مایلم این کتاب رو بخونم ولی فکر کنم لینک دانلود خرابه خواهش میکنم بررسی انجام بشه که آیا لینک خرابه یا نه.
ممنون که گزارش کردین . مشکل رفع شد و الان میتونین از موضوع اول کتاب رو دانلود کنین.
این روزهایی که دچار تردیدم خواندن تجربیات افرادی که در این موقعیت بودند جالب و انگیزهبخش است. فکر میکنم یکبار دیگه این کتاب رو مطالعه کنم و بعدها شاید بیشتر. بسیار عالیه که تجربیات پادپرسی اینگونه مستند میشوند و به صورت میکروکتاب یا یک مانیفست تجربه جمعی منتشر میشه. سپاس از کسانی که این کتاب رو تنظیم کردند و کسانی که تجربه خودشون رو نقل کردند تا یکی مثل من استفاده کنه.
من در زندگی دورهایی زدم که وقتی از دور زدن جدید صحبت میکنم آشنایان میگویند کار تیرداد همین است! دور دور. استاد همین را گوید از شاخهای به شاخه دیگر پریدن. «تو نمیتوانی یک مسیر را ثابت بروی؟!» واقعا نمیتوانم! در هر مسیری چیزی را که میخواستم ، آموختم چرا آن را ادامه دهم وقتی چیز جدیدی به من یاد نمیدهد؟
من تیرداد دیگر دانشجوی مهندسی مکانیک نیستم.
من تیرداد دیگر ارشد را در رشته مدیریت _ بازاریابی نمیخوانم.
من تیرداد به تاریخ ، به شناختن ساختاری سازمان ، به شناختن بازار ، به شناختن ؛ علاقه دارم اما نمیخواهم مهندس ، مدیر یا بازاریاب باشم! چه میخواهم؟ شاید الان ندانم اما میدانم به خواندن چه چیز علاقه دارم پس همان را میخوانم. شاید در آینده بگویم من ، تیرداد ، یک جامعهشناس هستم. من یک تاریخدان هستم. من میخواهم چرایی کنش و واکنشهای بازار و جامعه و ساختارها را بدانم و «… ممکن است هیچ وقت به روی هیچ قلهای نروم و پرچمی نزنم. ولی میخواهم که در مسیر بهترین خودم باشم» پس «دوباره از مبدا ! یک مسیر جدید از صفر ، برای خوشحالی در» آینده.
شاید مولانای درونم را یافتم.
«در تردید هرکه او آشفته است / حق به گوش او معما گفته است»
نگرش جذابیه، یاد پرسش هدف رفتن هست یا رسیدن؟ افتادم. البته خودم اخیرا، بعد از ۴-۵ سال درهگردی، دلم میخواد در مسیری که هستم بهترین شم و برم رو قله. به نظرم حرکت در درهها و قلهها طبیعت زندگیه … .
امیدوارم فرصت کنین و تجربه های دور زدنتون رو در موضوع «اگر تو راهی که داری میری بفهمی دلت راضی نیست دور میزنی؟» به اشتراک بذارین تا تو نسخههای بعدی این میکروکتاب، الهامبخش بقیه باشه.