حالِ محیط زیست ما داغونه، اما نباید منفی صحبت کرد، منفی صحبت کردن اثر بد میذاره، اگر انقدر بده که به فنا میره حتمن پس تلاش هم بی فایده ست، اما من فکر می کنم با باز نگری و رفتار درست نه تنها میشه این ها رو حفظ کرد که ممکنه بهتر هم بشه!
من فکر میکنم نظارت درست میتونه خیلی کمک کنه! و البته فرهنگ سازی، من نزدیک چند منطقه حفاظت شده جانوری زندگی می کنم و میبینم که مردم عامدانه و از سر نادانی و ضعف در محاسبات ضرر می زنند به جانوران و گیاهان
خیلی وقت ها حق میدم به آدم ها چون درگیر معیشت خودشون هستند، کسی که کار نداره میره شکار و یا چوب قاچاق می کنه، اما غیر از این ها هم خیلی از آدم ها رو میشناسم که این کارا براشون تفریحه و به مراتب بیشتر از دسته اول ضرر می زنند.
همه این ها رو بذارین کنار برداشت بی رویه قانونی (از نظر قوانین کشوری میگم) شرکت های مختلف از جنگل ها، آب های زیر زمینی و …
اطلاع رسانی و نظارت میتونه درست کنه شرایط رو، به این شرط که با تغییرات اوضاع زندگی بدتر نشه و اقلن در همون سطح بمونه!
برای مثال یه تجربه موفق رو میگم در روستای خودمون؛ ما بخش مهمی از کشاورزی مون شالی و برنج هست. تا 20-30 سال پیش که ابزار کشاورزی در دسترس همه نبود، آب بندان محل مسئول کنترل سیلاب ها و استفاده از اون آب در کشاورزی و پرورش ماهی بود، اما بعد ها ابزار کشاورزی در دسترس مردم قرار گرفت و در نبود نظارت درست مردم زمین های کشاورزی شون رو گسترش دادن (با تملک چراگاه ها و زمین های اطراف که مالک شخصی نداشت). این روند ادامه پیدا کرد تا جایی که دیگه آب به اندازه کافی نبود و شروع به حفر چاه ها مختلف کردند برای تامین آب مورد نیاز، این روند هم تا جایی ادامه پیدا کرد که حساسیت سازمان مربوطه زیاد شد و دیگه اجازه حفر چاه نداد (البته همه چاه های قبلی هم قانونی نبود، اما این حساسیت باعث سرکشی مستمر شد و در نتیجه چاه جدید حفر نشد). تازه همین 3-4 سال پیش به این فکر افتادند که پس آب کشاورزی رو با پمپ به چرخه برگردونن!!! شاید بپرسید مگر این پس آب چقدره، اونها که کشت برنج رو دیدن خوب میدونن که تقریبن نهری راه میفته از پس آب 100 هکتار زمین! اما با کنترل و به چرخه برگردوندن این پس آب الان نصف چاه های سالم بلا استفاده رها شده، چون آب کم نمیاد! البته زمینی هم نیست که بخواد به زمین های قبلی اضافه بشه
من می خوام برم سراغ بحث ِ راه حل، پیشتر توی نوآها یا موضوع هایی درباره اینکه آینده محیط زیست چه طور میشه صحبت هایی مطرح شده. مثل این موضوع که
اما در مورد اینکه واقعا چه کار میشه کرد؟؟
به نظرم راهحلها همیشه با دو تا رویکرد کلی زیر مطرح میشه:
تغییر مدیریتی (از بالا به پایین) و
تغییر فرهنگی (از پایین به بالا).
از اونجایی که بیشتر فعالان اجتماعی مثل همین آدمهایی که تو پادپرس گرد هم جمع شدن، از تغییر نوع اول ناامید و ناتوان هستند، به تغییر نوع دوم روی میارن. طبیعی هم هست. چون همین که بیایم شروع کنیم مثلا به صحبت در مورد تصحیح قوانین مربوطه، یا پیاده کردن طرح هایی توسط دولت و سایر نهادهای اجرایی، اون وقت به این احساس می رسیم که این صحبت ها بیهوده است و کسی قرار نیست این پیشنهادها رو عملی کنه.
اما تراژدی دوم وقتی اتفاق میافته که سراغ تغییر نوع 2 میریم. اولا از اونجایی که تغییرات محیط زیستی نیاز به تصمیمگیریهای کلان و سیستمی دارند، در بسیاری موارد با کمی تخمین و دو دو تا چارتا به این نتیجه میرسیم که سهم مردم عادی در تخریب محیط زیست در مقابل سهم صنایع بزرگ و … شاید قابل صرف نظر کردن نباشه اما ناچیزه. نتیجهی اخلاقی این قضیه این میشه که تشویق مردم در بهترین حالت، یعنی با تشویق شدن 100 درصد مردم به استفاده درست از منابع محیط زیست، تاثیر ملموس، مستقیم و عینی روی زندگیشون و محیط زیستشون نخواهد گذاشت. و چون مردم خودشون تمام این سناریو رو از از پیش درک می کنن!، تشویق به کاری که براشون پاداش بیرونی نداره نمیشن! دوماً در شرایطی که مردم حس میکنند سختیهای کمبود یا آلودگی منابع محیط زیست رو فقط اونها دارن متحمل میشن نه مدیران بالادستی، این تقاضا یا پیشنهادهای فعالان محیط زیست اغلب با اقبال روبرو نمیشه و اون راهکارها رو پس خواهد زد. البته یک استثنا وجود داره و اون نهادینه کردن بحث های محیط زیستی برای نسلهای بعدی به بیانی موثر در مدارس یا جاهایی مانند اون هست.
اما من می خوام یک راه سوم ِ میانی معرفی کنم که هنوز خیلی مبهم در ذهنم هست. چه طوره که بیایم از زور فشار پایین به بالا، برای ایجاد تصمیمهای درست از بالا به پایین استفاده کنیم؟
برگردم به بحث محیط زیست. میخوام پیشنهاد کنم با این رویکرد که فشار از پایین به تصمیمهایی که از بالا گرفته میشه اثر میذاره، یک بار به مسئله نگاه کنیم. میشه در این بحث این سوالات رو پرسید:
چه کسانی/سِمتهایی به طور مستقیم و غیر مستقیم برنامهریزیهای اساسی و کلان در مورد محیط زیست را در ایران بر عهده دارند؟
چگونه میتوان فعالیتها و اقدامات این افراد را زیر نظر گرفت؟
چگونه و در چه بسترهایی میتوان نقدهای مربوط به این فعالیتها را منتشر و رسانهای کرد؟
چگونه میتوان با دادن پیشنهادهای مناسب، و تبدیل کردن این پیشنهادها به خواست عمومی جامعه، به تصمیمگیری برنامهریزان کلان جهت مناسب داد؟
پ.ن- راستی لینکی که در پست اول گذاشتید برای من باز نشد…
دیدگاه جالبی بود هرچند مثالش کمی خطرناک اگر که با مثالی معتدلتر بتونید مطرح کنید، یه روش قابل بحث و جذابه، بخصوص در این دورهای که به نظرم ذهنیت عمومی پذیرای روشهایی معتدل و امیدوار کننده ست بیشتر تا روشهای رادیکال.
کاملا درست است. اما «نظارت زمانی با معنی است که عدهای (اقلیت) بیش از حد مصرف کنند». وضعیت کشور ما اینگونه است که همگی (اکثریت) به محیط زیست آسیب میزنند. به قول رییس سازمان محیط زیست اگر بخواهند درست نظارت کنند باید ۸۰ درصد صنایع را تعطیل کنند. در مورد کشاورزی هم همینطور است.
توسعه کشاورزی در ایران مطابق با واقعیات محیط زیستی نبوده است. یکی از دلایل خشکی شدن دریاچهها از جمله بختگان، هامون و ارومیه همین توسعه زمینهای کشاورزی بوده است. به نظرم زمان آن رسیده که بین رشد اقتصادی و حفظ محیط زیست یکی را انتخاب کنیم.
به نظرم که تاثیر گذار است. البته من آگاهیبخشی را بیشتر از تشویق میپسندم. اگر بخش زیادی از مردم نسبت به مشکلات محیطزیست آگاه باشند به حاکمیت فشار میآورند. چیزی که امروزه میبینیم این است که هنوز توجه روزنامهنگاران، فعالان مدنی و سایر مردم به مسائل محیط زیستی جلب نشده است. در این شرایط طبیعی است که سیاستگذار با همان فرمان اشتباه سیاستگذاری اقتصادی کند[1]. برنامه پنجم و ششم توسعه نتیجه همین سیاستگذاریهای نادرست و کوتهفکرانه است.
راهکار سوم که گفتید (فشار از پایین به بالا) به نظرم موثرترین راهکار ممکن است اما به شرطی که جامعه چنین مطالبهای داشته باشد. فکر نمیکنم این آگاهی از بالا (حاکمان) به پایین (مردم) منتقل شود. حداقل من انتظار زیادی از حاکمیت ندارم. به نظر من اگر اتفاق مثبتی در زمینه محیطزیست بیافتد باید از درون مردم باشد.
در مورد موضوع قیمت حاملهای انرژی دیدیم که فشار مردم و روزنامهنگاران و فعالان رسانه چگونه باعث تاثیرگذاری در نظر مجلس شد. ↩︎
خیلی از صنایعی و نیروگاههایی که نیاز به آب دارن میتونن از فاضلابهای تصفیه شده استفاده کنن در خیلی از موارد چون فقط برای خنک سازی هست یه تصفیه حداقلی هم کافیه و لازم نیست تعطیل بشن.
مثلا فولاد مبارکه تصفیه خانه فاضلاب ساخته و اکثر نیازش رو از اون طریق تامین میکنه. ذوب آهن اصفهان هم که مصرف بالایی داره میتونه به جای آب زاینده رود از فاصلاب شهری استفاده بکنه.
شاید منظور شما رو کامل متوجه نشده باشم، منظور کلی من از این مثال اتفاقا بیشتر به خاطر معتدل بودن روش بود. صرفا یک تحقیق کوچک منتشر شد و به دلیل جالب بودن، خود به خود دست به دست شد و بدون هیچ جنجالی اثر گذاشت!
مثال های دیگه هم هست مثل کمپین های مختلف… منتها من به اینکه آگاهی بخشی خودش بتونه اثرات بعدی رو بذاره علاقه مند بودم…
شاید خوب باشه این موضوع رو بازتر مطرح و بررسی کنیم. چه طور میشه این چنین فعالیت هایی رو به شکل سیستماتیک تعمیم داد؟
در واقع چیزی که من خواستم در کل بحثم مطرح کنم اهمیت دادن به پیدا کردن راه حل های مدیریت از بالا به پایین هست منتها این بار نه از این جهت که یک مدیر اونها رو انجام بده. از این جهت که راه حل ها مطرح بشه، شفاف بشه و تبدیل به یک مطالبه عمومی بشه.