واضحه كه هر كدام از دو واژهی نقد و جاسوسی، مفهوم و كاربرد مخصوص به خود رو دارن. گاهی در مدارس این دو در جای خودشون استفاده نميشن: به بهانهی نظارت، به دانشآموز به جای آموزش نقد و تفکر نقادانه، رفتاری آموزش داده میشود که در بلندمدت اثری جز اخلال در تربیت سرمایههای سرزمینمون ندارد.
چنین رفتاری باعث احقاق حق متعلم نمیشود، بلکه بچههایی را بیدلیل قربانی میکند.
چه راهکارهایی پیشنهاد میدهید تا بتوان در سیستم آموزش و پرورش نقد سالم از سمت متعلم را جایگزین جاسوسی رفتار معلم کرد؟
یاد گرفتن نقد سازنده و نحوهی انتقاد تاثیرگذار مهارتی هست که در تمام جنبههای زندگی و مراحل کاری به درد آدم میخورد.
پیشنهادم این است که هر کلاسی یک زنگ نقد داشته باشد که در آن دانشآموزان موظف هستند از کلاس درس، معلم، ناظمها و مدیران مدرسه، و حتی خودشان نقد کنند! معلم این کلاس لازم هست که کسی باشد به غیر از هر کدام از افراد مورد نقد، مثلا مشاور مدرسه میتواند این زنگ را مدیریت کند.
من روشی مشابه این کار را در کلاس انجام دادم. البته چون معمولا دانش آموزان تنها به نکات منفی و اشتباهات توجه داشتند از آنها خواستم فقط نکات مثبت را بنویسند.
مثلا دانش آموزی داستانی را در کلاس میخواند، به سایر دانش آموزان یک تکه کاغذ کوچک میدهم و از آنها میخواهم نکته ی جالبی که در ارائه دوستشان دیدند را بنویسند. یک بار درباره قصه گویی خودم هم اینکار را انجام دادم
خوب بچهها معمولن در غیاب افراد خوب نقد میکنند، یا بهتر بگم عیبگویی؛ به همین دلیل من نظرم اینه که بچهها یاد بگیرن در حضور هر فرد، نقدش کنن، اینجوری بچهها نقد کردن و نقدپذیری رو با هم یاد میگیرن.
فعالیتی که فرشته مطرح کرد جالب بود، یعنی تمرین برای نقد فعالیت یک فرد یا گروه در کلاس.