قبل از اینکه من پیشنهادم رو بیان کنم، لازمه چند نکته رو ذکر کنم:
در هر مدرسه ای یک شورای معلمان برای بررسی مسائل مدرسه و مشکلات و تصمیم گیری های لازم وجود داره. مطلع نیستم چقدر در مدارس دیگر این شورا فعال است اما در مدرسه ای که من حضور دارم، معمولا مشارکت ها سازنده است.
اما نکته ای که وجود دارد، این است که راهکارهایی که اجرا می شود اغلب ساده ترین ها و پیش پا افتاده ترین ها هستند. می توان روی کیفیت کار این شورا کار کرد.
مسائلی که در اغلب در هر مدرسه وجود دارد و گریبانگیر مسئولین هستند را شناسایی کرد. می خواهم بگویم مساله از بطن کار درآمده باشد و بیشترین مخاطب را داشته باشد. پیشنهاد من
1.طرح مساله (با کیفیت آنچه ذکر شد)
طرح این مساله حتی اگر منجر به ایده پردازی نشود باعث می شود توجه مخاطب به سمت یک موضوع جلب شده و نسبت به آن حساس شود( آنچه نمی دانم)
2.ایده پردازی توسط مخاطب
در مورد اینکه چرا فرد باید مشارکت کند، می توان گفت چون خودش درگیر مساله است و با آن مواجه بوده است. شاید برای شروع لازم باشد از مشوق های بیرونی هم استفاده کنیم @lolmol
3. ایده ای را که قابلیت ارائه بیشتری دارد را به همگان اعلام کنیم ( چاپ در نشریه ا.پ، برگزاری کارگاه و بخشنامه …)
فکر می کنم از بطن این ایده ها مسائل دیگری قابل طرح باشد.
در بین این بحثهای هدفمند، خوبه یه مسئله مهم گم نشه،
من فکر کنم حس نشاط اجتماعی نه فقط در بین معلمها، همه جا از بین رفته. اینکه روحیهای برای بهتر شدن دیده نمیشه، میتونه به سیستم برگرده، میتونه به احساس نومیدی اجتماعی. شاید به همین دلیل @moalem دنبال نشاط بود توی این پیشنهاد،
البته وجود ذهن خسته در معلمها اثرات اجتماعی بسیار بلندمدتتری داره به نسبت بقیه. ولی من فکر نمیکنم بدون حل شدن مسائل بسیار عمیق اجتماعی، این مسئله بتونه حل بشه.
در کنارش، اگر کسی هستید که جز دسته به قول @vafalik،
نکته مهم اینه که از احساس تنها بودن در این حس پرهیز کنید. محیطهای زیادی هستن که میتونید با همین درصد کم از همفکرهای خودتون در ارتباط باشید و از روحیه همدیگه انرژی بگیرید.
من وقتی توی دانشگاه بودم، هروقت از دیدگاه بازارمنشانه آدمهای اطرافم خسته میشدم، یه سر به دوستهای علمی و همفکرم میزدم، با یه سئوال علمی ساده و بحث روی اون، هر دوتامون سرحال میومدیم.
شوراها، صحبت های کوتاه زنگ تفریح، و اخیراً حتی گروه های همکاران در فضای مجازی همه برای مطرح کردن مسایل خوب است، من اخیراً کمی به فعالیت های اقدام پژوهی و درس پژوهی نیز، امیدوار شده ام هرچند این دو مورد اخیر هم از آفت سرسری گرفتن بی نصیب نیست، باید خیلی دقیق بود و تلاش کرد، خلاصه همان فداکاری عده ای اندک را می طلبد. در هر گروه تشکیل شده برای این پژوهش ها، یک نفر هم دقیق باشد، خوب است، از تشخیص و انتخاب مسأله تا پایان کار.
صحبت های دوستان رو تاحدودی خوندم راستش من فکر میکنم همه شما درست میگید هرچند ک هکدوم از دید خودتون ب قضیه نگاه میکنید اما یکی درگیر باید هاست و دیگری درگیر واقعیت های موجود … مساله بنظرم خیلی عمیق تر هست ایجاد نگرش مثبت و تغییر رفتار بدنبال اون کار خیلی سختیه اون هم در حال حاضر ک وضعیت اقتصادی حرف اول رو میزنه و افراد بهینه کارخودشون رو در موفقیت مالی میدونن اینکه انگیزه های درونی باید باشه مربوط میشه به ریشه آ.پ ک خود مامعلمان هم در سیستمی بدون القای ارزشهای درونی تربیت شدیم بنابراین ماهم یک انسانیم قبل ازاینک معلم باشیم و نفع طلبی شخصی و رفاه خودمون رو ب هرچیزی ترجیح دادیم (واقعیت هست ن حقیقت) همکن طور ک شما در ادارات دیگر هم میبینید چنین انتظاری از ارتقای خود وکار خود=سود شخصی . بنابراین درحال حاضر هیچ کاری برای اینک این تیم یادگیرنده و سازمان یادگیرنده ایجادکنیم بهتر از ایجاد یک محیط یادگیری فرح بخش به همراه سودهای مالی واجتماعی برای معلمان جواب نمیده. یعنی باید محیطی فراهم بشه ک معلم درابتدا آگاه بشه و به درک درستی از فواید یادگیری برسه (عملی) و از یادگیری خودش لذت ببره و سودمالی و یا اجتماعی براش داشته باشه . باید بگم ک وقتی از اوایل زندگی کودکان رو با ارزشهای بزرگ ک با پول قابل معاوضه نیستند بیگانه میکنیم !(بله ما ) اونوقت دکتر و مهندس و کارگر و معلمی و…هرچی ک ازش دربیاد متاسفانه اثربخشی کافی رو در اکثرموارد نداره.چون انگیزه های بیرونی براش ارزش شدند…از ماست ک برماست ! ببخشید ک کلی حرف زدم
یکی از این محیط ها برای من پادپرس ه. قبل از این در تلگرام گروهی با عنوان مناظره ی علمی رو مدیریت می کردم که بحث های گاه و بیگاه خوبی در ان اتفاق می افتاد. این بحث های علمی و پیدا کردن آگاهی نشاطی رو در انسان ایجاد می کنه که شاید بتونه به همون اندازه برنامه های مفرح بیرونی روحیه خوب و حال خوب را برامون به ارمغان بیاره.
چیزی که محیا هم به اون اشاره کرده
به خاطر دارم که در دوران دانشجویی برنامه ای را تحت عنوان باشگاه معلمان پژوهشگر با دعوت از پژوهشگران راه اندازی شد. @Mahya73 اما اینکه چقدر این باشگاه در عملکردش موفق بود را اطلاع ندارم.
پس با این وجود در خصوص نشاط با کمی خوداصلاحی به تعریفی دیگر میرسم:
تزریق نشاط می تواند با گشودن گره های علمی و آگاهی بخشی همراه باشد.
پس اگر این دانستن ها نشاطی درونی را به همراه داشته باشد، (که دارد و شاهد این ماجرا می تواند بهجتی باشد که در چهره ی یک دانش آموز پس از اینکه نمی دانم ها را می داند میبینم، باشد) در پاسخ به سوال که
بتوانیم به همین نشاط درونی استناد کنیم البته باید حواسمان باشد که طبق گفته ی @vafalik مزه ی آنچه نمیداند را زیر دندانش بگذاریم.
خب بعد از گذشت یک سال از این ماجرا من میخوام اتفاقاتی که در این حوزه افتاده رو براتون بگم؛
مسئولین اداره و ما معلمان جوانِ فارغ التحصیل دانشگاه فرهنگیان بک جلسه ترتیب دادیم که هدف آن بررسی و آسیبشناسی کارگاهها و ضمنخدمتهای برگزار شده در آموزش و پرورش فریمان بود. بنابهنظر خیلیها محتوای کارگاههای برگزار شده تکراری است و اگر جزوۀ سال قبل را مرور کنیم حتی شعری که برای فلان مبحث خوانده شده همان است و هیچ تغییری نکرده است. به لحاظ شیوۀ برگزاری نیز نقدهایی وارد بود. کارگاهها، کارگاه نیست و سخنرانی است. در حالی که باید حداکثر مشارکت حاضرین را جلب کند.
پس از گفتگو، تصمیم گرفتیم که مدیریت کارگاهها را خود به عهده بگیریم. برای هر پایه انجمن تشکیل دادیم. از پایۀ اول تا پایۀ ششم. هر دوسه نفر مسئولیت یک انجمن را برعهده گرفتیم تا بار علمی و اجرایی آن تنها بر دوش یک نفر نباشد.
بلافاصله و در همان هفته اولین جلسۀ انجمن برگزار شد. قریب به چهل نفر از همکاران پاِیۀ دوم حاضر شدند و ما در آن جلسه دغدغهها و چالشهایشان را شنیدیم و قرار است با یکدیگر برای حل این مسائل قدم برداریم.
تا کنون سه جلسه با موفقیت برگزار شده است.
بازخوردهای خیلی خوبی از همکاران گرفتیم و آنها این جلسات رو بسیار سومند دیدند و پیگیر برگزاری آن هستند. در جلسۀ قبل آنها گفتند که مطالبی بیان شد که ما در طول بیست و اندی خدمتمان تا به حال نشنیده بودیم.
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی (حضرت حافظ)
عاشق بودن اکثر مشکلات را حل میکند
فرقی نداره حس مسئولیت پذیری اگه باشه حتی کاسب محل هم میتواند نقش موثری داشته باشه.
نواقص در سیستم آموزشی بسیار است ولی یه معلم عاشق راهی برای به حداقل رساندن مشکلات پیدا میکند
موضوع برتری نیست موضوع اینه که هر انسانی بنا به شرایط سنی دارای تجربیات منحصر به فردی است که براش اولویت داره !پیشنهاد اینست که خود معلم ها اول بنشینن در محیط دوستانه تکلیفشان را با خودشان روشن کنند.چون هر کسی زاویه دیددش با دیگری متفاوتست پس اول باید هم دل و هم جهت شد
راه حل اساسی اینست که نظرات معلمان با سابقه بیشتر را در اولویت قرار بدیم و همه تمکین کنند.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان(حضرت حافظ)
این با مقام معلم در تعارضست
این هم بخشی از ماجراست یعنی شما اگر تمام تلاشت رو هم بکنی که مطلبی را به کسی بفهمانی محالست موفق شوی اگر شرایط اولیه رو نداشته باشه !!!
مهم اینست که معلم حداکثر واقعی تلاشش رو بکند و روح دانش اموز را جستجو گر کند بعد اگر این حس را در دانش آموز فعال کرد دانش آموز خودش میرود و جواب را پیدا میکند.
باید در نظر داشت قرار نیست همه چیز برای دانش آموز شسته روفته مهیا شود معلم باید فقط حس کاوشگری را در دانش آموز احیا کند و مرجع را معرفی کند دانش آموز هم باید تلاش کند تا مفهوم در دلش بنشیند.
با مدعی مگوئید اسرار شور و مستی / تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی(حضرت حافظ)
سخن آخر .
در کار تیمی باید افراد هم دل و هم جهت باشند و عاشق والا نتیجه کافی گرفته نخواهد شد.
خیلی خوبه
جزئیات بیشتری در اختیارمون قرار بده. از شروع، نحوه استقبال همکارهای جوانت و مسٶولین اداره، زمان و مکان و شادیها و سختیها. جوانی و به روز بودن و هم انگیزه و هم آرمان بودن خیلی مهمه، اما ثبت جزئیات تجربهها، آموزههای بیشتری در اختیار بقیه قرار میده.
کاملا به حرفی که میزنید ایمان دارم و فکر میکنم @moalem و @leila در دسته معلمهای مجنون قرار میگیرند وگرنه میتوانستند بیتفاوت بنشینند و گذر عمر ببینند به جای این که به فکر تحولی باشند. مولانا میفرماید: «علت عاشق ز علتها جداست» اما همه که عاشق نیستند. باید راهحلی ارایه داد که برای اکثریت بدنه آموزش و پرورش کارساز باشد.
اگر از عشق بگذریم هیچ راه حلی باقی نمی ماند جز اصلاح سیستم که کار فردی نیست وباید منتظر ماند تا دولت یا حاکمیت اقدام کند . این سیستم آموزشی مربوط به پنجاه سال پیش است و جوابگو نیست ولی در همین سیستم آموزشی نا کار آمد بودند و هستند معلمین عاشقی که با روش های من در آوردی و نبوغ ذاتی خود دگر گونی های شگرفی بوجود آوردند یکی از این معلمان مرحوم دکتر پرویز شهریاری بود
اموزش در دورانهای قدیم کار آمد تر از زمان حال بود چون رسمی نبود و پدرانی که علاقه داشتند فرزندان خود را به مکتب می سپردند که معمولا معلم فردی دنیا دیده و به همه علوم یا بخش مهمی از علوم احاطه داشت. و وقتی میدید دیگر چیزی برای تعلیم ندارد خودش اعتراف میکرد و از اولیا میخواست فرزندانشان را نزد عالم کاملتری بفرستند