من متاسفانه این پیامو تازگی ها دیدم. همون اول که این اتفاق افتاد و یکی از دوستان کل پیامهاشو پاک کرد، من خیلی دوست داشتم بتونم با پادپرسی ها گفتوگویی داشته باشم اما راستش نمیدونستم کجا و چطوری صحبتم رو باهاشون مطرح کنم.
من با این نکته کاملا موافقم، اصلا با رفتار اون فرد موافق نیستم و هیچ گونه دفاعی هم نمیکنم، اما وقتی یه همچین درختی کاشته میشه و این بار من نه، بلکه خود پادپرس اون رو به دلخواه خودش پاک میکنه، آیا چاله ای در پارک ایجاد نمیشه؟
من پیامی گذاشته بودم که در ابتدا ازنظر علمی و بعد هم اشاره به دین اسلام و قرآن کرده بودم که در آنجا هم ذکر شده، اما پیام من بلافاصله پرچم شد؛ درصورتی که هیچ گونه بحث مذهبی نبود؛ بعد از اخطار پادپرس علی رغم میل باطنی اون رو ویرایش کردم. پرچم گذاری پیامهای بعدی رو قبول دارم و بعد از اخطار پادرپرس خودم پاکشون کردم.
درسته؛ اگه قرار بحث مذهبی و سیاسی نباشه پس اصلا نباید باشه. نه اینکه دل به خواه عمل بشه. من قبل از گذاشتن اون پست چندین پست توی پادپرس دیدم که به گونه ای اشاره به مذهب داشت اما پادپرس حذفشون نکرده بود. اما با یه اشاره کوچک سریع به من اخطار داده شد.
اینجا بود که دلسردی و حتی دلزدگی خاصی نسبت به پادپرس در من ایجاد شد چرا که احساس کردم پادپرس موضع گیری خاصی نسبت به این مسائل داره.
مثلا یکی از سوالاتی که مطرح شده بود و به تازگی دوباره روی صفحه بالا اومده درمورد روزه گرفتن بود. آیا این یه بحث مدهبی نیست؟ آیا اینکه عده ای بیان و کلا روزه گرفتن رو غیرمفید و مضر بدونن و یه جورایی تخریب اون و خیلی بحث های دیگه، بحث مذهبی حساب نمیشه؟ آیا توهین به قشر مذهبی نبود؟ آیا نباید پرچم میشد؟ آیا پادپرس جانب دارانه عمل نکرده؟ یا فقط اشاره به قرآن باید پرچم بشه؟
اگر قوانینی در پادپرس هست آیا نباید همه رعایت کنن و یا برای همه اعمال بشه؟
آیا احساس نمیشه اگه افراد با گرایش مذهبی اونو بخونن، احساس بدی بهشون دست میده و یا شاید ناراحت بشن؟
به نظر بنده جلوی این جور بحث ها بیشتر باید گرفته بشه تا اینکه فقط اشاره کوچکی به قرآن بشه.
به نظرم در این مورد پادپرس کمی ضعیف عمل کرده و حتی کمی جانبدارانه.
امیدوارم رک بودن منو ببخشید اما احساسی بود که بعد از خوندن پیامهای مختلف و همین طور اتفاقاتی که افتاد، در من ایجاد شده.
احتمالا دوباره این پست پرچم بشه و یا حذف و یا شاید خودم حذفشم کلا
نه، من با خودم میگم خب نظرشون رو گفتن. من به نظرات افراد احترام میذارم. معمولا سعی میکنم اطرافیانم رو با عقایدشون هرجور که هستن بپذیرم.
منظور این بود که این جور مباحثی هم در پادپرس دیده میشه. وقتی گفته میشه بحث مذهبی نباید بشه پس کلا باید همه جانبه رعایت بشه نه اینکه سلیقه ای برخورد بشه.
و اینکه پیام از طرف پادپرس حذف میشه و نه کاربران.
خودش گاه به گاه بحث ها رو دنبال میکنه و اگه جایی به نظرش لازم بود دست به اچار میشه.
بالتبع تیم تا میتونه این لزوم رو به تعویق میندازه به این امید که بحث خودش مسیر مناسب رو پیدا کنه. ولی اگه قسمت سیاسی و یا مذهبی بحث ادامه دار بشه، فارغ از معنایی که منتقل میکنه و درستی-نادرستی محتوا، دست به کار میشه.
و چون همه این اتفاقا انسانی پیش میره، احتمال خطا درش هست. فعالیت سایر کاربرها و جمع میتونه تا حد امکان این خطا رو کم کنه.
ریسک سوبرداشت راجع به بعضی کلمات یا گفتگوها بیشتر از بعضی دیگه س. مثلا احتمال مرتد شمرده شدن به دلیل استفاده نامناسب از عبارت «عروسی مذهبی» کمتر از احتمال مرتد شمرده شدن در اثر استفاده نامناسب از کلمهی «قران» هست. و خب چه بهتر که برای عبارات پرریسکتر سریعتر دست به آچار شیم، چون ممکنه ناخواسته باعث آسیب جسمی به محیط و انسانها بشه.
مسئله اینجا فقط خود کامنت یا نوشته نیست، واکنشی که در دیگران القا میکنه هم هست. بحث های مذهبی و سیاسی نیاز به پذیرش خیلی بالا و بی غرض دارن. چنین ظرفیتی رو من شخصا نه تو خودم نمیبینم، و نه تو آدمای اطرافم. دلیلی نمیبینم براش ریسک کنیم.
واقعا مسئلههای زیادی هست که جای گفتگو و انتقال فکر داره، و چه بهتر که اول از اون مسئله ها شروع کنیم به یادگیری پذیرش و افزایش ظرفیت.
لاله جان بالطبع درسته (به معنای درنتیجه با ساکن روی ب ) یا به تَبَع “آن” یعنی اگر به تبع یا بالتبع (با حرکت فتحه روی ب) رو استفاده می کنید باید یه مضافه الیه داشته باشه.
با ساختاری که شما در جمله استفاده کردید اولی درسته.
به نظرم میرسه به تَبَع کلا کلمه ی دیگه ای هست. البته اینجا مرجع هر دو کلمه: بالتّبع و بالطّبع واژه نامه معین هست، که به اولی معنی «در نتیجه» و دومی معنی «از روی سرشت» نسبت داده:
بالطبع من رو یاد طبیعتا میندازه بیشتر تا در نتیجه … . و بالتبع یاد تابعیت که بیشتر به منتج شدن میاد. خلاصه ماجرا اینکه هنوز مطمئن نیستم «وقتی میخوام بالتبع/بالطبع رو استفاده کنم، قراره چطور بنویسمش؟!»
آخه اصلا تبع با ساکن ب معنی نداره! توی اون لینکی که گذاشتید هم همون تَبَعه (تابعیت ریشه ش تَبَعَ است ). و تبع بهر حال مضاف الیه نیاز داره. تبع چی؟ بالتبع و به تبع هم یه کلمه س. یکی ش عربیشه یکی ش فارسی شده.
یعنی پرسش ها رو حذف نکنیم شاید یک نفر پس از یه مدت نظرش عوض شد بالاخره کامنت خودشه دیگه . این که هر پرسش تشبیه شده به نهال تشبیه خوبیه ولی جامع نیست . نهالی که در فضای عمومی مثل پارک کاشته میشه رو یه نهاد داره انجام میده برای مردم و نمیتونه اون نهال رو ریشه کن کنه مگر با جابجایی اون نهال و یا کارهای بهتر دیگه. ولی در پادپرس با شخص طرفیم و نه نهاد عمومی که داره نهالش رو با دستای خودش میاره، پس در این جا هم میتونه در صورت عدم رضایت از محل کاشت یا عدم کیفیت نهال، نهالش رو برداره و جای دیگه ای ببره
یعنی میگین پادپرس دفتر خاطراته که هر کسی فقط برای خودش داره مینویسه و بقیه که قسمتی از پاسخ رو نقل قول میکنن و درباره ش گفتگو میکنن، یا حتی پاسخ رو میخونن دارن وقتشون رو تلف میکنن؟
مثلا جلال الان پاسخ شما رو خونده و لایک کرده، من دارم این پاسخ رو میذارم فقط به خاطر جوابی که شما مطرح کردی، حالا شما به هر دلیلی (فرض کن برا اینکه من لایک نکرده دارم باهاتون گفتگو میکنم) بهتون برمیخوره و میخوای بری؛ پاسخت رو هم برداری. حکمش چیه؟
نفرات بعدی بیان ببینن یکی تو هوا با خودش گفتگو کرده؟
پادپرس یه منبع جمعیه. دفتر خاطرات نیست. تو سردرش مستقیم نوشته شده «همفکری»، نه «فکر». اگه شخصی رضایت نداره، و مایل نیست بسازه، میتونه با خیال راحت بره جای دیگه؛ ولی بهتره برای خودش حق تخریب رو قائل نشه.
خیر تمام کسانی که لایک و جواب میدن محبت و توجه دارند.
چه عصبانی ! بله درسته و در جمعی بودنش شکی نیست ولی اول از همه شخص مهمه ؛ فرض کنیم مثلا یک نفر پرسشی مطرح کرده که بازخورد نداشته یا جوابش رو جای دیگه پیدا کرده و نخواسته به دوستان زحمت بده و یا نظرش درباره اون سوال تغییر کرده خوب دوستان دیگه نباید ناراحت باشن از حذف سوال چون به هدفش رسیده .تا جایی که من میدونم هم ناراحت نمیشن .
ولی اینکه مدیران پادپرس این رفتار رو نمی پسندند مسئله دیگری است.
در ضمن خیلی از سوالات فراوانی زیادی دارن و سوالاتی مشابه بارها از زوایای مختلف پرسیده میشه و چه بسا بهتر هم پرسیدن .
این قضاوت درست نیست، نوشته ی من با لبخند نوشته شده بود، و البته لحنش محکم بود، نه عصبانی. به نظرم فرق هست بین محکم و عصبانی. موافقید؟
توصیفی که پیشتر مطرح کردین، شامل حال بلاگهای فردی میشه، که تقریبا گاهی مثل دفتر خاطرات هم ازشون استفاده میشه. ولی پادپرس بلاگ نیست، البته مشکلی نیست توش کسی بلاگری کنه ولی خوبه از این نکتهی ظریف اگاهی داشته باشیم، وگرنه ممکنه جایی سوتفاهم پیش بیاد.
من فکر میکنم بهتره مثل یک بنا بهش نگاه کنید. پرسش زیربنای یک خونه میشه که با لایک و توجه و پاسخ به تدریج رشد میکنه. هر پاسخی هم که پاسخ میگیره، همین حالت رو داره. نه منصفانه نه عاقلانه ست، اگر یه نفر به خودش حق بده که این بنا رو خراب کنه.
به نظرم این روزها در همه جا باید روی آزادی فردی روی محیطهای اجتماعی واقعا باید کار و بحث بشه. حق مالکیت معنوی فرد با آزادی برای ضربه زدن به این ساختار متفاوته!