مطمئناً هر کسی یا آرزویی دارد یا حداقل روزی آرزویی داشته. بعضی از آرزوها هیچ وقت به واقعیت نمیپیوندن ولی بعضی از آنها به تلاش های فرد بستگی دارد!
آرزو های زندگیتون چه چیز هایی هستند و آیا فکر میکنید آرزوهایتان روزی به واقعیت تبدیل میشوند یا همیشه آرزو میمانند؟
آرزو دارم بتونم اپلای کنم و برم کانادا زندگی کنم
و بله شک ندارم که میشه و اصلا باید بشه!
امیدوارم به همهی آرزوهای زندگیت برسی
من آرزوم اینه که انسان ها مخصوصا مردم ایران بفهمند که باید صادق باشند در واقع دروغگو و ریاکار نباشند تا بتونن همو دوست داشته باشند و حس قشنگ ارزشمند بودن رو همه با هم تجربه کنیم تا انواع مفاسد مخصوصا مفاسد اخلاقی ریشه کن بشه…
امیدوارم
دقیقا @Fatemeh-law من هم امیدوارم
انسان های صادق بسیار کم شدهاند و دروغ گفتن برای بسیاری حتی از خوردن آب هم راحت تر شده ، زیرا اگر آن مقداری که دروغ گفتهاند را به جایش آب مینوشیدند ، قطعاً به مشکل میخوردند!
باور کنید نمی دونم چه جوری میشه فهموند که دروغ گفتن در نهایت به ضرر خودمون تموم میشه چون وقتی من دروغ میگم دیگری هم به من دروغ میگه و چرخه دروغ ادامه پیدا می کنه نتیجتا کارها درست پیش نمیره
دروغ نگفتن و صداقت داشتن فارغ از هر اعتقاد دینی یک مساله عقلیه به اینمعنی که
زندگی خردمندانه یک زندگی صادقانه است
از دوستان قدیمی و بسیار دوست داشتنیمکه خیلی هم دلم براشون تنگ شده و دوست دارم باهاشون دورهمی داشته باشم دعوت می کنم تشریف بیارن
@lolmol @leila @Mehrdad_Roshan @najme @Ali_Shakeri @moalem @yousef @naser2021 @somo849 و دیگر دوستان که یادم نمیاد الان و دوستان جدید
لطفا دوستان تون رو دعوت کنید
به چه سوال سختی دعوت کردی فاطمه جان و ممنون ازت، باعث شد کمی به آرزوهای این روزام فکر کنم
آرزوهای این روزای زندگیم با ملغمه ای از ناامیدی در هم تنیده س و به سطح اول نیازهام گره خوردن، یعنی بقا! مثلا قبل از اینکه شما به موضوع دعوتم کنی، داشتم از درد قسمتی از شکمم به خودم میپیچدم و آرزو کردم که «کاش زنده بمونم!». شوخی یا جدیش بماند
همیشه این طور نبوده، بالاخره من هم مثل هیچکس میدونم که «یه روز خوب میاد که …».
در پاسخ به سوال اصلی، بله. اکثر اوقات که آرزوی واضحی داشتم که واقعا میخواستم، به واقعیت پیوسته. آرزوهام هم چیزای عجیب غریبی نبودن، مثلا روزی که دانشجو بودم آرزو کردم تو سه سال ماشین بخرم، و خریدم. روزی آرزوی یه مدت زندگی تو شیراز رو داشتم و چند سال پیش عملیش کردم. یه موقع خیلی دلم میخواست دوره دانشجوییم یه پام این ور باشه و یه پام اون ور، باز هم بهش رسیدم. و … .
آرزوهای الانم کمی ذهنی شده و برای همین شفاف نیست و هنوز دقیق نمیدونم چطور باید به سمتش حرکت کنم. تو شرایط الان ذهن و روانم کم آورده، نگران آینده مالیم هستم، نگران آینده عاطفیم، نگران اینکه خودم رو چندان متعلق به جامعه اطرافم نمیدونم و در آینده قراره چه کنم و چیزهایی از این جنس. برای همین اولین آرزوم اینه که بتونم به یه ذهن قوی یا mental strength برسم.
راستی دل من هم خیلی برای شما و دوستان تنگ شده امیدوارم همه هر جا هستین سالم و شاد باشین.
از محمد دعوت میکنم اگه گذرش به پپ افتاد، بیاد از آرزوهای این روزای زندگیش بگه. بارها تو موضوعات مختلف پادپرس یادش کردم @mohammad.etemaddar
آرزوی خیلی قشنگیه لاله عزیز و دوست داشتنی @lolmol باهوش و توانمند
مطمئنم بهش میرسی اما من فكر مي كنم فقط به يه جنبه زندگي و درواقع فقط به يه آرزو نبايد فكر كنيم بلكه بايد سعي كنيم در كنار رسيدن به مهم ترين آرزومون ضرورت هاي زندگي رو در نظر بگيريم چون همين ها براي رسيدن به هدف اصلي مون تاثيرگذارند يك بعدي زندگي كردن اصلا به عقيده من عاقلانه نيست بايد هميشه همه جوانب زندگي سنجيده بشه
ضمن اينكه ما بايد با حفظ آرامش خودمون تلاش كنيم برا رسيدن به هدف و از همين تلاش البته به شكل درست و استفاده از نهايت ظرفيت حتي اگر نتيجه دلخواه رو نده شاد بشيم چون به نظر من وظيفه اي بيش از اين نداريم پس نبايد نگران باشيم بايد مثبت فكر كنيم و مطمئن باشيم مثل خودت؛
بلاخره روزاي خوب مياد …
البته سخته عمل كردن به اين حرف من و خودمم هم نمي تونم بگم حتما موفق بودم
مرسی لاله، چه حس خوبی داره که کسی بگه توی نوشتهها یادت کردم. خصوصا اگه اون شخص کسی مثل @lolmol باشه.
قبل از اینکه درمورد آرزوهام بگم، خواستم یه آرزو برای آرزوهاتون کنم.
آرزو میکنم آرزوهاتون، فقط آرزو نمونن و یک روز به هدف تبدیل بشن، یعنی بتونن قابل اندازهگیری و قابل برنامهریزی بشن.
اتفاقا دیشب به این فکر افتادم که چرا به آرزوهام فکر نمیکنم و افراد موفق اطرافم رو که میدیدم یک ویژگیشون داشتن آرزو بود. این شد که تصمیم گرفتم شجاعت به خرج بدم، از آرزو داشتن نترسم (چون فکر میکردم همه خواستههام باید قابل اندازهگیری باشند، هدف باشند و نه آرزو وگرنه خوب نیست). اما برای داشتن آرزو باید چیزهای غیرممکن میخواستم. چیزهایی که توی ذهنم غیر ممکن هستند. این بهم کمک میکرد محدوده خودم رو بشناسم. به همین خاطر یادداشتم رو باز کردم و نوشتم.
- در نیویورک زندگی کنم
- با چتر بدون ترس از آسمان بپرم
- روی یک دستم پایدار بمانم
- شکمم سیکس پک بشه
- یک ریپازیتوری با ۱۰۰۰ ستاره واقعی داشتهباشم
- زبان انگلیسی را مانند یک آمریکایی صحبت کنم
- اخبار و پادکستهای انگلیسی را کامل بفهمم
- ۱۰ تا دوره کورسرا رو تکمیل ببینم
- آیلس نمره ۸ بگیرم
- صاحب یک میلیارد دلار پول و سرمایه باشم
- یک آهنگ بسازم
- اپلیکیشن نوازنده ساز بسازم
- همه تجهیزات کوهنوردی رو به آسونی تهیه کنم
- یک ساعت پلانک بروم
- با ماشین خودم به اروپا سفر کنم
- ویزای شینگن بگیرم
- همیشه خندان باشم
- صاحب کسب و کار خودم باشم
- صخرهنوردی کنم
- کتاب dive into python رو بخونم کامل
- بهترین نوازنده سهتار ایران بشم
- با انرژی بینهایت توی سیستان و بلوچستان کار کنم و به مردمم خدمت کنم
- با دوچرخه به سلامت از کوه پایین بیام
- به عمق ۱ کیلومتری دریا برم
- هر ساعت از شبانهروز که خواستم بدون مزاحمت برای دیگران برم حمام
- هر روز هفته یک صبحانه متفاوت و مفید و سالم بخورم بدون نگرانی از جای موادش، و قیمت موادش، و دردسر آماده کردنش
- روی دستهام بدون سختی راه برم
- یک باغ یک هکتاری مثمر انجیر و زنبور عسل داشتهباشم
- زنبور عسل داشتهباشم
- کاربردهای هوش مصنوعی را درک کنم
- یک نرمافزار کاربردی هوش مصنوعی بسازم
یکی از خوبیهای ویرایش متن اینجا این بود که شمارنده داشت. تونستم بشمارم
به به، چقدر آرزوووو! الهامبخش بود و هوس کردم این کار رو خیلی سرعتی و بدون فکر پیش ببرم، و به قول فاطمه کمی به ابعاد دیگه ی زندگی هم بیندیشم:
- حرکت پلانچ رو به راحتی اجرا میکنم.
- یک سال تو کشوری تو افریقا زندگی میکنم.
- به هند و ژاپن سفر میکنم.
- یه بار های-لاین رو تا ته مسیر میرم.
- عضوی از یه تیم موفق کاری هستم و حضورم اثربخش هست.
- یه کتاب مینویسم.
- جایزه ایگ نوبل رو میبرم.
- فیزیک مسئله تله پاتی رو کشف میکنم.
- یه سفر دو-سه هفته ای با دوچرخه داخل ایران دارم.
- دوج چلنجر کلاسیک مشکی مدل ۷۱ دارم.
- یه آشپز شخصی دارم که غذاهای سالم و خوشمزه بلده.
- یه ویلا تو شمال و یه اپارتمان تو شیراز دارم، به ارزش بیست میلیارد تومن الان.
- با همه اعضای خانواده در صلح و صفا هستم.
راستی محمد من میتونم کمک کنم راحتتر به آرزوهای ۴ و ۲۷ برسی. اگه روزی خواستی مسیر رفتن به سمتش رو شروع کنی، حتما بهم بگو خوشحالم میکنی
دوستان لطفا حتما حتما ببينيد
اميدوارم بهش برسيم هممون
با کمال افتخار. از کجا شروع کنم؟
چقدر خوب بود لیست آرزوهات.
باعث شد نگاه دیگهای به زندگیم پیدا کنم. من هم دوست دارم یکی از آرزوهای تو رو به آرزوهام اضافه کنم. نوشتن کتاب. خیلی وقتها بهش فکر میکنم. و تصور میکنم وقتی کتابی بنویسم چی میشه.
کلیپ خوبی بود، ولی با همه حرف هاش موافق نیستم.
موافق نیستم که تن و روان این قدر از هم جدان، برعکس به نظرم این دو خیلی بیش از یک سوار و یک اسب درهمتنیده هستن. خیلی وقتا یه غذای خوب علاوه بر حالی که به بدنت میده، روانت رو هم شاد و سرشار میکنه، حتی بیشتر از ریختن استخون های پر از ادویه جات و مضر برای سگ ها و یا رسیدگی به یه کارتون خواب.
کلا فکر میکنم آرزوهای روانی-روحانی (spiritual)، بهتره که چیزی از جنس حرکات در لحظه باشه تا آرزوهای لیست شده و اقدامات برنامه ریزی شده. از نظر من اقدامات برنامه ریزی شده در این زمینه ها باعث تخریب اکوسیستم میشن، مگه اینکه خودشون منجر به خلق یه سیستم پایدار بشن. مثلا هر جور فکر میکنم نمیتونم وجود صدها سازمان خیریه رو تایید کنم! چنین سازمان هایی اگه خودشون باعث ایجاد فقر بیشتر نشن، مایه ی شادی هست!
به به، چقدر چابک و آماده به حرکت
به نظرم اول روی آرزوی ۴، سیکس پک، که اتفاقا به اون یکی هم کمک میکنه تمرکز کنیم. مسیر رسیدن بهش هم نسبتا سرراست و در دسترس هست. لطفا اپ زیر رو نصب کن و با برنامه متناسب با بدن خودت پیش برو:
اگه پیشتر از این اپ استفاده کردی و یا تجربه مشابه داری، بگو؛ مثلا تو یه موضوع جدید راجع به خود سیکس پک تا این موضوع همچنان درباره آرزوها بمونه …
شاید درست نباشه که اینجا توی عمومی این حرف بی ربطو بزنم
اما برام خیلی جالبه!
من شباهت های زیادی رو بین شما و خودم میبینم
خیلی وقت ها شده دنبال چیزی میگشتم که به پیام شما برخوردم (با خودم گفتم خانم لاله از ادمین های سایتن و شاید چون پیام های همه رو میخونن و نظارت میکنن موضوع های جامعی رو توی پادپرست مطرح میکنن
اما حس میکنم این شباهت فرا تر از اونه
شما چیزی حس نکردین؟ (البته سایت خیلی شلوغه و طبیعیه که منو ندیده باشین
هیچی.
به قول یه بنده خدایی «حبس شدن در یک کتابخانه به همراه یک وعده غذای گرم روزانه و یک سهمیه مشخص چای و قهوه در طی روز».
من فقط دوست دارم دنیا رو ببینم. امروز رو از دریچه نگاه ، گذشته رو از دریچه کتاب و آینده رو با کمک وهم و خیال. من گمان نمیکنم این حیات ارگانیکی من برای تحقق یک هدف خیلی خاصی بوده.
به همین دلیل از آرزوی آن شخص خیلی خوشم اومد. رها شدن از این زندگی خودساخته و خودپرداخته و فارغ از هیاهوهای بسیاری که برای هیچ است و دیدن جهان با فراغی آسوده و لمس واقعی زندگی.
بعضی وقتا فکر میکنم من به این جهان تعلق ندارم. باید توی همان دوران ریشهها و رهایی بیش از 15هزارسال پیش (و قبلتر) به دنیا میآمدم. واقعا از زندگی لذت میبردم حتی اگه قرار بود 30سال عمر کنم. هرچند که همین الان هم گمان نمیکنم در عمر شماری مرسوم به نیمه آن برسم.
سلام فاطمه جان. دل من هم به شدت برای شما و بقیه دوستان تنگ شده و آرزو میکنم سلامت باشید و یک دورهمی پادپرسی دیگه برگزار بشه تا دوباره همه ی شما عزیزان رو از نزدیک ببینم.
اول از همه امیدوارم همه ی دوستان به آرزو هاشون برسن به خصوص که باور دارم آرزو های مادی تماما قابل حصول هستن جز اون دسته که طبیعت تصمیم میگیره که نباشن (مثل عمر جاوودان).
آرزو های من شاید به دو دسته عمده تقسیم میشه یکی جهان اطرافم و یک آرزو های خودم.
برای دنیای طرافم آرزو میکنم یک روز که از خواب بیدار میشم خبری از اخبار بد نباشه. اخبارگو بگه دانشمندان به واکسن جهل رسیدن و اعلام کردن که با واکسن دروغ تداخلی نداره و این امکان وجود داره که هردو رو به مسیولین در یک تزریق بزنن. خبری از جنگ نباشه. اخبارگو اعلام کنه دانشمندان دو کشور معاند طی تحقیقات مشترک به داروی ایدز رسیدن و همین باعث شده حاکمان این دو کشور به فکر آشتی باشن. مشکل بی آبی در کشور هایی مثل ایران حل شد. (خیلی مینیمال)
برای خودم:
1- بتونم یه روز حرفم رو بزنم
2- در علمی که دنبالش میکنم بتونم حرفی برای گفتن داشته باشم و تاثیر گذار باشم
3- هنر بونسای و نیواکی رو بیاموزم
4- یه کمپر (کاروان) داشته باشم و بتونم باهاش دنیا رو بگردم
5- یه باغ خیلی بزرگ داشته باشم که هر بخشش رو بتونم به یه سبکی دیزاین کنم (شبیه به باغ ملی گیاهشناسی)
6- بی دغدغه خرج کنم
7- ورزشهای هوایی رو بیاموزم
8- یا جایی که زندگی میکنم آباد بشه یا بتونم در جایی زنگی کنم که آباد باشه