می دونین آدم همیشه دوس داره سفر کنه و این سفر کردن برای هر کسی می تونه دلایل مختلفی داشته باشه اما می خوام براتون از چند تا تجربه بگم و ببینم کدوم یکی ازین تجربه ها براتون جذاب تره. و اگر همه شونو میخواین تجربه کنین فکر می کنین چه شکلی جذاب تره؟ چی کم و زیاد داره؟
اول: آشپزی در طبیعت
فکر کنید با هم بریم تو دل طبیعت. یه گوسفندو سر ببریم. با هم پوست بکنیم. آماده اش کنیم و کباب درست کنیم و یا هر تجربه دیگه مثلا با هم بریم ماهیگیری، ماهی ها رو تمیز کنیم، غذا بپزیم و … در تمام این مراحل مربی ها و استادای درجه یک قراره همراهیمون کنن و بهمون یاد بدن چیکار کنیم پس دست تنها نیستیم.
دوم: تجربه یه زندگی متفاوت
فکر کنید بریم خونه یه روستایی واقعی. و یک شب پیششون بمونیم. کنارشون غذا بخوریم. باهاشون تو مزرعه کار کنیم گاو بدوشیم، نون بپزیم و کلا زندگی اونا رو تجربه کنیم.
سوم: تجربه مشاغل
دوست دارین بعضی از شغل ها و حرفه ها رو تجربه کنین؟
مثلا یک روز پیشخدمت یه رستوران با کلاس بشید؟ مهماندار هواپیما؟ کار تو مزرعه؟ یا هر شغل دیگه ای که دوست دارید تجربه کنید. براش یه سفر بچینیم و مثلا بریم جنوب دریانوردی؟
تجربه سفر دوم برام جذابتره، ولی در موقعیت الانم تجربه سوم رو انتخاب میکنم، چون دوست دارم دنیا رو از دید یه بنا و نجار و خلبان و … بیشتر متوجه شم. و بیشتر با فضاهای کاری مختلف آشنا شم. مثلا ببینم کدی که برای اجرا به یه مهماندار میرسه چه شکلیه و یا مثلا یه خلبان چه هیجانات یا چالشهایی تو طول روز کاریش داره و … .
خیلی جالبه هر سه ولی به ترتیبی که گفته شده برای من جذابن اول از همه زندگی توی طبیعت، بعضی هفته ها برای تجربه مشابه با دوستان میریم کوه یه قوری چای درست می کنیم یه کم نون پنیر خیلی خوبه تمام سختی های اون هفته فراموش میشه. این که برم خونه یک روستایی و در کنارشون مدتی زندگی کنم تجربه شبیه داشتم و خیلی بکر نبوده این رو خیلی دوست دارم که برم خونه یک روستایی یا کوچ نشین که توی خونش نه تلویزیون باشه نه تلفن و شاید حتی برق و یکم طبیعی زندگی کنم حداقل چند روزی رو و فکر می کنم در تحریک قوه تخیل و ایده خیلی موثر باشه. در مورد تجربه شغلی هم سه تا شغل رو خیلی دوس دارم تجربه کنم. یکی نجاری و ساخت وسایل چوبی یه جورایی بکر نه ام دی اف بریدن و… چوب بریدن و ساختن، محیط بانی و خلبانی.
سه تاش خیلی باحاله…ولی من اولی و دومی رو واقعا ترجیح میدم…میشه لطفا اولی و دومی ترکیب شه بریم یه خونه روستایی باهاشون غذا درست کنیم و نون بپزیم و آشپزی یاد بگیریم؟ فقط گوسفند سربریدن و شیر دوشیدن و بی خیال شین بیزحمت
گردشگری بسیار حیطه بزرگیه و کار پراکنده فقط سبب درجا زدن میشه برای تجربه سفر با دوچرخه می تونین از تیم arax_mtb کمک بگیرین. تخصص ما با تور دوچرخه فرق داره
البته من نمیدونستم که منظور گردشگری هست و نظرم را در مورد تجربه سفر گفتم. هرچند حتی در این صورت هم تورهای گردشگری با دوچرخه در اروپا خیلی رایج و محبوب است.
اینکه یه گوسفند بردارم با خودم ببرم تو طبیعت بکشم جذابیتی برام نداره، ترجیح میدم غذام بیشتر حالت وحشی و جنگلی باشه. مثلاً اگه هنوز شکار کردن حیوونا منطقی بود اینکار رو ترجیح میدادم.
حالت دوم کمی برای روحیه من کسلکننده س و ترجیح میدم اگه قراره یه سفر چند روزه به روستا دارم بگیرم بخوابم . ولی اگه قرار به زندگی بلند مدتتری در این مناطق باشه دوستش دارم.
این حالت سوم برای من از سه مورد قبلی جذابتره. چون حالت پایداری نداره.
برای من سفر به معنایی ارضایی حس کنجکاویم نسبت یه ناشناخته هاست. تو تمام موارد بالا که گفتید کلی ناشناخته وجود داره و البته به جز اخری برایی من همشون جذابن چون اخری رو الزاما نیازی نیست تو سفر تجربه کنید.
تجربه شخصی
وقتی که شما مثلا یه ادم متشخص باید و انتظار احترام از نوع ایرانیش رو داشته باشید ولی شما اون چیزی رو تجربه میکنید که براتون تدارک دیدن که ببینید. مثلا من خیلی دوست داشتم که بدونم که زندگی از دید یه ادم معمولی تو پاریس چطوریه برا همین سعی کردم با معمولی ترین حالت زندگی اونجا اشنا بشن و بدون اغراق خیلی با تجربه یه توریست متفاوت بودش.
بنابراین فکر میکنم مقدم بر سوال شما اینکه از خودمون بپرسیم چرا سفر میکنیم و اصلا چرا میخواییم بریم جایی.