واقعیت اینه که اقتصاد ایران از حالت زنده خارج شده و پیشبینی برای اون، مثل پیشبینی مرگ برای انسانی که نفس نمیکشه، میمونه. ولی جزئیات ریزی در سیاستهای دولتی دیده میشه که میتونه کمک کنه برای پیشبینی بلندمدت و اینکه توی ذهن سیاستگذاران چه چیزی میگذره، چه مولفههایی روی اولویتها اثرگذار هستن و چه نتایج محتملی از این سیاستها و تحولات ممکنه بیرون بیاد.
دولت کنونی ایران به چه چیزی امیدواره؟ به طور واضح تنها دستاوردی که دولت ایران روی اون پافشاری کرده، داستان برجام هست. هرچند در واقعیت، این دستاورد، هیچ کمکی به دردهای عمیق اقتصاد ایران نمیکنه، ولی ذهنیت برنامهریزان سیاسی و اقتصادی در ایران، به زنده کردن دوباره این مسیر امیدواره.
گروه دولتی کنونی، به انتخابات سال ۲۰۲۰ در آمریکا و شکست ترامپ امید زیادی داره (امید چندان بیراهی نیست ولی اونقدر بالا نیست که تمام سیاست یک مملکت بخواد بر اساس اون بسته بشه)، به همین خاطر در سال آینده، سیاست اقتصادی بیشتر به سمت کوپنی کردن کالاهای اساسی یا یارانههای وسیعتر، جلوگیری از سقوط بیشتر قشر میانی و کارمند، و البته تقویت مولفههای امنیت داخلی رفته. در بودجه هم این داستان به شکلی واضح وجود داره.
تلاشهای ناقص ولی دیرهنگام برای فضای باز اقتصادی
فضای بزرگ مقیاس اقتصاد ایران به شدت تحت کنترل چهار غول اقتصادی بزرگ هست که با فعالیت وسیع و نه لزوما موثر، تمام اقتصاد ایران رو در دست دارن. مهمترین غولی که در سالهای گذشته رشد کرده و به شدت ناکارآمد و مخرب بوده، شستا زیر نظر سازمان تامین اجتماعی بوده. گروهی که شامل شرکتهای دولتی ورشکسته و به شدت ناکارآمد، ولی در عین حال با قدرت رانت بالا، که دولت به ناچار در ازای بدهیهای وسیع خودش به تامین اجتماعی واگذار کرده.
برنامه بر این هست که با انحلال این شرکت، فضای اقتصادی ایران برای بازیگران خُرد، باز بشه و فرصتی برای رونق اقتصادی فراهم بشه. البته به دلایلی بسیار زیادی این اتفاق نخواهد افتاد.
چرا این کار در زمانی نامناسب انجام شده؟ واقعیت اینه که برنامه نسبتا خوب کنترل نقدینگی که تا سال ۹۶ در ایران انجام شد کمک کرد تا قدرت بازی اقتصادی برای بازیگران خرد تا حد خوبی بالا بره و به نسبتا تحرک مناسبی در این زمینه ایجاد شد. ولی هنوز نیاز به فضایی گسترده برای تنفس این بازیگران وجود داشت. دولت باید یکی از بازیگران بزرگمقیاس رو حذف میکرد تا این فضا فراهم بشه، بعد با آزادسازی نقدینگی، این تحرک میتونست به سمت بازیگری موثر پیش بره.
تلاش اولیه دولت برای حذف بازیگران بیرون از دولت بود ولی این اتفاق با مقاومت شدیدی روبرو شد و حتی به نحوی تحولات سال ۹۶ به همین تلاش برمیگشت. با عدم موفقیت در این و در اقدامی عجیب، بدون آزادسازی فضای مناسب، نقدینگی آزاد شد و مسائل بعدی به بار آمد. انحلال شستا در اون زمان کاری بسیار موثر بود ولی ریسکهایی برای دولت در مقابل بازیگران بزرگ دیگه هم داشت.
با توجه به اتفاقات سال ۹۷، تقریبا تمام تحرک مفید در بازیگران خُرد از بین رفته و انحلال نهادی مثل شستا صرفا به بازیگران بزرگ دیگه کمک خواهد کرد تا به رونق اقتصاد آزاد و اشتغال موثر!
وضعیت اجتماعی اهمیت بالایی داره! با توجه به عبور قسمت زیادی از جامعه از مرز فقر، وضعیت اجتماعی بسیار شکنندهای در جامعه حاکمه. تنشهای زیادی محتمله که همین الان هم در قسمتهای مختلف خودش رو نشون میده. تمام این حرکتها، هزینههای اقتصادی و سیاسی بالایی برای سیستم دولتی دارن که نه میخواد و نه میتونه به طور اساسی حرکتی برای ایجاد اعتماد ملی انجام بده.
من فکر میکنم که سال آینده، با توجه به این توضیحات، سالی هست که کنترل اقتصادی دولت کمتر خواهد شد، ولی نه به نفع اقتصاد خصوصی. کنترل اجتماعی دولت پایینتر خواهد آمد و بیشترین هزینههای دولتی برای رفع و رجوع این تنشهای اجتماعی صرف خواهد شد. سیستم رانتخواری افزایش شدیدی خواهد داشت چون سیستم دولتی برای تامین هزینه از طریق صادرات نفتی در زمان تحریم، به روشهای غیرشفاف رو میاره. البته این نکات چندان تحلیل به حساب نمیان و تقریبا واضح هستن!
اکوسیستم استارتآپی به چه سمتی میره؟ در همین سال سخت ۹۷، اکوسیستم استارتآپی که قاعدتا باید منعطف، فرصت طلب، ریسک پذیر و هوشمند باشه، نشون داد که صرفا نسخه پرهیاهوتری از اکوسیستم رانتخوار اقتصاد قدیمی هست و چیزی برای گفتن نداره. فروریزش استارتآپها از همین الان هم شروع شده و بازیگرهای به ظاهر قدرتمندی عملا ورشکست شدن. به نظرم در نبود خلاقیت، واقعنگری و فرصت طلبی، شکستهای بزرگتری در اکوسیستم استارتآپی ایران در سال ۹۸ ثبت میشه!
قسمت واسطهگری در اقتصاد ضعیفتر خواهد شد از نتایج اصلی تحولات اقتصادی که به تدریج خودش رو نشون میده، تضعیف شدید قسمت واسطهگری در اقتصاد ایران هست. یادمون باشه، قسمت عظیمی از اقتصاد ایران (میشه گفت تقریبا تمام اقتصاد خصوصی خُرد) در ایران به نحوی سیستم واسطهگری هست و تضعیف قدرت خرید طبقه متوسط، باعث از بین رفتن شغلهای زیادی در این قسمت میشه. فکر میکنم با این روند، نرخ بیکاری ناشی از تضعیف به تقویت تنشهای اجتماعی منجر میشه!
آیا روند امیدوارکنندهای هم وجود داره؟ بستگی به دیدگاه و زمان پایداری سیستم داره. شرایط سخت معمولا مثل شمشیر دولبه هستن، هم میتونن باعث بشن که سیستمهای ناکارآمد و زالو-طور حذف بشن، هم میتونن ریسک سیستمهای با افق بلندمدت بسیار بیشتر بشه. اینکه کدومیک از این مولفهها تقویت بشن، کار بسیار هوشمندانهایه، که در کل از افراد موثر در فضای اقتصادی و سیاسی ایران انتظار نمیره که انتخاب خوبی داشته باشن، با توجه به سابقه و منفعت کلان شخصی!
بعضی نکات ریز و درشت مثل برقراری مسیر چابهار برای ارتباط بین افغانستان و هند، یا امکان صادرات به کشورهای همسایه میتونه پتانسیلهای جالبی داشته باشه. البته این هم بستگی به برنامهریزی و حمایت دولت از بخش خصوصی در برابر بازیگرهای برزگمقیاس داره که به نظر نمیاد این توان در دولت فعلی باقی مونده باشه! ولی به هر حال شانسی در این زمینهها وجود داره!