همین چند وقت پیش بود که در اخبار مختلف عنوان شد که فرهنگستان زبان و ادب فارسی، معادل واژه استارتاپ رو کارآغازیان معرفی کرد و البته خیلی زود تکذیب شد. ولی در خبر تکذیبیه عنوان شد که به دنبال معرفی واژه ی معادل برای این کلمه هستن!
اصرار روی زبان یه مقداریش به این برمیگرده که زبان ها خوبه در طول زمان تکمیل شن و با توجه به نیازهای جدید به روز شن. اگه زبانی نتونه چنین تکاملی رو طی کنه دیگه چه نیازی به اون زبان هست و خود به خود احتمالا اون زبان در طی زمان جایگزین میشه.
با این جواب موافقم من هم و در ادامه ش می خوام بگم که به نظر من همه یا بخش عمده ای از جهان ذهنی ما سوار بر زبان هاست. و طبیعتا رشد هر زبانی ظرفیت رشد اون جهان های ذهنی رو هم ایجاد می کنه.
آیا زبان خود به خود تکمیل میشه؟ مثلاً تو همین مورد استارتاپ افرادی به عنوان متخصص کلمه ای معادل به وجود آوردن که مایه تمسخر بقیه شد. من اینطوری نتیجه گیری میکنم که زبان از طریق افراد تکامل پیدا می کنه که در این صورت بسته به دانش و توانایی افراد هر زبانی قابلیت تکامل رو میتونه داشته باشه و بالعکس.
بحث جالبیه برام و اتفاقا قبلا هم زیاد به موضوعات مشابهش فکر کردم
تا جایی که می دونم از هر دو طریق رشد می کنه
مثال می زنم جهت مقایسه:
به عبارت های “جارو برقی” و “یخچال” توجه کنیم
برای ما خیلی جا افتاده هستن، ولی اگر به خود کلمه فکر کنیم می بینیم که حتی می تونن خنده دار باشن، شما تصور کن یه جاروی دستی که برقی باشه و سیم و دو شاخه داشته باشه و بزنیش به برق! برای من خنده داره واقعا
حالا عبارت “کش لقمه”! برای من همون حالت خنده دار رو داره تا حدودی و بعید می دونم حالا حالاها توی گفتار و نوشتارم به جای پیتزا ازش استفاده کنم؛ مگر به اجبار.
فکر می کنم زمان عامل مهمی هست اینجا. یعنی اینکه چقدر از عمر اون کلمه در جامعه می گذره و اینکه چقدر سریع اون عبارت نسبت به تولد خود اون پدیده متولد شده.
به نظرم پست زیر رو هم مطالعه کنی، مطالب خوبی عنوان شده:
همونطور که تو این پست دوستان مطرح کردن، زبان آلمانی قابلیت ساخت کلمات جدید رو داره و به نظرم زمان خیلی شاملش نمیشه. به نظرم زبان فارسی از زمان عقبه. منظورم اینه که به جای اینکه به دنبال لغات جدید واسه رفع نیاز باشه بیشتر به دنبال معادل سازیه و این باعث شده همیشه یه گام از روند جامعه عقب بمونه.
برداشت من از مقاله بالا این بود که در زبان آلمانی سخنوران به جایی اینکه منتظر ساخت لغات جدید از طرف متخصصین باشن خودشون اقدام به این کار میکنن.
زبان هم مشابه هر چیز دیگری نیاز به معرفی و فراگیر شدن دارد. مثل یه تابلوی نقاشی، باید وصف بشه، وصفش را چه جوری میتونیم انجام بدیم وقتی پوینده نباشه؟
میتونید رودکی و فردوسی را حافظ و نگه دارنده ی زبان فارسی بدونید. اگه رودکی به عنوان اولین شاعر فارسیگو و فردوسی به عنوان بزرگترین حماسه سرای فارسی نبودن، زبان فارسی به فراموشی سپرده میشد.
تاجیک ها فارسی گو هستن، چرا؟ به خاطر فردوسی! در حالی که ایشان ۳۰۰-۴۰۰ سال اجبارا روس شدن. نوشتارشون حروف سلتیک بود. ولی هنوز به زبان فارسی صحبت میکنند.
افاغنه از کلمات فارسی مورد استفاده ی ما استفاده نمیکنند. از کلمات اصلی که از زبان دیگر آمده بهره میبرند. مثلا هلیکوپتر را دقیقا مشابه انگلیسی زبان ها تلفظ میکنند.
به عنوان مثال، زبان مصری به این دلیل که شخصیتی را نداشتند تا زبان را برا نسل های بعدی نگه داره، با زبان عربی جایگزین شد و دلیل این جایگزینی، بهتر بودن زبان جایگزین نبوده. با این کار فرهنگ زبانی فراعنه مصر هم فراموش شده. مثلا آیا کسی میداند اهرام مصر را چطور ساختند؟
زبان مادری همتای ژن هست. اگه ژن را بهبود بدیم، نسلی که به وجود می آید نسل سالم و پوینده خواهد بود. زبان هم اگر نیازهایش برطرف شود خودش را میسازد. اگه زبان چنین خواصی را نداشته باشد، فرهنگ زبانی فراموش میشود، محلی میشود، محدود میشود.
وظیفه ی ما هست که این زبان رو پوینده و زنده نگه داریم. برای این کار لازم هست هر کلمه ای که نیاز زندگی فعلیمون هست درش باشه. فرهنگستان زبان فارسی وظیفه اش همین است.
اگر کار فرهنگی دهخدا انجام نمیشد، ما الان در پیدا کردن و همسطح کردن لغات مشکلی را داشتیم که افاغنه دارند. میدونین بودجه ی تامین این کار فرهنگی از فروش پِهِن چارپایان باغ شاه تامین میشده؟ بعد از ایشان دکتر معین.
یکی دیگر از کسانی که روی توسعه ی زبان فارسی خیلی کار کردند، موسس ایرانیکا ست که کارشان در سطح کار دهخداست و البته در ایران نیستند!
با زبان آلمانی مقایسه کردید. آیا آلمان ها هم برای فراگیر شدن زبانشان به همین صورت رفتار کردند؟
اصلا استارتاپی که ما میگوییم با استارتاپ انگلیسی زمین تا آسمان فرق دارد… بروید جلویشان بگویید استارت آپ متوجه نمیشوند( البته با تلفظ خودمان) پویایی هر زبان از همینجاها سرچشمه می گیرد. آیا ما به زبان فردوسی صحبت می کنیم؟ نخیر به هیچ وجه. اگر اینطور بود که برای فهم شاهنامه مراجعه به فرهنگ لغت و واژه لازم نبود. کلمات می میرند و زنده می شوند. واین پویایی لازمه هر زبان است.
پویایی در زبان با تغییر کلمات خارجی به داخلی اتفاق نمی افتد. این ویرانی زبان است.
هر زبان باید خالق کلمات خودش باشد.
وقتی کشفی اختراعی ابتکاری ایرانی و فارسی وجود نداشته باشد پس لغتش هم به وجود نمی آید حالا هی بگوییم موشواره اون لعنتی همیشه mouse است و میماند.
ببینید شما الان در جمله اول پنج کلمه عربی بکار بردید. اما یک عرب نمی فهمد شما چه نوشته اید. اصلا شما به یک عرب به شکل فارسی بگویید کلمه… می خنند چون تلفظ آن برای آنها چیز دیگری است.کلماتی که ما از زبان های دیگر می گیریم زبان ما را ویران نمی کنند.من نمیگویم که از فردا فارس انگلیسی صحبت کنیم ولی شاید برایتان جالب باشد که بدانید ما در زبان فارسی برای قانون اساسی از یک کلمه عربی " قانون اساسی" استفاده می کنیم اما عربها به قانون اساسی می گویند " الدستور" که کلمه ایرانی قدیم است به معنی قانون اساسی. این تبادل زبانی همیشه وجود داشته است و کسی نمی آید بگوید چون مثلا earth در عربی می شود ارض یا cat در عربی می شود قط پس زبانشان ویران شده است. همین حالا الگوهای زبانی خاصی وارد زبان فارسی می شود … اگر زبانی بخواهد بدون تغییر همانطور ی باقی بماند مسلما می میرد. باز هم می گویم ما از زبان های دیگر وام می گیریم( نه همیشه ولی رخ می دهد) اما همیشه آن را به شیوه های زبان مادر تغییر می دهیم. بنابر این کلمه شاید معنی خودش را حفظ کند ( که در برخی اوقات حتی آن را از دست هم می دهد) اما شکل ادای آن به مقتضیات زبانی ما تغییر می کند و در واقع آن را مال خودمان می کنیم. مثلا کلمه مسابقه یک کلمه عربی است اما عربها برای بیان مسابقه اصلا از این کلمه استفاده نمی کنند و کلام دیگری بکار می برند.
این استدلال، استدلال درستی نیست، لزومی نداره وقتی که شما از کلمات دیگر زبانها استفاده میکنید، به اصل اون وفادار باشید. اتفاقی که در خیلی از جاهای دیگه هم میوفته، برای مثال در ترکیه همین داستان برای کلمات انگلیسی اتفاق افتاده.
اگر که وامگیری کلمات از زبانهای دیگه قبح به شمار بیاد، اکثر زبانهای موجود، زبانهای بیمعنی و بیهویتی میشن، چون در ابتدا از زبانهای قدیمیتر تکامل پیدا کردن. اتفاقا وامگیری کلمات فنی و تخصصی از زبانی که اون فن یا تخصص رو به وجود آورده، هم تاریخچه پنهانی از پیدایش تخصص رو در خودش حفظ میکنه، هم نشانه دهنده احترام به کسانیست که علم را پیش میبرن. در طولانیمدت، یک ملت میتونه با خودش حساب کتاب کنه که چقدر در علم و دانش نقش داشته و از این طریق دیگه نمیتونه خودش رو فریب بده.
به عنوان نمونه در حیطه علوم انسانی و فلسفه مرحوم دکتر منوچهر آشتیانی معتقد بودند الزاما و حتما نباید همه اصطلاحات و کلمات علوم انسانی رو از آلمانی ، فرانسوی یا انگلیسی به فارسی برگرداند. اگه کتابهای تالیفی ایشان رو مطالعه کنیم متوجه میشیم بسیاری از اصطلاحات رو به همان شکل و بدون معادل فارسی بکار بردند به همین دلیل برای برخی نثری کتابهایشان تا حدی سنگین است.
من این نگاه رو تا حد زیادی قبول دارم. برای برخی اصطلاحات لازم نیست معادلسازی کنیم و با همان شکل استفاده بشه بهتره. نهایتا خواننده باید اندکی مطالعه درباره معنی لغت داشته باشه.
به عنوان مثال یکی از مفاهیم کلیدی گرامشی هژمونی (hegemony) است که از معادل فارسی تفوق استفاده میکنند. الان چه مشکلی داره همین اصطلاح استفاده بشه؟ البته به عنوان یک مثال ساده.
یا مثلا گافمن در نظریه نمایشی واحد بررسی خودش رو تیم (team) میدونه نه فرد. در کتابها از معادل فارسی «گروهه» استفاده میشه.
برخی مفاهیم مانند دیالکتیک ، ماتریالیسم ، دموکراسی و غیره رو به همین شکل لاتینی _ غربی (فرانسوی _ انگلیسی) بکار میبریم و به نظرم بهتره این اتفاق رخ بده و دروازههای زبان فارسی روی اصطلاحات علمی زبانهای دیگه بسته نباشه. من فکر میکنم الزامی نداره برای همه کلمات فنی و خاص معادل فارسی قرار بدهیم خصوصا در علوم انسانی. من معتقدم بهتره در علوم انسانی در صورت نبود یک معادل مناسب همان کلمه اصلی استفاده بشه مثل هژمونی.