در مقوله آموزش دو نوع نگاه به کلاس وجود داره: یه نگاه کوتاه مدت، اینجا قراره درسی در چهارچوب زمانی مشخص داده بشه و دانشجو هم قراره در این چهارچوب زمانی درس رو بپذیره و در امتحانش این رو نشون بده، و یک نگاه بلندمدت، که در کلاس لازمه علاوه بر درس اصلی که به دانشجو آموزش داده میشه که با تقریب خوبی بعد از کلاس فراموش میشه، یه چی دیگه هم داده بشه، فرصت داده بشه و ارزیابی هم در این فرصت لازمه تعریف بشه.
مسئله ی کلاس و امتحان به خودی خود نباید تعیین کننده در ارزیابی باشن. در کنار این ها به لحاظ روانشناختی و هویتی که به دانشجو داده میشه، لازمه تاثیری رو دانشجو ایجاد شه. یعنی هویتبخشی استاد به دانشجو اتفاق بیفته: تو قرار نیست همه چی رو الان به من باز پس بدی. تو ممکنه در همین درس که الان اصلا درش موفق نیستی بعد موفق بشی.
به خصوص در دوره ی لیسانس باید فرصت به دانشجو داده بشه. دانشجو بایستی خودش رو این جوری ببینه که مدام بهش فرصت داده میشه.
خود من آمار افتاده هام در کلاسام کم نیست. ۲۰-۲۵ درصد کلاس معمولا میفتن. ولی عموماً به افتادنشون معترض نیستن. چون خودشون میدونن تمام فرصت های ممکن بهشون داده شده. یعنی تا وقتی کسی صددرصد قانع نشه که اشکالش از خودشه در مسئله افتادن، امکان نداره به این سمت برم که بذارم دانشجو بیفته. در ضمن نگاهم برابر نیست، به دانشجوی ترم سه و ترم ده نمیتونم یه جور نگاه کنم. این عدالت نیست. به ترم ده خیلی بیشتر لازمه فرصت داده بشه.
دنبالهی موضوعهای