اگر این گزاره را به شخصی که به علیت معتقد است بگوییم، مفهومی از این جمله برداشت میکند. اما در صورتی که اصل علیت را از پشت این گزاره حذف کنیم تمام مفهومش را از دست میدهد. تمام علوم تجربی بدون این اصل بی معنی میشوند (البته بحثهایی در مکانیک کوانتومی وجود دارد که این جمله را تایید نمیکند).
پرسش
ما چه زمانی اصل علیت را درک کردیم؟
آیا علیت را به صورت تجربی درک کردهایم یا از اولین لحظه شکلگیری در رحم مادر همراه ما بوده است؟
برداشتهای از علیت متفاوت هست. اون چیزی که اینجا اورده شده بیشتر به این شکل هست: اگر وقوع پدیده ای با پدیده ای دیگر همبسته باشد، علیت میتونه بین اونا برقرار باشه. در تعبیر فیزیکی که در مکانیک کوانتوم لزومی به برقراری اون نیست، اگر پدیده ای علت دیگری باشه، باید از نظر زمانی قبل از اون اتفاق افتاده باشه. به دلیل از دست رفتن مفهوم زمان در پایه ی کوانتوم، از دست رفتن این خاصیت قابل انتظار هست.
از نظر درک همبستگی و امکان انجام، مغز میتونه این نوع از علیت رو درک کنه. مثالهائی از این نوع، میتونه پدیده “شرطی شدن” باشه که هم از نظر بیولوژیک هم از نظر فرمول بندی دینامیکی اثبات شده.
البته میشه به راحتی نشان داد که علیت به معنی بنیادی با همبستگی رابطه یک به یک نداره. به این معنی که هر دو پدیده همبسته ای لزوما رابطه عِلی با هم ندارن ولی برعکس این رابطه همیشه قابل انتظار هست.
چرا این سوال رو می پرسید؟ میخواید به اصالت این اصل پی ببرید؟ مثلا میخواید بگید این اصل ساختگیست و نتایج اون در اثبات بعضی مسایل بی پایه است؟
اصلا ما چه اصول دیگری را در رحم مادر درک کردیم؟
مثلا من ویژگی هایی رو در بچه های کوچک می بینم برام جالبه مثل حسادت و مالکیت و . . . که شاید راز بقاشون باشه، میخواید بگید اصل علیت هم ازین دست ، قابل مشاهدست؟
اینو من نمیدونم جوابش چیه. مخصوصا اون بخشی که در رحم مادر همراه ما بوده یا نه.
اما یه مستندی بود که یه سری پروانه رو نشون میداد که در مسیر مهاجرتشون که طولانی بود، بچه هاشون به دنیا میومدن و نسل بعدی ادامه مسیر رو طی میکرد و فکر کنم سه نسل طول میکشید که مهاجرت تکمیل بشه.
ابتدا برای من شگفت انگیز بود و سوال که چطور در بچه های اینها اطلاعات کد گذاری شده؟
ولی بیشتر که فکر کردم مثل لیلا به بچه ادم فکر کردم. بچه ها که به دنیا میان با لبخند زدن، مکیدن و چهار دست و پایی رفتن از قبل اشنا هستن. انگار در آنها کد شده این موارد
و سوالم اینه که چرا رفتارهای دیگه کد نمیشه؟ و چرا انقدر کندیم ما و هی باید به نسل بعدی مثلا الفبا و خط رو اموزش بدیم؟
ممکنه روزی برسه که اینا کد بشن ؟
درک علیت اکتسابیه؟
من از تجربه با بچه ها میتونم بگم اره و نه. برای اولین بار بچه ای که با مرگ یه ماهی مواجه شده بود این طور توجیه میکردش که داروشو نخورده خوابیده. بعد گفت خراب شده کار نمیکنه. و کلی سوال پرسید و باز هم درک نمی کرد چرا دیگه حرکت نمیکنه. اما داشت پیش خودش هی جواب و سوال می کرد بلند بلند
بچه دیگه (قل اون یکی) کنار جوی اب دمپاییش رو اب برد اولین بار و بعد هندونه توی اب که ثابت بود رو گیر داده بود که بیارین بیرون چون اب می بره اش در حالیکه کلی سنگ و اینا جلوش بود و ثابت بود.
شاید اینا درست نباشه که باز هم بگیم اکتسابیه.
جوابشو نمیدونم. شاید مثلا یه مقدارش اره یه مقدارش نه. ولی شهود خودم وزن رو میده به آره.
از حرفهای شما این نتیجه را میگیریم که ریشه علیت در تجربه است. یعنی ما به تجربه فهمیدهایم که نباید به بخاری داغ دست بزنیم چون در ذهنمان رابطهای بین سوختن و بخاری داغ برقرار شده است.
یک مثال خیلی خوب برای این مسئله شنیدهام. «زمانی که مصرف بستنی افزایش پیدا میکند، آمار غرق شدهها در دریا هم افزایش مییابد.» از این گزاره نمیتوان نتیجه گرفت که مصرف بستنی علت غرق شدن افراد هست. دلیل اصلی این است که در فصل گرما که مردم تمایل بیشتری به بستنی دارند، افراد بیشتری هم برای شنا کردن به دریا میروند. در نتیجه اگرچه بین تعداد افرادی که غرق میشوند و مصرف بستنی یک همبستگی مثبت وجود دارد اما رابطه مستقیمی بین این دو پدیده نیست.
قصد این کار را نداشتم. اما ممکن است علیت انتزاع ذهن ما از برخی تجربیات روزمره باشد. در این صورت، تعمیم آن به مسائل بزرگتر میتواند با خطا همراه باشد.
به نظر میرسد فقط چیزهایی از بدو تولد همراه ما هستند که نیازهای اولیهمان هستند (مثل نفس کشیدن و برطرف کردن گرسنگی). چیزهایی که به زنده ماندنمان کمک میکنند. حتی به نظر میرسد که ترس ما از ارتفاع در بدو تولد با ما نبوده است و به تدریج در ما شکل میگیرد (این مقاله و این ویدیو درباره شکلگیری ترس از ارتفاع در کودکان است).
مطمئن نیستم که صرفا تجربه باشه در این موردها. بعضی نظریات هست که ژنتیک نقش داره در این جور موارد که برای زیستن الزامی هست. بیشتر منظورم این بود که در ساختار مغز و عصبی، این پتانسیل برای ارتباط برقرار کردن بین پدیده ها وجود داره و همین در وهله اول به علم سرو شکل داده.
میشه مثالهای خیلی زیادی ساخت که علیت در اشکال مختلف رو نقض میکنه. پیشرفتی که در درک مسائل تصادفی داشتیم در این زمینه خیلی کمک کرده. هرچند در شکلهای ساده من هم میتونم قبول کنم که خیلی الزامی نیست ولی انتظار میره که شکلی از علیت به معنی فیزیک بنیادی هنوز برقرار باشه.