مسئله خیلی ساده است! فیزیک علمی باسابقه در طول تمدن بشری است. از «یافتم! ، یافتم!» ارشمیدس تا «سیبی» که جهتی مهم به تحقیقات نیوتون داد. امروزه کلمه فیزیک در ذهن ما یادآور موهای ژولیده انیشتین تا «جهانهای موازی» ، «سیاه چاله» ، «کوانتوم» و … است.
تا اونجایی که من متوجه شدم دانشآموختگانی از رشته فیزیک _ فیزیکدان _ در پادپرس حضور دارند و برخی در خارج از کشور مشغول تحصیل و تحقیق هستند. پس حضور این دوستان و سایر دوستانی که به واسطه رشتههای فنی مهندسی در دانشگاه یا گرایش ریاضی و فیزیک در دبیرستان با این علم آشنا شدند و با موضوعات و مسائل آن دست و پنجه نرم کردند ، باعث شد این سوال رو مطرح کنم:
در ستایش و نکوهش فیزیک!
چرا فیزیک را باید ستایش کرد؟
کجا باید فیزیک را نکوهش کرد؟ آیا علم فیزیک تاثیر منفی بر جامعه بشری داشته است؟
آینده فیزیک چیست؟ (به طور خاص در ایران و به طور عام در جهان)
فیزیک به کدام سمت میرود؟ ما را به کجا میکشاند؟
آموزش علم فیزیک باید چگونه باشد؟
حال و هوای فیزیک در مراکز آموزش عالی ایران چگونه است؟ (برای فیزیکدانان آینده)
فیزیک ، سخت یا آسان؟ تلخ یا شیرین؟
و …
در مجموع هرآنچه دل تنگت میخواهد بگو! در ستایش و نکوهش فیزیک
فیزیک امروزه مسیری را طی میکند که بسیار با گذشته متفاوت است. به نظر من تاریخ بخش بزرگی از مطالعات فیزیک در پنجاه سال گذشته (یا شاید حتی بیشتر) را کاملا فراموش خواهد کرد چرا که فیزیکپیشه امروزی از پرسشگری و کند و کاو در طبیعت و تشکیک در قوانین موجود دست کشیده و صرفا به یافتن ارتباطی بین کمیتها بسنده کرده است. یک نمونه از این افراط در کشف روابط را میتوان در گزارشهای Scaling law در مقالههای متعدد یافت بدون این که تعبیر یا توصیفی یا حتی تلاشی برای توصیف رفتار یک پدیده ارایه گردد.
آفت فیزیک امروز محو شدن کامل فلسفه، فاصله گرفتن از ریاضیات و ماندن در سطح پدیدههاست. به نظر میرسد دانشگاهها در اروپا دیگر بر روی موضوعات بنیادی سرمایهگذاری نمیکنند. البته که از نظر اقتصادی این کار درست است. چه اهمیتی دارد که درباره نسبیت عام بدانیم یا ندانیم؟ ما که در هر صورت از نسبیت عام در تکنولوژی بهرهای نمیبریم. به نظرم میرسد این تحولات گریبان رشتههای دیگر مثل ریاضی را هم گرفته است. با نگاهی به پایاننامههای ریاضی حتی در دانشگاههای مطرح اروپا میتوان دید که هدف ریاضی امروزه حل یکی از مسائل مهندسی است.
فیزیک در ایران از الگوی غربی پیروی میکند اگرچه اختلاف زمانی چند سالهای بین تحولات فیزیک ایران و اروپا وجود دارد. به نظر من فیزیک روز به روز به علوم مهندسی نزدیکتر میشود. وابستگی دانشگاهها به صنایع باعث میشود که صنایع برای آینده تحقیقات تصمیمگیری کنند. چنین روندی امروزه در آلمان وجود دارد. بنابراین رشتههایی مانند کیهانشناسی، فیزیک ذرات بنیادی و مکانیک آماری به تدریج تضعیف خواهند شد و فیزیک محدود به قوانین نیوتون و نهایتا مکانیک کوانتومی خواهد شد.
فیزیک (و البته ریاضی) بسیار شیرین است. حتی با وجود این که تحولات امروز علم را نمیپسندم اما هنوز میتوانم آثار قدیمیتر را بخوانم و از آنها لذت ببرم. حتی در شاخههای کاربردی فیزیک سوالهای باز وجود دارند که تنها فکر کردن به آنها بسیار لذتبخش است. چند نمونه از پرسشهایی که هر روز با آنها مواجه هستیم اما هنوز پاسخ کامل و دقیقی برای آنها نداریم، اینها هستند:
در کل علوم، به نظرم بیشتر از اینکه مفاهیم یا قوانین یا روابطی بین کمیتها و … باشن، یه جور طرز فکر و نگرش به دنیا هستن. نگرش فیزیکپیشه، که یکی از قدیمیترین نگرشها به پدیدههای طبیعی هست، رو شما میتونین تو داستانهای مختلف مثل «یافتم! یافتم!» یا «سیبی که میاد پایین» یا «زمینی که دور خورشید میچرخه» پیدا کنین.
یه سوال میذارم که فکر کردن بهش کمک کنه حداقل پاسخ سوال ۱ و ۵ تو ذهنامون شکل بگیره[1]:
وقتی سیب افتاد تو بغل نیوتن، ایشون از خودش چه سوالایی پرسید؟
اگه به جای نیوتنِ فیزیکپیشه، یه بیولوژیست یا یه شیمیست یا … زیر درخت نشسته بود و سیبی تصادفا از درخت کنده میشد و میفتاد تو دامنش، چه سوالایی ممکن بود از خودش بپرسه؟
چرا فیزیک رو باید ستایش کرد؟
آموزش علم فیزیک باید چگونه باشد؟ ↩︎