چیزی که همیشه توی دنیای بازار و تجارت مطرح میشه، تلاش برای فروش بیشتر محصول و سودآوری برای تولید کننده است.
آیا میشه این گفتمان رو تغییر داد به تلاش برای ایجاد منافع بیشتر برای مشتری؟
چه کار باید کرد برای ایجاد این تغییر؟
این تصویر نمونه ای از در نظر کرفتن منفعت مشتری هست و در جهت سودآوری کمتر برای تولید کننده!
اگه دقیق تر نگاه کنیم در زنجیره تولید محصول، هر تولیدکننده ای، مصرف کننده کالایی در بالای زنجیره هست. پس به نوعی حفظ حقوق مصرف کننده، حفاظت از حقوق تولیدکننده هم هست. اینجا آیا لازمه تفکیکی بین تولید کننده و مصرف کننده نهایی قائل بشیم و یکی رو مهم تر از بقیه حساب کنیم؟
تفکیک بین تولید کننده و مصرف کننده در هر قسمت از زنجیره به نظر من لازمه. شاید این توضیح کمک کنه به باز شدن مسأله: منظور سوال این نیست که منافع تولید کننده در نظر گرفته نشه. نه مسلما تولید باید برای تولید کننده سودآوری داشته باشه تا انگیزه برای تولید وجود داشته باشه. اما مساله اینه چه قدر؟ سقف این سودآوری چه اندازه باید باشه؟ آیا به هر قیمتی باید سودآوری رو برای تولید کننده افزایش داد؟
به نظر من منافع مشتری باید سقف منافع تولید کننده رو محدود کنه تا در نهایت بر اساس همین زنجیره ای که اشاره کردید، در کل جامعه سود ببره.
پ- یه نکته ای که وجود داره اینه که تولید کننده ها خود به خود منافع خودشون رو در نظر می گیرن و این موضوع نیازی به طرح و قانون و برنامه ریزی و گفتمان سازی نداره. اما چیزی که اغلب مغفول می مونه منافع مصرف کننده است. شاید برای همین هست که کلمه ی “مهم تر” رو به کار می برم.
1 پست به یک موضوع جدید منتقل شدند: تفکر طراحی رو چه طور میتونیم در طراحی محصولات و خدمات مختلف وارد کنیم؟
یکی از ابزار های مناسب برای گسترش منافع مشتریان تقویت رقابت بین تولید کنندگان هست. وجود رقابت باعث میشه تا مشتری بتونه در بازه گسترده تری دست به اقدام زده و با تفکر بیشتری اقدام به انتخاب محصول مناسب بکنه، همینطور وجود رقابت باعث میشه تا تولید کنندگان برای حضور در بازار مجبور به گسترش و رشد مزایای رقابتی خودشون باشن و به نیاز های مخاطبین توجه بیشتری بکنند
البته در نگاه بنگاه های مختلف اقتصادی در مواردی ممکنه اصلا تامین “منافع” مشتری جایگاه خاصی نداشته باشه
در مواردی هست که محصول شما ممکنه بدلیل داشتن یک ویژگی خاص مورد استقبال قرار بگیره.
در این شرایط مشتری چندان به منافعی که عایدش میشه توجه نمیکنه و دنبال داشتن اون محصول با اون ویژگی خاص هست. البته این ویژگی خودش میتونه بخشی از منافع مشتری باشه و در رفع بهتر یا کامل “نیاز” به مشتری کمک بکنه.
از طرفی هم امکان توجه از طرف تولید کننده به منافع مشتری نیازمند این هست که منافع و شرایط کاری مناسب برای تولید کننده تامین بشه.
در این مورد مثالی میزنم: ما معتقدیم که تولید کنندگان خودرو در کشور هیچ توجهی به منافع مشتری ندارند ، این در حالی هست که آمار ها نشون میدم صنعت خودرو 3% از تولیدناخالص ملی مارو تشکیل میده. باید قبول کنیم که خودرو سازان ایرانی در بازاری بشدت بی ثبات مشغول فعالیت هستند. حالا فرض کنید که شرکت بنز یا تویوتا یا کادیلاک یک خودرو ساز ایرانی بود و در این شرایط کار میکرد. آیا این شرکت ها در این شرایط میتونستن به این موفقیت ها و این سطح از رضایت در بین مشتریان برسن؟
تامین منافع مشتری در گرو تامین شدن منافع تولید کننده هست و برعکس . چرخه ای که باید بصورت مهندسی شده به اون نگاه کرد و از ابعاد مختلفی بخصوص در مورد بازار ایران اون رو مورد بررسی قرار داد
پ.ن: اگر در گوگل جست و جو کنید “منافع مشتری” این تایپیک به عنوان اولین نتیجه نمایش داده میشه در این کلمه تقریبا از آخرین مطالب منتشر شده هست!
از در نظر گرفتن منافع مشتری و شناخت این موضوع همینقدر بس که در این حد در موردش تعامل و صحبت میشه
منظور من از منافع مشتری، (که بعد از اون منافع جمعی، منافع زیست محیطی و …) رو هم می شه وارد مسئله کرد، بیشتر نگاه کردن به منافع بلند مدت ِ مشتری هست. وقتی در تبلیغات چیپس و پفک اشباع میشم از جنبه های هیجان انگیز و وسوسه انگیز خوردنشون، این یعنی منافع دراز مدت من از طرف شرکت سازنده در نظر گرفته نشده چون هیچ هشداری به من داده نمیشه که این روغن هایی که استفاده میشه، در صورت مصرف زیاد چه عواقب بدی برای سلامتی به دنبال خواهد داشت.
در عوض، کتابی که ناشرش در ابتدا توصیه می کنه که بعد از خوندن این کتاب، اون رو به دوستتون بدید تا درختهای کمتری قطع بشه، این حس رو به وجود میاره که منافع دراز مدت زیست محیطی ، که منافع دراز مدت من رو هم پوشش میده، در نظر گرفته شده.