در ستایش و نکوهش فیزیک!

فیزیک امروزه مسیری را طی می‌کند که بسیار با گذشته متفاوت است. به نظر من تاریخ بخش بزرگی از مطالعات فیزیک در پنجاه سال گذشته (یا شاید حتی بیشتر) را کاملا فراموش خواهد کرد چرا که فیزیک‌پیشه امروزی از پرسشگری و کند و کاو در طبیعت و تشکیک در قوانین موجود دست کشیده و صرفا به یافتن ارتباطی بین کمیت‌ها بسنده کرده است. یک نمونه از این افراط در کشف روابط را می‌توان در گزارش‌های Scaling law در مقاله‌های متعدد یافت بدون این که تعبیر یا توصیفی یا حتی تلاشی برای توصیف رفتار یک پدیده ارایه گردد.

آفت فیزیک امروز محو شدن کامل فلسفه، فاصله گرفتن از ریاضیات و ماندن در سطح پدیده‌هاست. به نظر می‌رسد دانشگاه‌ها در اروپا دیگر بر روی موضوعات بنیادی سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. البته که از نظر اقتصادی این کار درست است. چه اهمیتی دارد که درباره نسبیت عام بدانیم یا ندانیم؟ ما که در هر صورت از نسبیت عام در تکنولوژی بهره‌ای نمی‌بریم. به نظرم می‌رسد این تحولات گریبان رشته‌های دیگر مثل ریاضی را هم گرفته است. با نگاهی به پایان‌نامه‌های ریاضی حتی در دانشگاه‌های مطرح اروپا می‌توان دید که هدف ریاضی امروزه حل یکی از مسائل مهندسی است.

فیزیک در ایران از الگوی غربی پیروی می‌کند اگرچه اختلاف زمانی چند ساله‌ای بین تحولات فیزیک ایران و اروپا وجود دارد. به نظر من فیزیک روز به روز به علوم مهندسی نزدیک‌تر می‌شود. وابستگی دانشگاه‌ها به صنایع باعث می‌شود که صنایع برای آینده تحقیقات تصمیم‌گیری کنند. چنین روندی امروزه در آلمان وجود دارد. بنابراین رشته‌هایی مانند کیهان‌شناسی، فیزیک ذرات بنیادی و مکانیک آماری به تدریج تضعیف خواهند شد و فیزیک محدود به قوانین نیوتون و نهایتا مکانیک کوانتومی خواهد شد.

فیزیک (و البته ریاضی) بسیار شیرین است. حتی با وجود این که تحولات امروز علم را نمی‌پسندم اما هنوز می‌توانم آثار قدیمی‌تر را بخوانم و از آن‌ها لذت ببرم. حتی در شاخه‌های کاربردی فیزیک سوال‌های باز وجود دارند که تنها فکر کردن به آن‌ها بسیار لذت‌بخش است. چند نمونه از پرسش‌هایی که هر روز با آن‌ها مواجه هستیم اما هنوز پاسخ کامل و دقیقی برای آن‌ها نداریم، این‌ها هستند:

6 پسندیده