ممنون بابت انتشار اولین کتاب پادپرس. کتاب خوبی هست، اگه با دید مستند بهش نگاه بشه، می تونه یه تجربه های ناب و منحصر به فردی رو در اختیار بگذاره. داستان روانی داشت و این باعث میشد که دنبال کردنش جذاب باشد.
خسته نباشید به تیم پادپرس
ممنون از فیدبک خوبت هاشم عزیز
تنظیم این کتاب به عنوان اولین تجربه، برای خودمون هم جذاب بود، مخصوصا که هر لحظهش با تجربهی یکی از پادپرسیها همراه بود.
مطمئنم با فیدبکها و نقدهای خوبتون میتونیم مسیر مناسب برای گردآوری کتابهای بیشتر از محتوای پادپرس رو پیدا کنیم
ممنونم عالی بود
با تشکر
سلام.
به نظر من، تهیه ی این کتابهای میکروبوکِ مبتنی بر تجربه، علاوه بر اینکه میتواند بسیار بسیار بیشتر از کتابهایی که توسط اساتید دانشگاهی یا سخنرانان انگیزشی تاثیر گذار باشد، میتواند از جهت دیگر، حمایت مالی برای بادپرس را بسازد!
همچنین پیشنهاد میکنم، گروهِ اصلیِ تدوینگر کتاب - یا شبکه ای از مشتاقان پادپرسی - مسئولیت جدیدی را تعریف کنند که این تجربیات را به گونه ای با مباحث آکادمیک گره زده و اشاراتی بسیار کوتاه (درحد سرنخ) در میان صفحاتِ ارائه تجربیات کتاب منتشر شده داشته باشند. در اینحال کتاب خیلی کاراتر خواهد شد.
ممنون از نظر شما
سپاسگزارم از این نظر ارزشمند . با شما موافقم که بهترین معلم تجربه ست، و اینکه بتوانیم یک کتابخانهای از تجربههای انسانی گردآوری کنیم، چشم انداز خیلی عالی خواهد شد البته چنین کاری نیاز به طرح پرسشهای خوب داره. که خب جز مهارتهایی هست که در تلاشیم در پادپرس به عادت روزانه تبدیلش کنیم.
این خیلی پیشنهاد خوبیه، منتها تخصص کاملا مرتبط میخواد. اگه در کتاب دقت کرده باشین، یادداشت آقای کمالیان، تصمیمگیری دربارهی دور زدن، چنین خاصیتی را دارد. بعضی سرنخها و کلمات کلیدی در حوزه «دور زدن در سازمانها» رو ارائه دادن.
مسئله اینجاست که برای هر کتاب، متخصص مرتبط با اون حوزه رو در دسترس داشته باشیم. بدون تخصص فکر نمیکنم به کارامدی کتاب اضافه کنه.
دقیقا. بنظرم البته نه تنها برای هر کتاب، شاید برای یک دسته تجربه ی ذکر شده در یک کتاب هم نیاز به متخصص آن ویژگیِ مشترکِ یافت شده در تجربه ها باشه.
البته از این دست دوستان و همراهان کم نیستند. حتی اگر پادپرسی نباشند، علاقمندانی از جنس و خلق و خو و منش آقای وفاکمالیان عزیز را میشناسم که حاضرند در این مسیر یاریگر باشند
از خواندن کتاب بسیار لذت بردم. این که تجربیات غیر شعاری و واقعی است به نظرم نقطه قوت کتاب است. تصاویر هم دیگر نقطه قوت کتاب هستند که خواندناش را جذاب میکنند.
البته فکر میکنم اگر فصل نقل قولها به آخر کتاب منتقل شود بهتر است.
با کمال احترام من این طرز فکر را نمیفهمم. این که کسی در کتاب با اسم کوچک خطاب شود چه اشکالی دارد؟ مثلا اگر بگوییم «علی گفت:…» با توجه به این که صدها هزار علی وجود دارند، چه مشکلی پیش میآید؟
ممنون علی جان بابت فیدبک خوبت
نقل قول ها معمولا اول هر کتابی است. از چه نظر فکر میکنی به آخر منتقل بشه موثرتر هست؟ کمی توضیح میدهی؟ در واقع هدف از بخش نقل قول این بوده که کمی ذهن ها را گرم کنیم برای شروع خواندن کتاب. در انتها، به نظرم میرسد جذابیت خاصی نداشته باشد. ولی نظر شما متفاوته. کمی توضیح میدهی؟
پ.ن. ایشون،فرد معترض، نام کاربری شون در کتاب بود که شامل نام فامیلیشون هم میشد. کتاب رو ویرایش کردیم که آزار ناخواسته وارد نکنیم.
سلام. کتاب رو خوندم. مجموعه خیلی جالبی شده بود از تجربه های مختلف آدم های مختلف. به نظرم کلا این مجموعه تجربه های مشترک می تونه در زمینه های مختلف باشه و مجموعه های جالبی درست میشه.
البته به نظرم برای گردآوری این کتاب بد نبود با کسانی که قراره یادداشت شون چاپ میشه یک هماهنگی می کردید. البته خود من هیچ مشکلی با این قضیه ندارم که حتی با اسم کاملم هم منتشر بشه منتهی شاید می خواستم کمی متنی که عجله ای نوشتم رو ویرایش کنم تا متن ضعیفی نباشه به علاوه خب ممکنه بعضی دوستان دوست نداشته باشن تجربه زندگی شون به این شکل منتشر بشه.
بازم ممنون از زحمات تون.
ممنون بابت بازخوردت شروین جان.
راجع به هماهنگی،
خیلی هم عالی. پیشنهاد میکنم از این به بعد تجربههات رو با تمام قدرتت تو پادپرس بنویسی. پادپرس به خودی خود یه کتابه! و چه بهتر که تجربهها به بهترین شکل درش نوشته بشن.
فکر میکنم اگه کسی دوست نداشته باشه تجربه ش الهامبخش راه دیگران باشه، تو پادپرس نمینویسهش.
این کتاب چیزی نیست جز محتوای هایلایت شده ی پادپرس به شکل پیراسته و آراستهتر. افراد پیش از این با نوشتن در پادپرس مجوز انتشار حرفشون رو دادن.
لطفا نسخه epub را هم منتشر کنید. من میخواهم روی فیدیبوک کتاب را بخوانم
مگه میشه روی فیدیبوک کتاب هایی جز کتاب های فیدیبو رو خوند؟
سلام، بله. فیدیبوک رو به کامپیوتر وصل کنید و کتاب با فرمت pdf یا epub رو داخل پوشه روت کپی کنید، بعد از جدا کردن دستگاه از کامپیوتر توی کتابخونه و بخش کتابهای غیر فیدیبویی میتونید کتاب رو پیدا کنید.
خب نسخه epub این کتاب توسط تیم سبکتو آماده شده و در این آدرس در دسترس هست:
https://microketab.sabketo.com/product/200
امیدوارم از مطالعه ی این نسخه لذت ببرین
به به. عاااالی. لذت بخش هست که یک تیم تو ایران چنین سرعت عمل داشته باشند و اینطور تا حد ممکن به نظرات کاربران احترام بگذارند. ممنونم
ممنون از شما و همین طور ممنون از دوستان عزیز سبکتو @Sabketo .
مایلم این کتاب رو بخونم ولی فکر کنم لینک دانلود خرابه خواهش میکنم بررسی انجام بشه که آیا لینک خرابه یا نه.
ممنون که گزارش کردین . مشکل رفع شد و الان میتونین از موضوع اول کتاب رو دانلود کنین.
این روزهایی که دچار تردیدم خواندن تجربیات افرادی که در این موقعیت بودند جالب و انگیزهبخش است. فکر میکنم یکبار دیگه این کتاب رو مطالعه کنم و بعدها شاید بیشتر. بسیار عالیه که تجربیات پادپرسی اینگونه مستند میشوند و به صورت میکروکتاب یا یک مانیفست تجربه جمعی منتشر میشه. سپاس از کسانی که این کتاب رو تنظیم کردند و کسانی که تجربه خودشون رو نقل کردند تا یکی مثل من استفاده کنه.
من در زندگی دورهایی زدم که وقتی از دور زدن جدید صحبت میکنم آشنایان میگویند کار تیرداد همین است! دور دور. استاد همین را گوید از شاخهای به شاخه دیگر پریدن. «تو نمیتوانی یک مسیر را ثابت بروی؟!» واقعا نمیتوانم! در هر مسیری چیزی را که میخواستم ، آموختم چرا آن را ادامه دهم وقتی چیز جدیدی به من یاد نمیدهد؟
من تیرداد دیگر دانشجوی مهندسی مکانیک نیستم.
من تیرداد دیگر ارشد را در رشته مدیریت _ بازاریابی نمیخوانم.
من تیرداد به تاریخ ، به شناختن ساختاری سازمان ، به شناختن بازار ، به شناختن ؛ علاقه دارم اما نمیخواهم مهندس ، مدیر یا بازاریاب باشم! چه میخواهم؟ شاید الان ندانم اما میدانم به خواندن چه چیز علاقه دارم پس همان را میخوانم. شاید در آینده بگویم من ، تیرداد ، یک جامعهشناس هستم. من یک تاریخدان هستم. من میخواهم چرایی کنش و واکنشهای بازار و جامعه و ساختارها را بدانم و «… ممکن است هیچ وقت به روی هیچ قلهای نروم و پرچمی نزنم. ولی میخواهم که در مسیر بهترین خودم باشم» پس «دوباره از مبدا ! یک مسیر جدید از صفر ، برای خوشحالی در» آینده.
شاید مولانای درونم را یافتم.
«در تردید هرکه او آشفته است / حق به گوش او معما گفته است»
نگرش جذابیه، یاد پرسش هدف رفتن هست یا رسیدن؟ افتادم. البته خودم اخیرا، بعد از ۴-۵ سال درهگردی، دلم میخواد در مسیری که هستم بهترین شم و برم رو قله. به نظرم حرکت در درهها و قلهها طبیعت زندگیه … .
امیدوارم فرصت کنین و تجربه های دور زدنتون رو در موضوع «اگر تو راهی که داری میری بفهمی دلت راضی نیست دور میزنی؟» به اشتراک بذارین تا تو نسخههای بعدی این میکروکتاب، الهامبخش بقیه باشه.