میگن تو روابط دو نفره همیشه یکی عاشق تره حالا اگه مجبور به انتخاب باشین زندگی با کسی رو ترجیح میدین که اون بیشتر دوستتون داره یا کسی که شما بیشتر دوسش دارین؟
سوال سختیه ولی قبلش باید ببینیم چه جوری میشه فهمید کی، کیو بیشتر دوست داره، یعنی چه جوری دوست داره، اندازه و کیفیت دوست داشتن رو چه جور اندازه بگیریم و مقایسه کنیم و بعد این رو ملاک تصمیم گیری. قرار بدیم.
باید بفهمیم دوست داشتن دیگران به خاطر خودمونه یا به خاطر خود فرد. شاید بعضیا که دیگری رو دوست دارن بیشتر خودشون رو دوست دارند.
شما بازم جواب سوالو ندادید فکر کنید همه اینا رو متوجه شدید و حالا در یک دو راهی هستید کسی که بیشتر دوستون داره یا کسی که بیشتر دوسش دارین؟؟؟ چرا همه چیزو انقدر پیچیده می کنین
خوب آخه بحثه یه عمر زندگیه تازه خود مساله پیچیدست، پس منم میپیچونمش و دو راهی رو دور میزنم میرم تو خاکی.
خوب دلی بخوام جواب بدم میشه اونی که خودم دوستش دارم ولی معمولا وقتی یکی رو دوست داری اونم دوستت داره یا حتی اول اون دوستت داشته، میخوام بگم دوست داشتن دو طرفه مهمه حالا یکم زیاد و کمش خیلی مهم نیست.
خیلی سوال سختیه اصلا من استعفا میدم دیگران جواب بدن
مدل ذهنی من این که دوست داشته باشم. ولی واقعا دوست دارم که مدل ذهنیم عوض بشه و بشم کسی که دوست داشته شده. البته تعادل خیلی بهتره تو این مواقع
من به شخصه ترجیح 100 درصدیم اینه که طرف مقابل رو “دوست داشته باشم”. مقداری از این برمیگرده به این که میدونم رو افکار و اعمال خودم بیشتر کنترل دارم تا رو طرفم. البته یه تجربهی سخت هم از دوست داشته شدن دارم و میدونم این مورد خیلی آزارم میده.
اگر برای مورد شما دو حد در نظر بگیرم یعنی:
1- شما کسی رو دوست داری اما طرف تمایلی به شما نداره
2-کسی شما رو دوست داره اما شما تمایلی بهش نداری
تو این دو مورد انتخاب هر کدوم به نظرم ریشه در خودخواهی آدم داره. چون این وضعیت به مرور فکر نمی کنم باعث تقویت رابطه عاطفی بشه. حداقل برای من که هر دو مورد رو تجربه کردم هر دو حالت چندان جالب نبوده و علاقه دو طرفه شرط اصلیه.
خارج از این دو حد به نظرم نشون میده تمایل شما به هر دو فرد مورد نظر وجود داره. حالا با قوت در یکی و ضعیف تر در دیگری. پس اینجا اشکال از شما هست چون به نظرم آدم در یک لحظه نمی تونه دلش دو جا باشه… حالا اگر در این حالت بخوایم تکلیف دل رو یکسره کنیم مطمئنا میریم دنبال اونی که بیشتر دوسش داریم (چون حداقلی از تمایل در دو طرف شما و او وجود اره). اما به نظرم اگر کوچکترین تمایلی به طرف مقابل که دوستت داره نداری فکر نمی کنم گذران زمان کمکی بکنه…
کسی که من رو خیلی دوست داره
این صرفا یه سوال بود و من در این دوراهی نیستم من گفتم یک روابط دو نفره پس یعنی تمایل دو نفره هست. اما چه شما بخواین چه نخواین و حتی در خیلی از مباحث روانشناسی نوشته شده یک نفر در روابط بیشتر طرف مقابل رو دوست داره. این صرفا یک سوال بود. نمی دونم ما ایرانی ها چرا دوست داریم همه چیزو تحلیل کنیم. فلسفی کنیم و در نهایت همیشه از بحث اصلی دور میشیم
من هم ترجیحم اینه که کسی باشم که دوست داره. ولی طبق تجربه دیدم که وقتی کسی دوستم داره، اگه دوست داشتنش معقول باشه و زیاده از حد نباشه، من هم میتونم دوستش بدارم.
فکر میکنم اگه دنبال پاسخ ساده و مشخص هستین، کافیه به پاسخ های مشخصی که تا الان داده شده فیدبک بدین به جای فیدبک به بحثها. مثلا @mahna.saberv یا @somo849 یا @bahram هر سه پاسخ مشخصی دادن. ولی پاسخشون از دید پرسنده ی اصلی مفید تشخیص داده نشده. هیچ گفتگوی متقابلی هم دریافت نکردن.
خود به خود منِ نوعی که میام تو بحث و میبینم مثلا پاسخ های تحلیلی @najme یا @leilay از سمت پرسنده اصلی فیدبک مستقیم گرفتن به نظرم میرسه بهتره من هم تحلیل کنم (یه جور جایزه در فیدبک گرفتن میبینم).
من ترجیح میدم که دوست داشته بشم البته خیلی. نه معمولی .
یعنی اینکه طرف مقابل جون بده برام ، این خیلی لذت بخش تر از اینه که خودت فردی و دوست داشته باشی
برعکس من که ترجیح می دم با کسی زندگی کنم که من بیشتر دوسش دارم
برعکس شما،این مدل دوست داشته شدن منو به شدت می ترسونه،
نه برای اینکه خواستنی بودن حس بدی القا می کنه، بلکه از این نظر که وقتی کسی (به غیر از پدر و مادر)، احساساتی به این شکل نسبت به ما داشته باشه ،در قبالش به شدت حس مسولیت ایجاد میشه. باید مراقب اون شخص باشیم که احساساتش رو جریحه دار نکنیم و این کار خیلی سختیه و اغلب اوقات نشدنی،البته اگه عشق یک طرفه داشته باشه.
بیشتر ما با این مورد مواجه شدیم و از نظر من اینقدر سخته که بهتره بهش بگم بحران و به روش صحیح برخورد با این مساله مدیریت بحران
توی این شرایط، کسی که خیلی علاقه مند هست به ما و حاضر به هر نوع از خودگذشتگی در مورد ما هست باید به خودش و احساسش احترام بزاریم، درکش کنیم ،از خودمون نرنجونیم و در عین حال اگر فاصله ی زیادی با معیارهای شخص دوست داشتنی ما داره ،تسلیم احساسات نشیم و با برخورد مهربان و در عین حال قاطع اونو دچار سردرگمی نکنیم.
شخصا احساسات ملایم، آرام و البته عمیق که در اون خودم با همه ی ایراداتم پذیرفتنی هستم رو ترجیح میدم تا اینکه شبیه یه بت پرستیده بشم و همیشه در خطر این باشم که با کوچکترین خطایی برای فرد مقابل بشکنم…
اگر من باشم هیچکدوم هر دوتاش بده و نتیجه خوبی نمیده
ولی خب چون این سوال دو راه بیشتر نداره
من کسی رو انتخاب می کنم که بیشتر دوستم داره چون می تونم خودم و تغییر بدم و اون شخص و دوست داشته باشم ولی نمی تونیم از دیگران انتظار تغییر داشته باشیم یا تغییرشون بدم
این اتفاق نمیتونه عشق باشه
به نظرم عشق یعنی نتونی مقدار علاقه رو اندازه گیری کنی
حالا بین دوست داشتن و دوست داشته شدن دوست داشته شدن رو ترجیح میدم چون دوست داشتن رو بلدم
کاملا موافقم با نظرتون
اگر فرض پرسش رو رعایت کنیم و رابطه ی دوطرفه عاشقانه در نظر بگیریم و بعد بخوایم خط کش دست بگیریم و ببینیم کی عاشقتره به نظرم اشتباهه
چون جواب به این سوال حسابگری میخواد و عشق اساسا با حسابگری بیگانه ست.
به قول حافظ: صلاح کار کجا و من خراب کجا
اندازه گیری نه! ولی می تونی از علامت های <,> استفاده کنی، همیشه یک طرف تو رابطه بیشتر از خودگذشتگی داره، یعنی بیشتر عاشقه!
رابطه ی عاشقانه پایدار ( طول عمر بیشتر از ۴ ۵ سال) رابطه ای هست که بزرگتر و کوچکتر و کمتر و بیشتر در اون بی معنی باشه.
بقیه رابطه ها صرفا عاشقانه جهت رفع نیاز هستند
معمولا کسی که من بیشتر دوستش دارم ولی همون طور که دوستان گفتن تو عشق دو طرفه نباید وارد حساب کتاب شد