در چه شرایطی حاظرین از خانوادتون بگذرین؟
حتی اگه غیر واقعی باشه!
ایا خوندن بعضی درس های عمومی حتی در دانشگاه هم لازمه؟
(ادبیات،زبان انگلیسی، و…)
چه چیزهایی شما رو به گریه میندازه؟!
نقاشی کردن (برای بزرگترها) چه تاثیری روی مغز داره؟
کمک کردن به افراد همیشه خوبه؟ نباید بهشون اجازه بدیم خودشون کمی برای زندگیشون بجنگند؟
به نظر شمامودب و اروم بودن کودک خوبه یا یک کودک باید پر انرژی و فعال باشه؟
ادبیات کهن ایران رو ترجیح میدین یا ادبیات معاصر؟ چرا؟!
یک کار افرین چگونه می تونه به بهترین شکل محصولش رو تبلیغ و در بازار عرضه کنه؟
یک اتاق مطالعه خوب چه ویژگی هایی باید در چیدمانش باشه؟
در حال حاضر برای من رفتار و تفکرش مهمتره،البته در جهت مثبت.
با در نظر گرفتن کلیات و سوابق منبع ،اونیکه با مشاهدات و واقعیت ها همخوانی بیشتری دارد.
پرسش از سرمنشا وضع قانون و اخلاق،این ادعا رو کاملا زیر سوال میبره.هردوی اینا ساخته ی افراد بشرند و یک فرد عادتا و منطقا بایسته ای رو به خودش حمل نمی کنه که مخالفت صریح با منافعش داشته باشه.
نسبت به قوانین و عرف اخلاقی باید به واضع،موضوع وضع وشرایط ومحیط موضوع به رجوع کرد.شاید بشه گفت وضعیت پیرامونی یا صورتها هستند که محتوا رو تحت تاثیر قرار میدن.
نکته دیگه اینکه خیلی اوقات ما صرفا مصرف کننده قواعد پیشینیم.همین مسئله میتونه دلیل امتناع ما از اون رسم یا رسوم باشه.هرچند خود قاعده متوجه ایراد اساسی نباشه.
بدترین اتفاقی که میتونه واسه یه جامعه بیوفته چیه؟
کدوم نسل بیشتر از همه سوخته؟
در ۳۰-۴۰ سال گذشته معمولا در هر دهه شرایطی سخت بر جامعه ما حاکم بوده، از جنگ در دهه ۶۰، شرایط سخت اقتصادی در دهه ۷۰، تغییرات شدید و اغتشاشهای اجتماعی در دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰، رکود و تحریمهای کمرشکن در دهه ۹۰. هر دهه یک نسل رو با خودش به همراه آورده، نسلی که قسمتی از کودکی، نوجوانی، جوانی و میانسالی خودش رو در این شرایط نابسامان سپری کرده.
به نظرتون کدوم نسل بیشترین ضربه رو خورده؟ مثلا دهه ۶۰ به دلیل رقابت شدید و سختیهای زیاد در ادامه تحصیل و فرسودگی در این فرآیند رقابتی، لایق سوختهترین نسل ۴۰ سال گذشته هست یا نه بقیه هم شانسی برای رقابت دارن؟ چطور میشه کمیتی برای این قیاس تعریف کرد و محاسبه نمود؟
برای پیشرفت چقدر باید از گذشته فاصله گرفت؟
حتما خیلی مواقع به پیشرفت فکر میکنین، اولین نکته تغییر زمان حال و گذشته هست. البته در کنار اون، خیلی مواقع هم به این دچار میشیم که باید گذشته رو حفظ کنیم به دلایل مختلف. این شکل متضاد از نظرات به چه دلیل پیش میاد؟ برای پیشرفت موثر، چقدر باید از گذشته فاصله گرفت؟ با مثالهای ملموس اگر بحث کنیم خیلی خوب میشه.
یک زندگی مدرن و متعادل از نظر شما چه شکلیه؟
در زندگی سنتی عناصری مثل جامعه بیرونی، کار و پایداری شغلی و ارتباط انسانی جایگاهی ویژه دارن. در دنیای مدرن، جامعه مجازی و سرعت تغییرات به همراه هجوم خبرهای مختلف جز لاینفک زندگی شدن. قرار نیست چیزی از زندگی حذف بشه ولی تداخل واقعی و ذهنی بین این ویژگیها یکی از مهمترین چالشهای امروز جامعه هست. شما چه راهکاری پیشنهاد میدین؟ چرا؟
آیا ارتباطات کمتر به حس بهتری نسبت به زندگی منجر میشه؟
برخلاف احساس فردی اکثر ما، اگر دقیقتر به شرایط امروز با ۴۰-۵۰ سال قبل نگاه کنیم، ما در سطحی بسیار بهتر زندگی میکنیم. ولی به دلیل ارتباطات و قیاس با بقیه احساس منفی شدیدی نسبت به زندگی داریم. شما هم این احساس رو دارید؟ قیاس و ارتباط به این شکل چه خوبیها و چه بدیهای داره؟
۵ مشکل غیرانسانی مملکت چیا هستن؟
مشکل غیرانسانی، یعنی مشکلی که ربطی به رفتار فردی نداره و برای رفع اون لزوما نیازی نیست که آدمها رو عوض کنی. ۵ مشکل مستقل از فرد در جامعه رو در کجاها می بینین؟
- محیط زیست و شرایط اقلیمی
- مشکلات ارتباطی مثل نبود راه آهن و جادههای مناسب
- ؟