هیچهایک یک روش در سفر هست که بیشتر توسط افرادی که علاقمند به سفر ماجراجویانه هستند مورد استفاده قرار میگیره.
اینکه بجای استفاده از وسایل حمل ونقل عمومی که هزینه هم داره از ماشینهای عبوری استفاده میکنند به قولی بهش (مرامی سواری ) هم میگن. اینجوری هم تو هزینه سفر صرفه جویی میکنن و هم اینکه با ادمهای مختلف و خلق وخوها و فرهنگهای مختلف در طی سفر اشنا میشن.که البته برای کسانی که به این روش سفر میکنن قسمت دوم یعنی اشنایی با ادمای جدید تو الویت قرار داره.
میدونین هیچهایک تو ایران تبدیل به یه وسیله برای سو استفاده از خصوصا مردم مهربان محلی شده اما در کل باهاش مخالف نیستم ولی نقدهای زیادی بهش دارم. این که قرار نیست سفر هیچهایک 100 درصد رایگان تموم بشه و قرار نیست شما از احساسات بقیه سو استفاده کنین. از یه طرف دیگه هم هیچهایکر ها میتونن مثل دانه پراکنی زنبورها در ترویج و اشاعه فرهنگ های بومی نقش زیادی داشته باشند و با ورود به بطن زندگی بومی به اون ها احساس ارزش میدن.
از کرمان تا بم با تریلی حامل غذای مرغ (راننده اهل کرمانشاه بود)،
داخل استان ِ سیستان و بلوچستان (به ویژه چابهار) با کامیون، سواری، و وانت،
جزایر جنوب ایران مثل قشم و هرمز، با سواری و وانت. هیچهایک کردیم.
اولن توصیهم اینه که خانمها تنها این کار رو انجام ندن (چون هیچ شناختی به کسی که براتون نگه میداره ندارین)، شاید آقایون هم درست نباشه تنهایی هیچهایک کنن، مگر اینکه وسایل ارزشمند همراهشون نباشه! دومن به ترتیب تریلی و کامیون، بعد نیسان و بعد سواری جذابیت بیشتری دارن و میشه بهشون اعتماد کرد. اینو حسی و تجربی میگم، سواریها معمولن برای مسافرکشی نگه میدارن.
به پدرم گفتم هیچهایک میکنیم تو سفر تقریبن سکته کرد و ساعتها نصیحت! نگرانیهاش به جا بودن، ولی احتمالش کمه اتفاقی بیفته تو روز و زمانی که همراه داشته باشین. اگه قصد هیچهایک دارین پول زیاد یا وسایل گرون قیمت یا طلا همراه نداشته باشین. و سعی کنید به محض سوار شدن به مهربونی که براتون نگه داشته یجوری نشون بدید که وسیلهی باارزشی ندارین. جدای از این، زندگیه دیگه! همین هیجانات و تجربیاتش رو ازش بگیریم دیگه چیزی برای گفتن نمیمونه.
تجربهی هیچهایک با تریلی خیلی عالی بود. آقایی که باهاش همسفر شدیم همسرش رو چند سال پیش به علت سرطان از دست داده بود و از اون موقع خیلی کم به خونه سر زده بود (بچههاش هم بزرگ شده بودن). کللی تجربهی سفر داخلی و خارجی داشت و واقعن لذت بردیم از صحبتاش! از بار بردن به افغانستان گفت، ماجراهای زمانی که ریگی تو سیستان و بلوچستان نفوذ داشته، سفرش به شرق آسیا و اروپا، از کرمانشاه گفت… با هم میوه خوردیم و بهمون آبنبات داد! خلاصه عالی بود.
جنوب مردم خیلی خونگرم هستن. یک بار تو قشم ما رو دعوت کردن خونشون. خب ما هم قبول کردیم و اون هم تجربهی خوبی بود. هنوز حال و احوال همو میپرسیم!
اکثر کسایی که برامون نگه داشتن اول فکر میکردن ایرانی نیستیم! ولی وقتی میفهمیدن هستیم نامهربان نمیشدن. اما اگه میدونستن ایرانی هستیم شاید اصلن نگه نمیداشتن…
تجربهی نگه داشتن برا کسی رو نداشتم، اما اگه فرصتش پیش بیاد حتمن این کار رو انجام میدم. چون به نظرم سفر برای تجربه کسب کردن و یاد گرفتن از آدمای متفاوته.
من هیچ وقت تجربه سفر به سبک هیچهایک رو نداشتم و برام خیلی جذابه چون یه درسی از یکی دوتا کتاب بهم نشون داده وضعیت مردم و همینطور فرهنگشون هیچ ربطی به رسانه هاشون نداره. کما اینکه در زمان انقلاب فرانسه کسایی که به فرانسه سفر می کردن توی دربار زندگی می کردن و دیدی که از فرانسه داشتن دید درستی نبود، باری این سبک سفر از کجا باید شروع کرد؟
نمیدونم منظور از رسانه دقیقن چیه، ولی وضعیت مردم و همینطور فرهنگشون رو تا به محل زندگیشون سفر نکنی (تازه اونم به شرطی که مهمونشون شی، یا همسفرشون) نمیفهمی! شنیدن کی بُوَد مانند دیدن؟ اینجا مصداق پیدا میکنه!
ما تو قشم اول امتحانش کردیم. تصمیم گرفته بودیم هیجانانگیز و کم خرج سفر کنیم. برای همین شبا کنار ساحل چادر میزدیم. صبح روز اول با خودمون گفتیم چطوره این روش رو هم امتحان کنیم؟ خوشمون اومد ادامه دادیم! قشم کلن یه جاده داره که دور جزیره میچرخه. ما هم وایسادیم لب جاده و گفتیم تا هرجا برین باهاتون میایم. هایلوکس هم خیلی زیاده تو قشم، پشت ماشین مینشستیم.
برای شروع حداقل به یه همسفر ِ پایه نیاز داری!: )) که ترس هم رو از بین ببرید.
تو قشم به نظرم برا مردم کمی عادی شده بود اون زمان (بهمن 94 یا 95) این سبک از سفر، ولی تو سیستان و بلوچستان یکم براشون عجیب بود (اسفند و فروردین 96-97). اون آقای تریلیدار کاملن آشنا بود به واسطهی سفر به مناطق مختلف ایران و جهان. وقتی ازمون میپرسیدن چرا اینطوری سفر میکنید میگفتیم که هزینهها رو کم کنیم و با مردم محلی همصحبت بشیم، همسفری فرصت خیلی خیلی خوبیه برای همصحبتی و آشنایی با فرهنگها.
تو چابهار با یه زوج که از سنندج اومده بودن همسفر شدیم. اولین بار بود با چادر سفر میکردن. اول یکم به هیچهایک بدبین بودن. از ساحل درک میخاستیم برگردیم چابهار، مسابقه گذاشتیم کی زودتر میرسه با هیچهایک کردن، برنده شدن!: )) خیلی کار سختی نیست کلن، مردم مهربونن و مسافر رو دوست دارن.
ببینید تو ایران بخاطر اون حس مهمان نوازی اغلب مردم حتی در محروم ترین نقاط وقتی باهاشون از در دوستی وارد بشید شما رو مهمان خودشون می دونن و ازتون پذیرایی می کنن خیلی ها با استفاده از این فرهنگ موقعیتی که میتونه به نفع مردم محلی تموم شه براشون تبدیل به حتی ضرر می کنن
رسانه همه آنچه که به واسطه با ما میرسه یا همون شنیدن کی بود مانند دیدن… برای مثال شبکه های تصویری، که نگاه خودشون رو دارن یا کلن چیز دیگه ای نشون میدن.
هیچهایک کردن یه روش برای برای شناخت افراد هست یه ایده ای هم تحت عنوان اردوی جهادی در دانشگاه ها برگزار میشه که اون هم روش خوبی برای شناخت مردم مختلف هست. ایده من اینه که شما هرچه خالص تر با افراد برخورد کنید خالصتر هم درکشون میکنید. مثل داستان انقلاب فرانسه هست که مثال زدم افرادی که به فرانسه سفر می کردن از رسانه ای تغذیه میشدن که در واقع خالص نبود و چیزی رو می دیدن که وقعیت نداشت. ایده هیچهایک و چیزی شبیه به اردوی جهادی واقعیت مردم رو نشون میده چرا که شما با پولتون با افراد برخورد ندارین و با شخصیتتون با شخصیتشون برخورد دارین. نمیدونم منظورم رو از رسانه تونستم برسونم یا نه.
آهان درست می گید. ولی فکر کنم بشه برای این داستان هم ایده ای داشت. یکی از دوستان من دانشجوی کشاورزی هست و یک بار در اردوی جهادی شرکت کرده بود که با مناطق غرب رفتن و می گفت که قبل از شروع سفر بهشون گفته بودن که وقتی مردم محلی بهتون چیزی تعارف می کنن به هیچ وحه قبول نکنید. دوست من می گفت نمیشد چنین کاری کرد چون مردم حتی ناراحت می شدن و فکر می کردن شما مهربونیشون رو قبول نمیکنید. چیزی که دوستم سعی کرده بود انجام بده این بود که تمام توانش رو برای کمک کردن به اون افراد به کار ببره.
به نظر شما یه نفر که می خواد به این شیوه چیز های جدید یاد بگیره چکاری می تونه در ازاش برای اون افراد انجام بده؟
اگه سفر کرده باشین و مهمونشون شده باشین میدونید که اونا خودشون رو به شکلی که شاید ما شهرنشینها محروم میبینیم نمیبینن. منظور از محرومیت چیه؟ فکر میکنم ایزوله کردنشون، نگاه بالا به پایین یا ترحمآمیز به بیشتر شدن این فاصله کمک میکنه.
اول از همه آموزش در زمینه این که اون ها از داشته هاشون میتونن در زمینه گسترش توریسم در منطقه شون استفاده کنند و بعد کمک به نزدیک کردن خدمات اونا به استانداردهای گردشگری و بعد بردن توریست برای اون ها
واقعا ترس یکی از موانع چنین تجربه ایه. این صفحه که @lolmol در موضوع زیر گذاشته جواب خیلی از سوالا رو میده، حتی بدون همسفر، اما بازم بنظرم کار جسورانهایه. بعد تجربه های متفاوت گروهی شاید بشه به این سفر بویژه تکی رو آورد. چه جوری میشه یه رایگان سوار هیچهایکر شد؟
فکر کنم منظور شما Couchsurfing است، که شامل همه نوع خدمتی از جمله استفاده از وسایل نقلیه هم می شه اما بیشترین استفاده اش برای استفاده از محل سکونته. اما فکر می کنم هیچهایک فقط مخصوص استفاده از وسایل نقلیه است.
به دلیل همین تفاوت هم من با هیچهایک هیچ مشکلی ندارم و طبق توصیه های خوب @sepinoud.keshaavarz خیلی هم با استفاده از اون موافقم.
اما در مورد Couchsurfing یه مقدار تردید دارم. با اینکه در جاهای مختلف بحثهایی راجع به این موضوع خوندم اما هنوز برای من یک سئوالِ باز است.
از طرفی همونطور که خودت گفتی، باعث انتقال فرهنگها و نزدیکتر شدن موردم جوامع مختلف باهم میشه و دوستیها رو بیشتر میکنه، که این عالیه. از طرف دیگه، این موقعیت در همهجای دنیا و همهجای ایران یکسان نیست. مثلاً شاید اگر در تهران کسی خونه و غذای رایگان برای Couchsurfing ارائه بده، احتمال اینکه در معاوضه از این سرویسها در کشور دیگهای استفاده کنه و این مشارکت دوطرفه رو حس کنه، بیشتره، تا فردی که در محلههای کوچک این کار رو میکنه. و البته همونطور که شما گفتی، مردم محلی از روی مهربانی و مهماننوازی سنتی این کار رو میکنن (از حق نگذریم که این خصوصیت توسط گردشگرهای خارجی اینقدر نقل شده که الان ایران در دنیا از این بابت شهرت خوبی داره)، اما معمولاً اطلاعی راجع به این سیستم و اینکه این امکان برای خود اونها هم فراهم هست، ندارند.
تا الان 3 بار از این سرویس مهمان قبول کردم، تا حالا مهمون نشدم (نخاستم)، و حدود 10 بار (تو ایران و خارج از اون) برای پیدا کردن افراد محلی ازش استفاده کردم.
تجربهی مهمونام خیلی خوب بود. چون قبل از اینکه بیان با هم صحبت میکردیم، یکم هم رو میشناختیم و شرایطمون رو توضیح میدادیم. مثل اینکه اتاقشون جدا خاهد بود یا اشتراکی، چقدر از وسایل حمل و نقل عمومی فاصله دارن، چقدر میتونم باهاشون وقت بگذرونم، چند شب میتونن پیشمون بمونن، عادت خاصی دارن یا نه و اینطور چیزها. معمولن خود مهمان میپرسه چیزی هست که بخای از محل زندگیش بیاره؟ همیشه تشکر کردم و گفتم نه. ولی خودشون همیشه یه چیزایی همراه دارن برای دوستای جدید احتمالیشون. من هم تا الان همینکار رو کردم وقتی به کسی پیشنهاد دادم باهاش آشنا شم در محل زندگیش. مثلن یک بار یکی گفت کلکسیون آهنربای یخچالی (اینای که میچسبونی به یخچال، نمیدونم اسمشون چیه) جمع میکنه، و منم براش بردم. به علاوهی یه پاکت کوچیک پسته. تو آشناییهای داخلی یکم سخته، چون تا الان نتونستم سوغاتی مناسبی از تهران پیدا کنم. سوغات ِ تهران چیه؟!
از اون طرف خیلی از توریستهای غیرایرانی شنیدم از این سرویس استفاده کردن، صحبتی از گرفتن هزینه توش نبوده، ولی وقتی میخاستن خونه رو ترک کنن به زور ازشون هزینه گرفتن! خیلی هم مظلوم نیستن مردم محلی! یا یه بار یکیشون میگفت از میزبانش پرسیده چیزی لازم داری بیارم؟ اونم کللی کِرم صورت سفارش داده برای مادرش و پولش رو هم به توریست نداده!: ))
یا مثلن خودمون یه بار چادر زده بودیم، یکی یهو اومد به زور ما رو ببره خونهش، ما قبول نکردیم. روز بعد یکی دیگه بعد از یکم صحبت و آشنایی دعوتمون کرد و قبول کردیم. داستان رو که بهش گفتیم گفت “اوه اون فلانیه! خوب شد نرفتین، یه شب مهمونتون میکنه یه هفته میاد خونهتون!” آدمای فرصتطلب همهجا پیدا میشن و ربطی به سطح درآمد یا محل زندگی نداره. همه هم اونقدر هوشمند هستن که بشناسن اینجور آدما رو، اگر هم نشناسن و سرشون کلاه بره تجربه میشه دو مرتبه فریب نخورن!
فکر میکنم جای سرویس Airbnb یا مشابه اون تو ایران خیلی خالیه… کوچسرفینگ واقعن برای آدماییه که مرامی کاری رو انجام میدن و انتظار نتیجهای جز دوستی و آشنایی از کاری که انجام میدن ندارن. البته خیلیا برای یادگیری زبان ازش استفاده میکنن. ولی فضای کللی گل و بلبل و آه نظام فاسد سرمایهداری و خام گیاه خواری و گیتارم و این چیزاست!: )) یعنی خیلی رفاقتی و اعتماده. کسی غیر اینا فکر کنه استفاده از این سرویس رو بهش توصیه نمیکنم. نباید انتظار داشته باشین میزبان کسی بشین و اونم حتمن وظیفه داره میزبان شما بشه در آینده. بده بستون نیست. برای همین شاید کوچسرفینگ خیلی برای ایران مناسب نباشه، چون ما فرهنگ “این کار رو برات انجام میدم تا برام فلان کار رو انجام بدی” یا “دوستت دارم چون دوستم داری” و مشابهش رو داریم. من هم گاهی حوصلهشو دارم!
حدود دو سال پیش پای توریستها دوباره به ایران باز شد. اوایل چون کم و جدید بودن مردم خیلی خوب برخورد میکردن، ولی اگه با کسی که دو سال پیش به ایران سفر کرده صحبت کنید و همینطور با کسی که مثلن یه ماه پیش، میفهمید که این شرایط هم کمکم داره عوض میشه. اما هنوز نسبت به بقیه جاهای دنیا خونگرمتر هستیم.
من خودم اینطوری فکر نمی کنم. همونطور که گفتم در مورد فلسفه کلی اش در ایران، تردید دارم. اگر خودم استفاده می کنم، قبلش با فلسفه اش آشنا شدم.
برای شما و من قضیه کاملاً مشخصه و شما مطمئنی که اگر بخوای می تونی از این سرویس یه روزی استفاده کنی (نه اینکه از خود اون شخصی که مهمونت بوده مستقیم استفاده کنی و مهمونش بشی). کما اینکه از هیچهایک چندبار استفاده کردی. منظورم این بود که این فرهنگ واضح و روشن نیست در ایران.
این سنت مهماننوازی در ایران فرق میکنه با فلسفه کوچسرفینگ.
و این سوءتفاهم ها هم ریشهاش به نظرم همین روشن نبودن فلسفه و فرهنگ این سیستم است.
دوتا از دوستانم در تهران، که کار دومشون خدمات گردشگری است، یک اتاقشون رو کلاً تخت اضافه گذاشتن برای کوچ سرفینگ. اونها می دونن دارن چیکار می کنن و بهنظرم هیچ سوئتفاهمی براشون پیش نمی یاد.
منظورتون اینه که برای مردم جا نیفتاده یکی رو بدون دریافت هزینه یا متقابلن مهمونشون شدن به عنوان مهمان بپذیرن؟ یا فلسفهی کوچسرفینگ این نیست؟ یا نمیدونن چطور باید از کوچسرفینگ استفاده کنن؟
توی وبلاگ کوچ سرفینگ نوشته کسی حق نداره از مهمانش پول بگیره و مهمان هم حق نداره به میزبانش پیشنهاد پول بده.