دنبالهی موضوع کار تیمی در آموزش و پرورش:
یکی از مهم ترین مهارت های مدیریتی، چگونگی برخورد با تعارض ها است.
بیشترین تعارض هایی که در یک سازمان/تیم/ محیط با آن مواجه شده اید، کدام ها هستند و برخورد شما با آن چگونه بوده است؟
یک معلم در محیط کاری اش(کلاس درس، مدرسه، سازمان) عموما با چه تعارض هایی روبروست؟ چگونه می تواند بهتر آنها را مدیریت کند؟
فکر میکنم برای تعریف انواع تعارضها بشه از تبیین قانون استفاده کرد. و بعد از اون انتشار و آموزش قانون تا مطمئن بشیم همه متوجه هستن چه کاری تعارض هست و چه چیزی نیست. مرحلهی آخر هم اجرای قانونه، اگر کسی خلاف قانون عمل کرد مجازات بشه. حالا یا نقدی، یا با تعلیق فعالیت، و یا حتا مجبور کردن به گذروندن یه دورهی آموزشی.
متاسفانه خیلیها مورد آخر رو قبول ندارن. خیلی پیش اومده تو گفت و گویی گفتم باید جریمه وجود داشته باشه برای مثلن زباله ریختن یا جریمه افزایش پیدا کنه، و طرف مقابل گفته با مجازات مخالفه و باید فرهنگسازی بشه. (گاهی حتا فرم خشونتآمیز و توهین گرفته و مثلن بهم گفتن “شاید برای تو جریمه لازم باشه، ولی برای من لازم نیست!!” خب ما نباید خودمون چند نفر رو در نظر بگیریم.) به نظرم فرهنگسازی بخشی از آموزش قانونه؛ نمیشه و نباید مجازات رو حذف کرد. در واقع مقابل هم قرار نمیگیرن، به نوعی مکمل هم هستن. آموزش و فرهنگسازی فرآیندهایی دیربازده هستن، درحالیکه ممکنه تخلف ما از قانون زیانهایی جبران ناپذیر داشته باشه. سریعترین راه برای جلوگیری از تخلف مجازاته.
تعارض به معنی اختلاف نظر است. اما هر اختلاف نظری تعارض محسوب نمی شود.
برای مثال یکی از همکاران من معتقد است تنبیه فیزیکی روش خوبی برای کنترل رفتار دانش آموز است، اما من مخالفم و زمانی که این رفتار را از او ببینم واکنش نشان میدهم.
شما در این شرایط چطور برخورد می کنید؟
بعضی چیزها -مثل تنبیه بدنی- غلط بودنشون انقدر مشخصه که به نظرم کسی که باهاش موافقه باید ایزوله بشه (حتا اگه بهش عمل نکنه).
ولی اختلاف نظر (مثلن دربارهی شیوهی آموزشی ِ خاصی) اگر به وجود بیاد اول باید ببینید هدف از مسئلهی مورد نظر چیه؟ (مثلن تو این مورد آموزش دیدن ِ دانشآموزه) بعد ببینید چه معیارهایی برای سنجش اینکه به هدف رسیدیم یا نه وجود داره؟ (مثلن اینجا یادگیری ِ دانشآموز چطوری میتونه سنجیده بشه؟) و بعد اون رو با استفاده از آزمون و آمار بسنجیم و ببینیم روش یا ایدهی چه کسی ما رو بیشتر به هدف میرسونه.
تو مثال ِ تنبیهبدنی جدای از اینکه حرکتی خشونتآمیزه و اثرات وحشتناکی روی شخصیت و رفتار و آیندهی فرد میذاره، کارهای تحقیقاتی زیادی انجام شده که نشون بده کمکی به بهبود مسائل دانشآموز نمیکنه. این منابع رو بهشون معرفی کنید، روشهای جایگزین رو بهشون معرفی کنید. اگر باز هم قانع نشدن ولشون کنید، امیدی به تغییرشون نیست!
اگر که در کار تیمی منظوره، هم سئوال و هم مثال بسیار گمراه کننده بود به عنوان جریمه باید تا آخر هفته از انتشار موضوع محروم بشی
برای شروع میشه تعارض رو تعریف کرد که میتونه منشاهای متفاوتی داشته. سه منشا اصلی تعارض از نظر (تجربه یا دانش)، شخصیت و منافع ناشی میشه. در هر صورت، در تیم یا سازمان، تعارض وقتی قابل مدیریت هست، که نقطه اثرش هدف تیمی یا سازمانی نباشه. مثلا در آ.پ. هدف سازمانی، آموزش است و تعارض روی مسائل جانبی یا حتی غیرمرتبط است. اگر نقطه اثر روی هدف تیمی یا سازمانی باشه، مفهوم اینه که از اساس، تیم یا سازمان به غلط تشکیل شده یا براساس اجبار دور هم جمع شدن.
اختلاف نظر به معنی تفاوتی در تعبیر مسیر تیمی موجود، یا مسیری گنگ هست. این نوع تعارض میتونه یا به تعادل برسه، یا براساس دیدگاه جمعی تعیین تکلیف بشه. حل نشدن این نقطه نظرات جزئی، معمولا آسیب چندانی به تیم نمیزنه.
تعارض شخصیتی به معنی اینکه خصوصیات متفاوتی در شخصیت افراد هست که ممکنه باعث اختلاف در تیم بشه، مثلا هدفگرائی یا جستجوگری. این تعارض ناشی از دانش نیست مثل اختلاف نظر، و ناشی از منافع هم نیست مثل تعارض منافع، بلکه از بنیان شخصیتی ناشی میشه و معمولا در بلندمدت جز مهمترین درگیریهای تیمی هست. این تعارض تقریبا غیرقابل مدیریت به وسیله یک فرد هست و به راحتی میتونه به حذف یکی از گروههای شخصیتی منجر بشه. به نظرم مهمترین تفاوت بین تیمهای موفق و پایدار با بقیه که طول عمر محدودی دارن، در مدیریت این عامل پیچیده هست.
تعارض منافع که از نظر ظاهری مشهودترین تعارض تیمی هست به وضوح به اختلاف بر سر نحوه تقسیم منافع تیمی برمیگرده. جدا از جنجالهای ظاهری، این تعارض مسیر روشنی برای حل شدن داره و میتونه با قرارداد تیمی کاملا از بین بره.
از لحاظ مدیریت، برای تعارض منافع نیاز به دانستن هدف هست و اولین تعارضی هست که باید حل بشه. برای حل تعارض اختلاف نظر، مکانیسم تیمی باید برقرار بشه، مثلا جلسه بحث و گفتگو. ولی تفاوت اصلی در تعارض شخصیتی پیش میاد، که نیاز به دید به معنی vision داره. معمولا کسب این دید و استفاده از اون کار سادهای نیست و چه در ایران و چه در جاهای دیگه این قسمت ماجرا هست که تفاوت مدیر معمولی با مدیر برجسته را رقم میزنه.
واقعا بی رحمانه است. من تازه مدرسه ام تموم شده و تصمیم دارم ی دل سیر بشینم پای پپ!!!
سوال را محدود نکردم و به طور کلی (سازمان/تیم/ محیط) پرسیدم. حتی به این سه مورد (خانوادگی ) رو هم اضافه می کنم
به این خاطر که صرف نظر از اینکه تعارض در چه محیطی اتفاق افتاده، میشه روش های مدیریت آن را آموخت. همونطور که اشاره کردین مهم ترین تعارضات، تعارضات شخصیتی هستند که ما در هر محیطی با آن برخورد داریم.
(ی مثال دیگ میارم، امیدوارم این یکی بد نباشه) مثلا در یک خانواده اگر دو کودک برای تصاحب یک عروسک با هم می جنگند، این تعارض بر سر نیاز یا خواسته یا منافع است.
البته نمی دونم چقدر این مهارت ها حرفه ای اند و باید در محیط جدا بررسی بشه و چه میزان عمومی اند و لازمه هر شخصی یاد بگیره.