یکم مشاعره کنیم دلمون وا شه

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

حافظ

7 پسندیده

هر که تامل نکند در جواب
بیشتر آید سخنش ناصواب

سعدی

8 پسندیده

به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا
که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را

«شهریار»

9 پسندیده

آسمانا دلم از اختر و ماه تو گرفت
آسمان دگری خواهم و ماه دگری

محمد جواد تربتی

8 پسندیده

یک غمزه دیدار به از دامن دینار
دیدار چو باشد غم دینار که دارد

مولانا

متشکرم :cherry_blossom::cherry_blossom::cherry_blossom:

آشنایی با این استاد برای من جالب بود.

به نوشته پیوست فرهنگی روزنامه اطلاعات، دقیقا امروز، یعنی پنجشنبه ۲۰ آذر ۹۹ پنجاهمین سالگرد درگذشت استاد است! و ایشان را معمار تربیت و آموزش نوین نامیده‌اند.
همانجا از نمایشنامه‌های ایشان که به صحنه رفت گفته‌اند و انتشار روزنامه پولاد توسط ایشان وهمکارانشان، که اولین نوپردازی‌های نیما در آن ظهور کرد و . . .

اینم ببینید، جور دیگه حال و هواتون رو تغییر میده :star_struck:

آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

خیام

5 پسندیده

یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان / بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
ناگهان بیاد حافظ افتادم فکر کنم دلم شاد شد
حواسم پرت شد قافیه رو گم کردم
دارم از زلف سیاهت گله چندان که مپرس / که چنان زوت شده ام بی سر و سامان که مپرس

4 پسندیده

ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را
تا زمانی کم کنم این زهد رنگ آمیز را

«سنایی»

5 پسندیده

ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
گوی از همه خوبان بربودی به لطافت

حضرت سعدی

4 پسندیده

تو را آرام جان پیوسته در پیش
چه می سوزی ز بی آرامی خویش

«جامی»

4 پسندیده

ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری
بر حذر باش که سر می شکند مرصادش

6 پسندیده

شهریست پر کرشمه و حوران ز شش جهت
چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم
حضرت حافظ

4 پسندیده

ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم

حسین منزوی

5 پسندیده

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت / مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست

حضرت پروین اعتصامی علیه السلام

6 پسندیده

تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم

نیما

4 پسندیده

می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شب تاب

مانده پای آبله از راه دراز

بر دم دهكده مردی تنها

كوله بارش بر دوش

دست او بر در، می‌گويد با خود:

غم اين خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شكند.

نیما

5 پسندیده

دلی کز معرفت نور و صفا دید
ز هر چیزی که دید اول خدا دید
حضرت شیخ محمود شبستری

6 پسندیده

دیگری را در کمند آور که ما خود بنده‌ایم
ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را

«سعدی»

6 پسندیده

ابلیس شبی رفت ببالین جوانی
آراسته با شکل مهیبی سر و بر را
گفتا که منم مرگ و اگر خواهی زنهار
باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را
بقیه شو نمی نویسم تا برید خودتان بخوانید و لذت ببرید

ایرج مبرزا

6 پسندیده

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

6 پسندیده

یارب تو مرا به روی لیلی / هر لحظه بده زیاده میلی
گر چه شده ام چو مویش از غم / یک موی نخواهم از سرش کم

لیلی و مجنون حضرت نظامی

6 پسندیده