قدیما که فیلم خارجی زیاد میدیدم یه نکتهای که همیشه برام دستاویز فکر کردن بود این بود که به صورت محسوسی یه تفاوت غلیظی بین “I love you” و “I like you” وجود داشت.
اگه دقت کرده باشین از عاشقتم واسه روابط عاطفیشون و از دوست دارم واسه روابط مختلف انسانی شون استفاده میکنن. در واقع یه حد و مرزی بینشون برقراره. یعنی اگه نقش دختر فیلم میگفت : “آی لایک یو” پسر فیلم دوزاریش میوفتاد که بابا " شی دیدِنت فال این لاو ویت هِیم!" بلکه “شی جاست لایک هیم از اِ فرند!”!!! دیگه نهایتاً اگه طرف خیلی اصرار داشته باشه که بخواد منظورش از عشق رو با Like برسونه نهایتاً برداره بگه " I really like you!!
ولی یه درصد اگه بخواین درایران به یکی احساسات خالصانه و دوستانه خودتون رو نشون بدین فکر میکنم با من موافق باشین که جملات “دوست دارم!” ، “ازت خوشم میاد!” ، “عاشقتم” “خیلی باهات حال میکنم” و … وضع پیچیدهای رو بوجود میاره!!!
خوب دوستان راه حل این مشکل و معضل بزرگ و ملّی و در مواقعی خانه مان برانداز چیه به نظرتون؟
من برای اجتناب از بوجود اومدن اینطور پیچیدگی ها، بیشتر توضیح می دم. یعنی بازتر می کنم.
مثلا آدم حس خیلی مثبتی به کسی پیدا می کنه یا بخاطر تجربه ای، قلبا اون آدم رو تحسین می کنه، خیلی رویکرد زیبا و سالمیه که به طرف ابراز کنه. می تونه توضیحش بده. مثلا من می گم تو این خصوصیت خوب رو داری و باعث شد که برای من چنین تجربه ای پیش بیاد و بخاطر این خیلی تحسینت می کنم. این خیلی خوبه که این توانمندی زیبا رو داری. آخرش هم می گم «خلاصه خیلی دمت گرم» . ولی اینطوری طرف می دونه که این حس مثبت از چی و کجا بوجود اومده و با خیالات رمانتیک اشتباه گرفته نمی شه.
وای چ سوال خوبی!
اتفاقا چند دقیقه پیش به همین موضوع فکر می کردم. چرا ما واقعا نمی تونیم با هم صحبت کنیم و دیگران رو از احساسی که نسبت بهشون داریم مطلع کنیم، بنظرم این واقعا حس خوبی بهشون میده و آنها این حق و دارند که بدونند
غیر از این جملات که شما ذکر کردین، حتی این فضا وجود نداره که درباره ی لباس، مدل مو و… مسائل این چنینی ابراز نظر کرد. مثلا من اگر یکی از همکاران خانمم لباس جدیدی بپوشه ممکنه بهش بگم: چقد این لباس بهت میاد! اما اگر چنین تصوری در مورد همکار آقا داشته باشم باید این تصور و در لحظه دفن اش کنم.
واقعا چرا چنین فضایی وجود داره؟!!!
به نظر من اگر کلا فضای دوستانه در همه جا برقرار باشه این سو تفاهم پیش نمیاد،
اگر اون آقا رابطه خوبی با شریک خودش و جامعه داشته باشه و از طرفی چنین جملاتی رو زیاد شنیده باشه دیگه فکر بد نمیکنه.
ولی جامعه ما جامعه ای هست که توی فیلم وقتی جزوه از دست دختر افتاد و یه پسر اون رو بهش داد، چند قسمت بعد اونها سر سفره عقد نشستن! این آموزشهای ۸۰ میلیون انسانه!
خوشبختانه این آموزشها برای نسل جدید گودزیلاها داره اصلاح میشه فکر کنم.
واقعیت تلخی وجود داره که عشق در جامعه ما به خاطر نداشتن تناسب درست فکری و پولی، در نتیجه همیشه ترس از فقر وجود داره، و خودش عشقها رو به نظر من کم سو و ضعیف کرده، پس شریک من وقتی میفهمه تاریخ تولد چندتا دختر توی ذهنمه میگه این داره بهشون تبریک میگه پس اگر تبریک میگه … چرا؟ چون این شریکها وقت نداشتن یا نگذاشتن که با هم اوکی بشن و بفهمن که مثلا شریک من کلا همه تاریخ تولدا رو حفظه دست خودش نیست.
ازدواجهامون هم فیلمه، ما یک فریم ورک و یک چهارچوب رو انتخاب کردیم و ب ه اشتباه اسمش رو گذاشتیم ازدواج حضرت زهرا، حالا کی میدونه حضرت زهرا واقعا چطور زندگی کرده خدا عالمه. توی این چهارچوب دیگه عشق مهم نیست. مهم چهارچوبه. پس رابطه درست قرار نیست شکل بگیره.
به نظر من قواعد دوست داشتن و عشقمون رو باید اصلاح کنیم تا قویتر بشن شاید.