هر کسی در هر قسمت از زندگی و بسته به شدت فشارهای محیطی و منابع در دسترس، ممکنه استرسهای مختلف رو بچشه. مثلا در حوزههایی مثل استرس های شغلی تا استرس امتحان یا مسابقه، استرسهای مالی، استرس سخنرانی، و … .
شما این روزها در چه قسمت هایی از زندگی تون استرس رو تجربه میکنین؟ شدتش چقدر هست؟ و چطور و با چه روشی این استرس رو مدیریت میکنین؟
من این روزها استرس درس دارم مثل وقتایی که دانشگاه بودم.
شدتش رو نمیدونم چون با مقایسه کردن این درس خوندن و لحظه ای که میگذره میخوام خودمو به آینده ای گره بزنم که نمیدونم چی میشه.برا همین سعی میکنم با خوندنم بر استرسم غلبه کنم و گاهی موفق میشم.وقتی به درس مسلط بودم از خودم راضی ام و این یعنی فراموش کردن استرس و یا از بین بردن.
مدیریت زمان همیشه برام خیلی استرس زا هستش.و هر بار دلم میخواد که بتونم پر بار تر و بهتر از زمانهای قبلی،زمان از دست رفته رو جبران کنم و یا بتونم در یک زمان خاص بهترین و بیشترین کارایی رو داشته باشم.
چند دقیقه پیش آخرین لحظات ارسال مقاله بود.
استرس داشتم که بالاخره تموم میشه یا نه! حالا یک سوال هم ضمن همین مطلب بپرسم: سیستم ارسال مقاله سایت ها چطوره؟ یعنی وقتی مثلا میگن تا فلان روز مثل موضوعات لاله بعد از اون تایم قفل میشه یا نه؟ چون نشد مقاله رو بفرستم ایمیل کردم
معمولا خیلی جاها چنین سیستم پیشرفته ای ندارن که بعد از اون زمان قفل شه! و احتمالا ایرادی در سیستم بوده. خلاصه که خیالتون راحت و استرستون رو فراموش کنین.
من صبح تا شب استرس اینو دارم که وقتی میرم خونه چجوری جواب بچمو بدم که خواستشو نمی تونم براورده کنم. یا فلان چیزی را که می خواد رو نمی تونم بخرم. چون امروز کاسبی نکردم. چون این هفته کاسبی نکردم. چون اصلا این ماه کاسبی خوب نبود. چون الان چند ساله وضع اقتصاد خرابه. چون وضع مردم خرابه و خرید نمی کنند. چون مردم هم پول ندارند که این چرخ گردون بچرخه. چون الان روزی 4 ساعت برق نداریم. چون کرونا داره بیداد میکنه و واکسن نداریم که بزنیم. خلاصه استرس داره مارو نابود میکنه
وقتی موجودی حسابم کم میشه استرس میگیرم
تو محیط کار وقتی مدیرم کاری رو ازم میخواد استرس میگیرم (چون درخواست هاش رو واضح نمیگه و انتظار داره فکرش رو بخونی)
موقع فوتبال به شدت استرس میگیرم
وقتی به آب و آینده آب فکر میکنم استرس میگیرم
این روزها استرس آزمون های استخدامی رو دارم … ولی هیچ تلاشی در جهت خوندن و مطالعه نمی کنم یعنی سعی و تصمیم دارم ولی اراده انجام کار ندارم و هروقت بهش فکر می کنم مدتی دچار استرس میشم
وقتی محیط بزرگ و بی نظمی باشه که از کنترلم خارج باشه.
وقتی جایی هستم که میدونم راهکارهای درست و پیشنهاد شده رو جدی نمیگیرن .
وقتی یکی مجبورم میکنه یه کاری رو دقیقا در یک وقت خاص انجام بدم.
وقتی که سکوت جاش رو به حرفای بی فایده بده .
وقتی که باید تنها باشم ،تنها نباشم.
من استرس شغلی تا دلتون بخواد دارم اوایل هر دادگاهی که می خواستم برم یا هر لایحه ای که باید می نوشتمهر جلسه ای که با بعضی سازمان ها و… داشتم الان خدا رو شکر برا خیلی از مسایل پیش بینی شده استرس ندارم اما همچنان در کار ما موضوعات پیش بینی نشده زیاده از همه بدتر اینه که هر چقدر هم سواد داشته باشید و خوب هم در جلسه دادرسی دفاع کنید بعضیا با راه های دیگه که خیلی هم شرم آوره ممکنه برنده دعوا بشن
همین هفته پیش یه رای گرفتم که صددرصد باید له ما بود اما متاسفانه قاضی توسط بعضی آقایون سفارش شده بودند و قسمتی از رای رو علیه ما و درواقع له طرف مقابل صادر کردند بیشترین استرس من همین موضوعه که متاسفانه خیلی هم عادی شده
البته من تحت نظر پزشک طب سنتی هستم و تلاش می کنم استرسم رو مدیریت کنم چون تو کارم خیلی تاثیر میذاره راستش به نظرم رسید برای افراد با شغل های پراستری مثل من عاقلانه اینه که با یه متخصص مشورت کنند
به خاطر این موضوع اصلا خودتون رو اذیت نکنین تلاش کنید از این فرصت برا منظم و وقت شناس شدن بیشتر استفاده کنید
من کارم همش باید در وقت خودش انجام بشه همش تو تقویمم ولی چون از قبل حواسم به زمان هست استرس نمی گیرم در عوض بی نظمی و وقت نشناسی دیگران بهم استرس میده و منو اذیت می کنه
خب آدم از محدودیت دیکته شده استرس میگیره دیگه مثلا فرض کنید من به شما میگم این لیوان آب رو تو 15 ثانیه بنوشید در صورتی که اگر نگم هم شاید تو همین زمان بنوشید ولی حق اختیار و آرامش روانی دارید این یک مثال خیلی کوچک بود چیزهای بزرگتری هم هست .
وقتی به این فکر میکنم که درست زندگی نمیکنم، و اینکه مثلا اخلاقم با همسرم و فرزندم خوب نیست، اینکه همسر خوبی پ یا مادر خوبی نیستم، اینکه گناهانی دارم که بهش عادت کردم و ترکشون برام سخته، اینکه احساس میکنم از همه پستترم و خدا ازم راضی نیست!
اینکه گاهیوقتا احساس میکنم خدا دلش نمیخواد صدامو بشنوه، و واسه همین زود خواستههامو برآورده میکنه تا زیاد اصرار نکنم!..
انقدر برام استرسزاست که گریهم میگیره😢