وقتایی هست ک دوس دارم اولین نفر باشم، یا دلم تجربه تازه میخواد یا اصلا میخوام هیجان داشته باشه کارم، یا وقتایی ک تجربه های طرف مقابلم با احساسش قاطی شده و نمیشه تشخیص داد چقد تجربه س و چقد برداشت.
وقتي كه از كاري كه قراره انجام بدم اطمينان كامل داشته باشم.
وقتي كه خودم اصرار داشته باشم كه حتما كاري رو انجام بدم و تجربه كنم و اگه ديگران بهم بگن حتما شكست ميخوري، باز هم كار خودم رو ميكنم.
وقتي كه به نظرم بياد كه ديگران شبيه من نيستن و تجربياتشون به درد من نميخوره و روي من جواب نميده.
وقتی برای کاری که میخوام بکنم مطالعه کافی کرده باشم و بعد از در نظر گرفتن تمام جوانب هر کار رو سنجیده باشم و به کاری که میخوام انجام بدم ایمان کافی رو داشته باشم .
ممکنه بقیه به شکست هایی رسیده باشن که ناشی از عملکرد ضعیفشون باشه یا اینکه برای شروع کارشون برآورد کافی رو نکرده باشن و اشراف مناسب به حیطه کارشون نداشته باشن . این موقع بدون توجه به صحبت نظر بقیه کارمو انجام میدم و پیش میرم و لحظه ای دست نمیکشم از کارم و به حرفاشون اعتنایی نمیکنم چون ممکنه تو تصمیمم تزلزل ایجاد کنه .
من خودم خیلی سخت تصمیم میگیرم . قبل از انجام هر تصمیمی و اتخاذ هر عملی اول به تجربیات دیگران گوش میدم . چه اونایی که موفق شدن و چه اونایی که شکست خوردن . بعد شروع میکنم به جمع بندی نکات قوت و ضعفی که هر کس باهاش مواجه شده که ممکنه برای یکی اصلا پیش نیاد اون وجه کار یا برای چند تاشون مشترک باشه که میفهمم اون نکته خیلی باید مهم باشه . بعد با همه این اطلاعات شروع میکنم به مطالعه کردن و تحقیق درباره پیدا کردن راه حل برای مشکلاتی که برای بقیه پیش اومده .
بعد از کلی ساعت و روز وقت صرف کردن برای فقط یه تصمیم …
حالا انتظار داری بعد از این همه زمانی که خرج کردم و دیگه مطمئنم به کارم ، بیام به تجربیات هر کسی گوش بدم که ممکنه به اندازه من دل و جرات نداشته باشن یا مطالعه نکرده باشن؟؟؟ یه موقع دیگه اینکه وقتی کسی در حیطه ای که تخصصش نبوده وارد کار شده یا از یه نسل دیگه با یه سری تفکرات دیگه باشه که زبون من رو نفهمه یا مخصوصا کسایی که با روحیات و دنیای من جور در نیان
بعضی از آدم ها استعداد ها و توانایی های ذاتی ای دارن که در وجود هر کسی نیست . مثل توانایی رهبری که در وجود هر کسی نیست
اگر مجبور بشیم زمان زیادی صرف کنیم یا تو موقعیت انجام قرار بگیریم خیلی خوب هم استفاده می کنیم از تجربیات سایرین. البته این بستگیبه این داره که چقدر نتایج ثابت بخوایم از یه فرایند بگیریم. برای فرایندهایی که نتیجه ثابت ندارن یا با اعتقادات افراد سر و کاردارن شاید اعتنا نکنیم به تجربیات ثبت شده.
وقتایی که مشکلات جسمی و فیزیکی برام پیش میاد و وقتی تجربه بقیه رو میشنوم یا میخونم باعث نگرانی و هجوم افکار منفی به ذهنم میشه و در انتها هم میبینم که مورد پیش اومده برای من با اینکه علایم مشابه داشته ولی کاملا متفاوت بوده. من در این مورد به تجربیات دیگران اعتماد نمیکنم به قول معروف برای همه نمیشه یه نسخه پیچید.