این چند وقت کلی سر و صدای مدیران با حقوق بالا در اومده. بعضی مردم حتی به حقوق هیئت مدیره هم متعرض بودند. در برخی جاها به اختلاف حقوق بین پرستار و پزشک، استاد دانشگاه و پزشک، استاده دانشگاه و کارمند دانشگاه و از همه بیشتر معلم و همه اعتراض شد. همچنین در همه جای دنیا حتی کشورهای پیشرفته زنها از اختلاف حقوقشون با مردها شاکی هستند.
می شه برخی دلایل در خوبی یا بدی اختلاف حقوق آورد. اما نکته اینجاست که چه می شود کرد تا این اختلاف دو سر مقایسه رو آزار نده؟ مثلا یک استاد دانشگاه ۱۲ سال حقوق نگرفته و یک کارمند همون دانشگاه احتمالا ۱۲ سال حقوق گرفته، اگر کارمند ۱۲ سال حقوق رو به دانشگاه یک جا پرداخت کنه، دانشگاه حقوقش رو اندازه استاد دانشگاه بده یا ۱۲ سال مجانی کار کنه اگر عالی کار کرد تازه بهش حقوق استاد دانشگاهی بدن. با این توصیف احتمالا بشه یک مقایسه مناسب بین پرداختها ایجاد کرد.
شاید هم بشه راه حلهایی برای کم کردن اختلاف به وجود اومده بین اصناف در کشور ارائه کرد.
بهتر نیست بپرسید چه موقع «تفاوت» در میزان حقوق منصفانه است؟ فکر کنم «تبعیض» به خودی خود به معنی تفاوت قائل شدن غیر منصفانه باشه.
تفاوت در میزان حقوق تا حدی که به اختلاف طبقاتی فاحش منجر نشه، نه تنها منصفانه بلکه ضروری هست. علتش هم اینه که ورود به برخی مشاغل سخت تر و حساس تر هست و لازمه پاداشی که برای اون شغل در نظر گرفته میشه بیشتر باشه تا افراد به سمت اون مشاغل ترغیب بشن. مثلا یک کارفرما که صنعتی رو راه اندازی می کنه لازم هست حقوقش از کارگر بیشتر باشه تا افرادی که سرمایه دارند، به سرمایه گذاری در صنعت تشویق بشن. و یا یک پزشک لازم هست درآمد بالاتری داشته باشه تا علی رغم سختی های پزشک شدن، افراد تشویق بشن دانش و مهارت لازم برای این شغل رو کسب کنند و جامعه با کمبود نیرو برای این شغل حساس روبرو نشه. #پرسش
میزان حقوق مشاغل موجود در کشور تا چه اندازه بر اساس سختی کار و حساسیت شغل هست؟
چه مرجعی مسئول ارزش گذاری و تشخیص سختی کار و حساسیت شغل هاست؟
چه معیار هایی رو برای تشخیص درست می شه تعریف کرد؟
جواب های خودم:
واقعا تا حدی زیادی این طور نیست. آیا حساسیت و سختی کار یک فوتبالیست از یک معلم بیشتره؟!
دقیقا نمی دونم ولی فکر می کنم تا حد زیادی مراجع قانون گذاری هستند که این مساله رو تعیین می کنند. چیزی که مهمه اینه که این کار باید کاملا تخصصی و با مطالعه ی مشاغل مختلف_ که ممکنه یک قانون گذار اصلا حتی متوجه ماهیت برخی مشاغل جدید نشه، میزان اثرگذاری دراز مدتشون در جامعه، با تعریف یک سری معیار های درست و بدون در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی انجام بشه.
این رو هم نمی دونم. اما فقط اشاره کنم یکی از معیارهای غلط رایج ، تاثیر مدرک تحصیلیِ هر چند غیر مرتبط، در میزان حقوق کارمندان هست!!
پی نوشت_ بعد از اینکه یک بار دیگه توضیحات داخل متن شما رو خوندم، فکر کردم شاید برداشت من از مساله ی شما درست نبوده و یا عنوان سوال کمی با خود سوال زاویه داره. مساله ی شما بحث در مورد شرایط منصفانه بودن اختلاف حقوق هست یا بحث درباره ی اینه که به لحاظ روانی چه کنیم که اختلاف حقوق های منصفانه، منصفانه به نظر بیاد؟
پی نوشت2- صحبت های من ارتباطی به فیش حقوق های میلیونی مدیران که اخیرا توی سایت ها منتشر شده نداره و ابداً تاییدی بر اون ها نیست.
تعبیر 12 سال حقوق نگرفتن به دلیل تحصیل، کمی جای کار داره:
کسی که 12 سال دانش، تجربه و مهارت بیشتر داره، و خروجی بهتری تولید میکنه، لیاقت حقوق بیشتر داره. آیا استاد صرف تحصیل در دوره های مختلف دانشگاهی، به دانش، تجربه و مهارت بیشتر دست پیدا میکنه؟
ضمن اینکه مثلا معلمی که هشت سال کمتر از یه استاد درس خونده، خب روز شروع به کار حقوقش هشت سال کمتر از استاد هست. آیا بعد از کسب مهارت و تجربه در طی هشت سال کاری، حقوقش به اندازه ی حقوق استاد دانشگاه که تازه در حال استخدام است، میشود؟