فکر می کنم لازمه توضیح بدم که چه شرایطی من رو به این فکر انداخت که کار تیمی در اپ لازم است. در سال گذشته که وارد اموزش و پرورش شدم، کمبود سه برنامه را در آن احساس کردم:
- برنامه های تفریحی که شادابی و نشاط را به معلم تزریق می کنند که می تونست به طور ماهانه یا هفتگی برگزار بشه. ضمن اینکه وقتی شرکت کننده ها از یک گروه باشند و دغدغه های مشترکی داشته باشند این اتفاق باعث میشه زمانی رو باهم سپری کنند و تجربه هاشون رو به اشتراک بزارند.
برای اینکار پیشنهاد تشکیل یک گروه کوهنوردی رو دادم و همینطور بازدیدهایی که می تونست جنبه ی آموزشی هم داشته باشه مثل بازدید از مدارس موفق کشور و یا نمایشگاه های کتاب و باغ کتاب - قصه گویی: قصه گویی جزء جداناپذیر کلاس در دوره ی ابتدایی است. اما حتی خود من مهارت های کافی رو نداشتم. پس چه خوب بود که در دوره ی آموزشی قصه گویی شرکت می کردیم.
3.فلسفه برای کودکان (فبک): این برنامه هم که برای آموزش تفکر و مهارت های گفتگویی اجرا می شود را پیگیری کردم تا دوره ی مربیگری آن را برای معلمان برگزار کنیم.
هر سه مورد در اجرا با شکست روبرو شد. هیچ کدام استقبال نشد. در مورد قصه گویی 10نفر اعلام آمادگی کردند و من هم با آقای داوود ریحانی برای کارگاه 2روزه ی آموزش قصه گویی هماهنگ کردم، اما شب قبل از آن تعدادی از آنها انصراف دادند که منجر به لغو کارگاه شد.
با یکی از اساتیدم مشورت کردم و گفتم تحمل چنین شرایطی برایم سخت است. به دنبال یادگیری ام و در اینجا همراهی ندارم. ایشان گفتند کارگاه های قصه گویی و فلسفه در تهران برگزار میشود که می توانی مثل من شرکت کنی! اما من شرایط سفر نداشتم و نمی توانستم از آنها استفاده کنم، پس ناچارا باید این محیط را به محیط یادگیرنده تبدیل می کردم، پس باید یک تیم یادگیرنده تشکیل بدهم.
تیمی که دائما به دنبال بهبود شرایط است، عیب ها و نقاط قوت را برای رسیدن به بهترین عملکرد پیدا می کند.
در آموزش و پرورش دور باطل های زیادی است که مدام تکرار می شوند، من به دنبال این هستم که
فکر می کنم وقتی چنین کاری کلید بخوره، ممکن است که این فضا در آموزش و پرورش گسترش پیدا کنه و آنچه که در ذهن دارم این است که در هر مدرسه یک تیم یادگیرنده تشکیل شود.