بخش نخست:
توی بخش اول توصیفم ترجیح میدم رو قورت بدم و برم سراغ لیست آزاردهنده های شهرم
-
تخریب بافت فرسوده و ایجاد شهرک های جدید بدون کمترین خلاقیتی برای رعایت اصول معماری به سبک مدرن
از اون دسته افرادی نیستم که بگم هر چیزی قدیمیش بهتره، ولی با پسرفت هم مخالفم!! مسلمه که توی اصفهان امروز نمیشه انتظار داشت معماری به همون سبک خونه های بزرگ با حیاط مرکزی و حوض و باغچه و شاه نشین و اندرونی و … باشه، ولی اینکه بیشتر این بناها که بخشی از هویت تاریخی شهر هستند به بهانه ی نوسازی تخریب بشه ،غم انگیزه
خونه های زیبایی که تبدیل به آپارتمان ها و برجهایی میشن که نه تنها کمترین بهره ای از اصول حرفه ای و زیبایی شناسی معماری قدیم ندارن بلکه از حداقل استانداردها برای سکونت هم برخوردار نیستن… -
مرمت بعضی از آثار و بناهای تاریخی به مدت خیلی طولانی و توسط کارنابلدها،به غیر حرفه ای ترین شکل ممکن !!
عمق فاجعه رو توی بازسازی مینیاتورهای داخل کاخ چهلستون دیدم،بعضی از صورتها بر اثر گذر زمان کمرنگ و محو شده بودند و نگارگری! که بعضی از اونها رو اصلاح کرده بود اینقدر ناشیانه اینکار رو انجام داده بود که من باور نمیکردم اونجا اصلا نظارتی وجود داشته
-
آلودگی هوا
خب من رانندگی دوست ندارم، عاشق پیاده روی هستم و معمولا هر وقت عجله نداشته باشم مسیرهایی که کمتر از نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه پیاده روی داشته باشه رو پیاده میرم ،یکی از علتهای تلخی زبانم هم اینه که توی این روزهای آلوده توی خونه حبس شدم یه جورایی چون ده دقیقه ی اولی که پامو میزارم از خونه بیرون، سردرد و حالت تهوع پیدا میکنم -
مشکلات ترافیکی
ماشین هایی که هر روز از توی زمین میجوشن و میان بیرون،
خونه هایی که کلا سه نفر توش زندگی میکنند و سه تا ماشین دارند!
موتورسوارهای دوزیست:
گونه ای که همه جا یافت میشه، توی پیاده روها بعنوان عابر پیاده از بین مردم رد میشن و باعث میشن حتی توی پیاده رو ها هم با آرامش قدم نزنیم و توی خیابونها و حتی بزرگراه ها تبدیل میشن به ماشین های مسابقه ای که هیچ قانونی تو کتشون نمیره !
کوچه هایی که تبدیل شدند به پارکینگ، تا جایی که خیلی وقتها برای بیرون آوردن ماشین از پارکینگ خونه دچار مشکل میشیم.
خیابونهایی که پارکینگ ندارن ولی توی کل محدوده ی خیابون پارک ممنوعه ! جالبه که سرتاسر خیابون مغازه هست و مردم یا مجبورن پیاده به اون نقاط برن و یا اینکه خلاف کنند و پارک کنند. -
یکی از کارای خوبی که شهرداری اصفهان چند ساله داره انجام میده اینه که برای فرهنگ سازی خیلی تلاش و هزینه میکنند، مثلا برای ترویج فرهنگ دوچرخه سواری سال گذشته همه ی تزیینات داخل شهر با دوچرخه هایی بود که با سبدهای گل آراسته شده بودن
و یا افزایش ایستگاههایی که شهروندان میتونن ازشون دوچرخه کرایه کنن و مسافتهای کوتاه داخل شهر رو طی کنند:
و اما چرا اینو توی لیست آزار دهنده ها قرار دادم؟
چون با همه ی این تلاشها هنوز توی همه ی نقاط شهر به اون شکل فرهنگ اینکه یه خانم بدون مزاحمت رفت و آمدهاشو با دوچرخه انجام بده وجود نداره
- شهر ما خانه ی ما!؟
توی اعیادو مراسم های مذهبی شادی مردم که اغلب هم از نوع شادی خوراکی
هست و پخش نذری- با اینکه سطلهای زباله ی بزرگی برای لیوان ها و ظرفهای یکبار مصرف قرار داده شده- عید پاک بان ها و کارگرهای شهرداری رو تبدیل به عزا میکنه
پرتاب زباله به بیرون از ماشین توسط سرنشین های ماشینهای چند صد میلیونی هم از صحنه های آزاردهنده ای هست که نیاز به توضیح نداره
-
بی اعصابی و بی حوصلگی مردم و خصوصا راننده ها
وقتی توی خیابونهای اصفهان تردد میکنی هیچ بعید نیست با صحنه هایی از این دست مواجه بشی: از دعوای راننده تاکسی های خطی سر مسافر گرفته تا بوق زدنهای بیجا و گاهی حرفهای رکیکی که موقع تصادف بر اثر دعوای دوتا راننده رد و بدل میشه -جایی که باید از صحنه ی تصادف فرار کرد-و بدتر از اون مردمی هستند که برای تماشای دعوا و گاهی فیلم گرفتن راه رو حتی برای فرار هم میبندن
-
مردم خسته هستند
مردم شهر غالبا یا غمگین هستند یا عصبی و یا خسته ،وقتی مسیری رو با اتوبوس یا مترو طی میکنم زیاد دقت میکنم،خیلی کم میبینم کسی لبخند بزنه و یا حداقل چهره ش توی حالت خنثی باشه ،میدونم که این آفت زندگی شهر نشینی هست ولی توی اصفهان بخاطر روحیه ی سختگیری که دارن غمزدگی مردم به وضوح بیشتره، اینو در مقایسه با شهری مثل اهواز میگم که شاید خیابونهای تمیزی مثل اصفهان نداره،هواش آلوده تره، گرمتره و هزار جور مشکل دیگه وجود داره ولی مردم خیلی شادتر و پرانرژی تر هستند -
خشک شدن زاینده رود
تنها چیزی که میتونم در توضیح بگم اینه که دست به دلمون نزارید که خونه
در قسمت بعد خواهید دید
خب حالا که بچه های خوبی بودین و به غر زدنهام گوش دادین ،منتظر باشید تا در قسمت دوم سوال دستتونو بگیرم ببرم زیر پل خواجو و چند تا کنسرت تماشا کنید