در جریان نظرسنجی تشکیل بانک سوال در پادپرس، این سئوال برام پیش اومد، که میشه آماری تهیه بشه از سوال های آدما، خوب این کمک میکنه به رشد پادپرس. میدونید به نظرم اگه هدف خدماتی که در جامعه ارائه میشه عموم مردم باشن، نه قشر خاصی، به عدالت اجتماعی نزدیک تر میشیم. مثلا اگه عموم مردم، در کنار سرگرم بودن به نیازهای اولیه و شرایط تحمیلی و وظایف شغلی شون، به وضعیتشون نگاه پرسش گرانه داشته باشن، وضعیتشون رو به بهبود میره.
حالا اینکه پادپرس میخواد سوال ها رو جمع کنه، میتونه نوعی آمارگیری هدایت شده، محسوب بشه،
اما پیش از آن میشه به این فکر کرد و راهی پیدا کرد که بفهمیم
اوضاع پرسشگری تو یک فرد یا جامعه چطوره؟
بعد چقدر پیگیری برای رسیدن به پاسخ وجود داره؟
اینکه مردم کجاها به دنبال جواب میگردند؟
آیا جستجو در اینترنت به اندازه کافی، فراگیر و اعتمادساز هست یا خواهد شد؟ که بعد انتظار داشته باشیم پادپرس محصول یا خدمتی ارزنده باشد برای برطرف کردن نیاز جامعه پرسش مدار، پرسش گرا، پرسش دار؟
سئوال مناسبیه، هرچند کمی عنوان با سئوالات متن نمیخونه. من به سئوالات متن موضوع جواب میدم و فکر کنم خوب میشه که هر کسی مشاهده اجتماعی مربوط به این سئوال رو مطرح کنه.
نظر من براساس دادههای مختلفی که در هر مورد بیان میکنم به این صورته:
وضعیت پرسشگری در جامعه به نسبت بهتر از گذشتهست البته ایدهآل نیست. ولی نحوه و شکل پرسشگری بیشتر به دنبال اینه که مقصر یک مشکل رو پیدا کنه تا اینکه مشکل رو درک کنه و راهحلی برای اون به دست بیاره.
بر اساس درکی که از نوع پرسشگری گفتم، پیشفرض اینه که مقصر شناخته شدهست. بنابراین عموما آدمها پاسخ رو دانسته فرض میکنن. پیگیری مردم بیشتر برای تائید ذهنیت خودشونه نه برای درک مطلبی که در جامعه میبینن.
به دلایلی که در بالا گفتم، به نظرم آدمها بیشتر در مطالب سیاسی به دنبال جوابهاشون میگردن. این توی نوع محتوای سایتها برای جذب مخاطب خودش رو نشون میده. مثلا مطلبهای سایتهای ایرانی بیشتر به دنبال ارائه شواهدی برای مقصر نشان دادن یک فرد یا گروه خاص در معضلیه تا بررسی بیطرفانه مشکل.
جستجوی اینترنتی در ایران به نسبت امیدوارکنندهست، هرچند ترجیح افراد اینه که مستقیم برن به سایتهای خبری-سیاسی تا اینکه به طور همه جانبه جستجو کنن.
توی این سئوال اشارهای به تجربیات اخیرم در این مورد داشتم. تجربه شخصی خودم از بحث و مشاهده رفتار اطرافیانم (اکثرا با سطح سواد بسیار بالا) اینه که این رفتار ربطی به سطح سواد نداره و بسیار عمقتر از این حرفهاست.
چرا صراحتا این مطالب رو گفتم؟ دلایل بسیار مهمی دارم. سه نکته مهم رو باید به عنوان پادپُرسی همیشه در ذهن داشته باشیم:
تفاوتی که در طرز فکر و دیدگاهمون به دنیا داریم، جذابه و اگر قدرش رو بدونیم، تقویتش کنیم و در مسیر مناسب استفاده کنیم، ماندگار خواهیم شد. ولی مثل هر جمع متفاوتی در همهی زمانهای تاریخ اجتماع بشری، این تفاوت هزینه داره و سختیهایی با خودش به همراه داره. با دیدن توجه عمومی به مطالب کمارزش نباید نومید بشیم و نباید به وسوسه «مثل دیگران بودن» گرفتار بشیم. البته این به معنی خودپسندی بیش از حد هم نیست و همیشه باید خودمون رو با دیدگاه معقول ارزیابی کنیم تا هم بفهمیم چقدر پیشرفت کردیم و هم فرصتی برای مسیریابی مناسب پیدا کنیم.
وقتی دیدگاهمون متفاوته، قانع کردن افراد و رسیدن به نتایج سختتر میشه، بخصوص اگر بخوایم از طریق تاثیر بر جاهای خاصی، عملگراتر باشیم. این ممکنه ما رو به «احساس کمارزشی» یا عدم تاثیرگذاری دچار کنه. باید صبور بود و واقعبین، قرنهای متمادی نوع خاصی از تفکر در این جامعه حاکم بوده که در مدت زمان کوتاهی قابل تغییر نیست. نیازی هم نیست که نگران «دیر شدن» باشیم، چون عجله و مسیر غلط رفتن وضعیت رو به مراتب خطرناکتر میکنه. در ضمن به تاریخ تحولات قرن اخیر در ایران نگاه کنید، همیشه ما عجول بودیم و همیشه فکر میکردیم که دیر شده و باید تغییر شدیدی ایجاد کنیم!
یک نکته کاربردیتر: بهتر فقط به فکر پرسشهای با سطح بالای علمی یا حساسیت اجتماعی نباشیم. روی پرسشهای با کاربرد شخصی و گروههای کوچک هم فکر کنیم. از این طریق میشه خیلی سادهتر و مرحله به مرحله به افراد نشون داد که همفکری ارزش داره و میتونن به عنوان یک طرز فکر و دیدگاه روی اون حساب کنن!