راهکاری در پرسشِ چطور می تونم دایره لغت فارسی خودم رو اندازه بگیرم؟ ارائه شده که بیایم از تو کتابهایی که میخونیم لغات آشنا ولی متروکه[1] رو بکشیم بیرون، و تلاش کنیم این تیپ کلمات رو در مکالمات و نوشتههای روزانهمون افزایش بدیم.
چه کتابهایی رو میشناسین که پر از کلمات جدید فارسی برای یادگیری باشن؟مثلا کلماتی که معمولا از استفادهشون پرهیز میکنیم و چندان جایی در مکالماتمون ندارن؟
لغاتی که معناش رو میدونیم ولی در صحبتهامون ازشون چندان استفاده نمیکنیم. ↩︎
پیشنهاد دبیر ادبیات دوره راهنمایی من، کلیله و دمنه بود.
در آن دوران، که یادش گرامی باد، به ما فرمود برای افزایش دایره واژگان روزانه صفحه ای از این کتاب رو بخوانید و کلمات دشوار رو با رجوع به لغتنامه آسان کنید!
اما دریغ که جوان سعادتمندی که پند پیر دانا را از جان خوشتر دارد یافت نشد!
البته کتابهایی چون کلیله و دمنه لغات عربی فراوان دارد اما اگر در پی لغات فارسی باشیم شاهنامه ی حکیم طوس سرشار از لغات فارسی بکر است که البته لغات مهجور نیز در آن دیده می شود.
بعضی کتابا ظاهرا بعنوان مرجعی برای کلمات اصیل فارسی جلب توجه نمی کنند اما بخاطر ممارست و تا حدی تکلف نویسنده در کاربرد اون کلمات،چنین ظرفیتی رو پیداکردن.
از موارد مشابه این وضعیت،تالیفات احمد کسروی رو میتونم معرفی کنم.البته من فقط برخی رو خوندم.
از کتاب های قدیمی "گلستان سعدی"و از نویسندگان معاصر کتاب های اقای محمود دولت ابادی مخصوصا کتاب "روزگارسپری شده مردمان سالخورده"را پیشنهاد می دهم .دولت ابادی کسی است که به "کلمه"خیلی بها می ده.و خیلی هم دراستفاده از کلمات ماهره.
احمد کسروی عزیز در پی ساختن کلمات جدید بودو کتابی به نام "زبان پاک"دارد. ولی کلمات پیشنهادی ایشان بی استفاده مانده .و استقبالی از ان در همان دوره خودش نشد .