الان تو دنیا یه مدل جدید طراحی محصول مطرح هست که تفکر دیزاین یا design thinking نامیده میشه:
تو این متدولوژی شروع طراحی محصول با فرایند همدلی با ذی نفعان شروع میشه، مثلا تو طراحی بسته بندی نمک، اول خودم رو جای ذی نفع اصلی یا مشتری میذارم، و فکر میکنم خب به عنوان مصرف کننده ی نمک چه اگاهی داشته باشم موقع استفاده نمک، بهتره؟ و بعد شاید مجاب شم، رو بسته بندی از معایب مصرف نمک بنویسم.
برای فهم بهتر مسیر وارد کردن تفکر طراحی در محصولات و خمات مورد استفاده، خوبه اول نمونهای الهامبخش رو لیست کنیم:
###پرسش
چه محصواتی میشناسین که درشون با شما به عنوان مصرف کننده به خوبی همدلی شده؟
شاید تجریه های بیشتری هم داشته باشم در زمینه تفکر دیزاین ولی این یکی خوب یادمه.
تجریه:
وقتی که گوشی خریدم (ماکروسافت لومیا) بعد از چند روز از روی گوشیم پیام اومد که تا چه اندازه حاضرید این گوشی رو به دوستانتون معرفی کنید و از 5 نمره از من نمره خواست. چند روز بعدش دوباره بهم پیام داد که به نظرت این گوشی چه معایبی داره.
وقتی که این رفتار ماکروسافت رو دیدم، واقعا فهمیدم که این شرکت مشتری هاش براش مهمه و از نظراتشون استفاده میکنه.
ماکروسافت حتی یک شبکه ی اجتماعی برای feedback ها داره که توی اون مردم مشکلات و پیشنهاداتشون رو اونجا میذارن و بقیه میبینن و لایک میکنن.
بعد از هر نظر یا مشکلی که میذاریم ازمون تشکر میکنه که باعث میشه حس کنه که واقعا با سازنده در ارتباطه(حتی این شبکه اجتماعی ممکنه تماما دروغ باشه ولی حس خیلی خوبی القا کرده،حداقل توی من)
البته در طراحی بسته بندی سیگار هدف همدلی با مشتری سیگاری نیست! و بیشتر فشارهای بیرونی باعث شده تولیدکننده های سیگار ملزم شن به درج مضرات سیگار در بسته بندی اون.