به عنوان یه دانشجو، قبل از انتخاب استاد راهنما ازش چه سوالایی بهتره بپرسیم؟

من دوران دانشجوییم تموم شده و سوال رو صرفا به دلایل علایق شخصی می‌پرسم.

به نظرم انتخاب استاد راهنما، مثل انتخاب کارفرما برای دو-پنج سال آینده‌ی زندگی یه جوون هست. و با توجه به اینکه بیست تا سی سالگی جز سال‌های پربار زندگی هر فردی هست، خوبه افراد در انتخاب استاد راهنما دقت کنن. ضمن اینکه چون دانشجوها معمولا می‌رن سراغ اساتید، بهتره از قبل بدونن دورنمای ۲-۵ سال آينده‌شون رو چه جوری می‌خوان بسنجن تا در دوران دانشجویی‌شون به کمترین مشکلات استاد-دانشجویی بر بخورن.

جمع دانشگاهی خوبی اینجا هستن، و در ضمن روحیه پرسش‌گری هم که موج میزنه :wink: به نظرم در ادامه‌ی موضوعاتی که پیشتر در زمینه‌ی استاد-دانشجو مطرح شدن:

خوبه اصلا بپرسیم که یه دانشجو اصلا قبل اینکه استاد راهنماش رو انتخاب کنه، بهتره چه سوالایی رو از استادهای مختلف بپرسه و یا از سایر دانشجوهای اون استاد در چه مواردی سوال کنه.

تجربه‌ی شما چی میگه؟ اگه می‌خواستین یه استاد رو انتخاب کنین، ازش درباره چه مواردی می‌پرسیدین؟

Wittenborg University Master Graduates

5 پسندیده

یه مقدار به تیپ فکری دانشجو بستگی داره. دو تا تیپ مسئله عمیق یا آینده خوب رو میتونم جدا کنم در حال حاضر. جدا از سئوال پرسیدن، بررسی سطح کار استاد به طور غیر مستقیم مهمتره.

اگر که دانشجوئی به مسئله عمیق علاقه داره و آینده کاری براش چندان مهم نیست، به نظرم میتونه به طور غیر مستقیم، سر کلاس استاد بره، یا سئوالهای درسی خودش رو ازش بپرسه تا میزان توانائی علمی استاد رو بسنجه.
اگر که آینده کار علمی براش مهمه، به نظر کار راحتتری داره و ارزیابی غیرمستقیم در حال حاضر امکان پذیره. دانشجو میتونه به بررسی اهمیت و میزان توجه جامعه علمی به شاخه کاری استاد بپردازه و به رزومه استاد یا صفحه اون توی google scholar نگاه کنه تا ببینه چقدره کارش مورد توجه هست. یه نکته مهم نگاه کردن به رابطه های کاری استاد هست، چون براساس اون دانشجو میتونه روی رفتن به جاهای دیگه از طریق استاد حساب کنه.

بر این اساس فکر میکنم برای دانشجوها علاقه مند به کارهای عمیق ارتباط قبلی با استاد خیلی مهمه، چیزی که من در دوران دانشجوئی بهش نگاه میکردم، و بعد از اون هم معمولا این تیپ دانشجوها سراغم میومدن.

خیلی هم مهمه که دانشجوها بدونن، بویژه توی ایران، خیلی کم پیش میاد که استادی هر دوتا خصوصیت رو با هم داشته باشه. واسه همین بهتره تیپ مسئله خودشون رو از اول مشخص کنن تا بعدا دچار پشیمنی نشن که چرا آینده روشنی ندارن (برای مورد اول) یا چرا کارها اونقدر عمیق نیست (برای مورد دوم).

5 پسندیده

یکی از مهمترین معیارهایی که من برای انتخاب استاد راهنما داشته‌ام این بوده که استاد راهنما من را محدود نکند و دستم را در پژوهش باز بگذارد. این ویژگی استاد را می‌شود با چند جلسه حرف زدن فهمید. خوشبختانه استادی که در حال حاضر برای پروژه دکترا دارم هم این ویژگی را دارد به طوری که مدیریت پروژه را به خودم سپرده و به من این اختیار را داده که در صورت به بن بست خوردن مسیر پروژه را تغییر دهم.

یکی دیگر از ویژگی‌هایی که برای من مهم است این است که استاد سرش شلوغ نباشد. این را هم به راحتی می‌شود فهمید. کافی است استادی را انتخاب کنیم که دانشجویان کمتری دارد و یا پست مدیریتی و اجرایی ندارد. برای من خیلی مهم است که بتوانم با استادم حرف بزنم.

یک ویژگی دیگر که برای من مهم است کیفیت گروهی است که می‌خواهم واردش شوم. این که جلسات گروهی منظمی وجود دارد یا خیر و این که اعضای گروه حال و حوصله بحث علمی را دارند یا خیر. خوشبختانه من همیشه در گروه‌هایی قرار گرفته‌ام که ویژگی‌های مورد نیاز یک گروه را داشته‌اند.

در نهایت اگر تمام شروط بالا برآورده شود من به پروژه فکر می‌کنم. کلا عقیده دارم که پروژه خوب در دنیای فیزیک کم نیست. بنابراین جستجو برای بستر مناسب را در اولویت بالاتری از یافتن پروژه قرار می‌دهم. برای مثال تنها دلیلی که من علوم پایه زنجان را انتخاب کردم وجود بستر مناسب و آرام بود. با وجود این که علاقه خودم فیزیک نظری بود، کار در آزمایشگاه را انتخاب کردم چرا که در این صورت شرط‌های اولیه تحقیق برای من مهیا می‌شد.

چیزی که من در ایران دیدم مورد دوم بود. دانشجوها معمولا برای انتخاب استاد راهنما، فقط به رزومه استاد (تعداد مقالات و ارجاعات) توجه می‌کردند. حتی این تفکر غالب وجود داشت که تعداد مقالات بیشتر به معنی کار علمی عمیق‌تر است (فکر می‌کنم معنی عمیق را نفهمیده بودند). همین باعث شده بود که تعادل به هم بریزد. یک عده از استادان اصلا دانشجو نداشتند و یک عده کلی دانشجو داشتند.

عده‌ای هم خیلی جذب رشته خاصی می‌شدند و دست بردار نبودند. علوم اعصاب در ایران یکی از این رشته‌های روی بورس است. بارها با دوستانم بحث می‌کردم که فلان استاد به درد نمی‌خورد چون بیش از ۱۵ دانشجوی ارشد و دکترا دارد. با این حال عشق و علاقه وافر به علوم اعصاب این دانشجوها را به سمت آن استاد می‌کشاند.

3 پسندیده