ممنون از محبت شما. واقعیتش من قبل از اینکه صدام کنید خونده بودم این سوالو، جوابش برای خودم مشخصه ولی نوشتنش سخته. کلمات یاری نمی کنن. شاید بیان تصویری که دارم این بشه که من چیزهایی هستم که بخاطرشون احساس غرور و افتخار می کنم.
من وقتی شخص بدی (از چشم خودم) میشم که یک ویژگی منفی رو ارزش بدونم و به داشتنش افتخار کنم، مثلا زرنگی کردن و سر بقیه کلاه گذاشتن!! یا وقتی آدم سطح پایینی (بازم از نگاه خودم) میشم که به چیزهایی که براشون زحمتی نکشیدم (مثل دارایی های خانوادگی یا چهره و …) افتخار کنم.
من یک فرشته ام. عاشق کودکان، از دیدنشان، حضورشان و لبخندهایشان لذت میبرم. تلاش می کنم بهترین راه های آموزش به کودکان را بیاموزم
از یادگیری لذت میبرم. عاشق کتاب و هر آن کس و آن چیزی هستم که به من چیزی بیاموزد. از نوشتن لذت میبرم و آن را برابر اندیشیدن میدانم.
انسان ها را دوست دارم. عاشق سفرم. به خصوص اگر همسفری باشد که تاریخ بداند. نقاشی و خط هم سرگرمی های خوبی برای من اند. والیبال و شنا ورزش های مورد علاقه ام هستن. آشپزی را دوست ندارم.
معمولا لبخند میزنم، سعی می کنم آدم ها را بشناسم.
دیگ چی باید بگم؟!
کلا امروز اومدم پادپرس که یه سوال مطرح کنم و با اون سوال از بچه های پادپرس کمک بگیرم. تا اینکه این سوال رو دیدم و جوابا رو خوندم. بین این جوابا خودم رو بسیار شبیه شما میبینم و واقعا یه مدته که دارم از این ماجرا عذاب می کشم.
البته من با این کاری ندارم که کی هستم یه چند ماهی هست که نمیدونم چی می خوام. البته شاید به خاطر اینه که نمی دونم کی هستم (می بینید من همیشه اینجوری فکر می کنم از پیچیدگی نوع فکر کردنم واقعا خسته شدم).
در مورد دغدغه تون و شک بر سلامتی من هم چنین چالشی دارم. اما یه چیز رو خوب میدونم که کافیه بفهمم می خوام چیکار کنم اون وقته که من شادترین آدم دنیا خواهم بود و با تلاش برای رسیدن به خواسته ام از زندگی لذت می برم.
خلاصه اینکه اگه کسی میدونه که میتونه کمکم کنه بسم الله.
چون بچه ها تو زندگی من نقش بسیار مهمی دارن خوشحال شدم که یک فرشته عاشق کودک رو اینجا دیدم. من هم تعامل با کودکان رو بسیار دوست دارم. و با لذت یادگیری تون بسیار موافقم. اگر در مورد راه های آموزش به کودکان مطلبی دارید من دوست دارم که درباره اش بخونم. بسیار سپاس
در پست زیر تجربیات مدرسه رو ثبت می کنم:
اولیا و مربیان عزیز: دوست دارید بدونید هر روز تو کلاس پایه اول دبستان چه خبره؟
عالیه خوشحالم که اینجا هستید
سپاس از پستتون و خوشحالم از خوشحالی تون
این طرز نگاه کمی سختگیرانه و رویاپردازانهست. سردرگمی چیز بدی نیست بخصوص اگر ناشی از عمق وجود و ذهن باشه و نه فشارهای زندگی. اتفاقا سردرگمی ناشی از عمق، معمولا به دلیل رشد ذهنی و شخصیتیه که به سمت تکامل بیشتری حرکت میکنه و به راحتی زیربار اعتقادهای معمولی و ساده نمیره.
رسیدن به چیزی کسی رو برای ابد خوشحال نمیکنه، اساسا مکانیسم ذهنی و طبیعی تمایل داره که در صورتی که عادت ایجاد بشه، خود به خود ذهن رو میبره به سمت زده شدن از کاری که به نظر بهترین کار دنیاست. از این نظر، رسیدن به هدف خاصی مثلا رویاپردازی عاشقانه میمونه، ممکنه در ابتدا لذت ببرید ولی بعد از مدتی دچار رکود میشید.
به نظرم اگر این حالت در کنار جنبههای الزامی زندگی قرار بگیره، یعنی به نیازهای پایه ضربه نزنه، میتونه یک نیروی قوی برای لذت بردن از کنکاش برای تمام عمر باشه.
من یه آدم خیلی معمولی ! خیلی خیلی بیخیال
سرم کاملا تو لاک خودمه !
خیلی آروم همین !
فکر نکنم آروم تر از من کسی باشه !
اینا به همه چیز می خوره جز معمولی. فکر کنم از اون آدم معمولی ها که برای خودشون معمولی هستند. یکی دو درصد هم بیشتر نیستند
خوش اومدی به پادپرس
جایی از شوپنهاور فیلسوف بزرگ آلمانی خوندم «همهچیز! آری، همهچیز را یک انسان میتواند فراموش کند، اما خود را، وجود خویشتن خود را، هرگز.» البته نمی دونم دقیقا منظور ایشون چی بوده! اما برداشت من اینه که “من” دقیقا همین چیزی هستم که نمی تونم فراموش بشم! بگذارید با زبانی دیگر همین مطلب رو بازنویسی کنم: «من یک “خبر” هستم» در ضمیر آگاه خودم؛ که بیش از هر خبر دیگر انرژی روانیم صرف آن می گردد.
ممنون از دعوتون. @moalem
چه خفن!
از این پادپرسیا کم داشتیم یا اگرم بودن رو نمیکردن
خوش اومدی
@moalem مرسی از دعوتت واقعا
اره معرفی جالبی بود.
چند بار خوندم تا هضم شد…
به نظر میرسه باید آماده یادگیری کلی چیز از شما باشیم
جلال تو خودت خفن ترینی
نگفتی تو دقیقا کی هستی زری جان!
دروووغ!
ذره بین گرفتی دستت؟
بالا نوشتم که فرشته جان!
جلال عینهو ماسته راسته راسته ذره بین نمیخواد کهههههه
ضرب المثلش کجایی بود؟ منظورشو نفهمیدم
اووومممم منظوری نداشت…ضرب المثل خود من درآوردی بودش
آها واسه همون نفهمیدم
اینجانب یک فردِ افسرده، ترشرو، شوخ!، بیخیال، بمبِ بدون چاشنیِ انرژی و استعداد!، خسته، بیحوصله، دارای روح و کودکِ درونِ آزرده، بیهدف، ناامید و… هستم که از خودم متنفرم ولی به خودم افتخار میکنم
خلاصه وجودیتم پارادوکسه