نوآوری باز[1] رویدادی است که در آن مسئلهای از یک شرکت یا سازمان به جمعی که لزوما از کارکنان آن سازمان نیستند سپرده میشود. از این طریق خلاقیت افرادی فرای مرزهای سازمان به کمک توسعهی آن سازمان میآید.
در حال حاضر اکثر شرکتهای آمریکا مرزهاشون رو به روی افرادی خارج از شرکت باز کردن و با این کار سرعت رشد خودشون رو چند برابر کردن. شرکتهایی مثل General Electric، ناسا، و لگو از بعضی از این شرکتهای پیشرو در استفاده از نوآوری باز هستند.
چه مسائلی رو میشه یا نمیشه با این رویکرد بهبود داد؟ مسئله باید چه خصوصیاتی داشته باشه و یا جمعی که مسئله بهش سپرده میشه چه روحیات و خصوصیاتی بهتره داشته باشن؟
پیادهسازی نوآوری باز در سازمان میتونه هزینه زیادی رو بر دوش سازمان بذاره چرا که نیاز به برنامهریزی، ساختاربندی و نقشه راه مشخصی داره تا به سرانجام برسه. بعلاوه لازمه که سازمان آمادگی پذیرش راهکارهایی که از دل این فرایند به دست اومده رو داشته باشه. به همین خاطر لازمه که با اطمینان سراغ این مفهوم جذاب بره. به نظرم نوآوری باز میتونه در شرایط زیر به سازمان کمک کنه:
عدم وجود تخصص: اگر مسئلهای در سازمان بوجود اومده که نیاز به تخصص خاصی داره و اون تخصص در بین نیروهای سازمان وجود نداره یا از سطح مطلوبی برخوردار نیست، نوآوری باز میتونه این نقطه ضعف رو پوشش بده.
مسائل بینرشتهای: مسائلی وجود دارند که نیاز به دیدگاههای مختلف از تخصصهای مختلف دارند. برای نمونه برای طراحی گیمیفیکیشن نیاز هست از چند جنبه به مسئله نگاه کرد: طراحی بازی، روانشناسی، جامعهشناسی، طراحی محصول، بازاریابی و موارد دیگه. احتمال کمی وجود داره که یه سازمان بتونه همه این دیدگاهها رو از درون خودش فراهم کنه.
مسئلههای اساسی: مسئله هرقدر بزرگتر و چالش هرقدر اساسیتر باشه، استفاده از نوآوری باز توجیه بیشتری داره. مسئلههای بزرگتر ریسک شکست بیشتری هم دارند و سازمانها نیاز دارند این ریسک رو کمتر کنند. خرد جمعی یکی از ابزارهایی هست که میتونه این ریسک رو کاهش بده.