در ارمانگرایانه ترین صورت ممکن شهر رویایی من شهریه که زیر نظر یک سیاستمدار تکنوکرات اداره بشه. تعریف من از این سیستم مدیریتی اینکه ساختار اداری شهر کاملا مستقل از سیاستهایی کلان کشور و مستقل عمل میکنه و هر شهری برایی خودش تعاریف خودش از معماری تفریح و جشن رو داره.
هر بخش از شهرداری شامل فرهنگی نوسازی زیر نظر بهترین فارغ التحصیلان شهر اداره میشه و مثلا اگر شما رفتید تا مجوز برگزاری کنسرت بگیرید با کسیکه بهترین فارغ التحصیل دانشگاه هایی موزیک ایران هست صحبت میکنید که اتفاقا از لحاظ موسیقیایی ادم فوق العاده قویی هست.
شهر مستقلا برنامه شادی مملو از فستیوالها داره و البته برا کلان شهری مثل تهران برنامه ای مختص فرهنگهایی مختلف وجود داره.
بر اساس برنامه دقیق اقلیم شناسی و زیست شناسی و کلا علوم پایه ایی ظرفیت اون کاملا مشخص شده باشه و مثلا درک درستی از میزان اب موجود الودگی و سایر مواردش وجود داشته باشه.
منطقه تاریخی تفریحش از منطقه تجاریش کاملا مجزا باشه.اینطوری مثلا وقتی ادمها میرن سرکار درگیر تفریح ادمهایی که ازاد هستند نمی شن
و دست اخر برای خودش تعریف داشته باشه. یعنی بتونید اون شهر رو تو سه خط تعریف کنید. متاسفانه در حال حاضر غیر صفات ادمهایی موجود در شهر ما تعریفی برای شهرهامون نداریم
شیراز رو من دیگه مثل سابق نمیبینم و خیلی کم پیش میاد هر وقت میرم غم باد نگیرتم…چون شهر به اون خوبی شهرداری برای اینکه بگه آشغال نریزید تابلو رو میخکوب میکنه به تنه درخت چندین ساله.
تو هر کشوری حتی جهان سومی های که خیلی ما روشون حساب نمیکنیم اگر یه درخت بیفته وسط طرح جاده ای درخت رو قطع نمیکنن بلکه جاده رو دور میزنن…ما فقط عادت کردیم به شمارش و تاریخ و اعداد و ارقام که مثلا اگر فلان درخت چن سال عمرش باشه باید دورش حصار بکشیم. و محافظت کنیم.
بنظرم حتی دور حافظیه و سعدی نباید اینقدر اجازه ساخت میدادن…صرفا جهت ویو رو به حافظیه که از بالکن پیدا باشه تا تونستم آپارتمان دیدم.ای کاش شهرداری ها رعایت میکردند…
شهر ایده آل من شهریست که در آن اولین چیزیکه مراعات میشود صداقت است، امانت داری است، محبت و عشق در شهر من حکم فرماست، هیچ کس ظالم و مظلوم نیست همه خوب اند، هیچ دزدی هیچ جنایت کاری و هیچ قاتلی درین شهر جای ندارد، هیچ فقیری دست سئول دراز نمیکند، هیچ غروری زمین را قهر نمیسازد، ریا و فریب کاری در شهر من جای ندارد گرگ ها نمیتوانند لباس میش را بپوشند هر کس لباس خودش را به تن میکند، خانم ها در امان هستند اگر از شهری به شهر دیگر میروند هیچ باکی نیست هیچ مشکلی وجود ندارد، در امن کامل هستند، هیچ مغازه داری کم فروشی نمیکند، هیچ پدری دخترش را نمیفروشد، هیچ پسر جوانی دغدغه مصارف ازدواج را نخواهد داشت، هیچ پدر و مادری در خانه سالمندان نمیرود، به هیچ طفلی ظلم نمیشود، آری شهر که من دوست دارم درآن زندگی کنم شهریست تمام دیوار هایش کاهگلی و از تکنولوژی هیچ خبری نیست اما از انسانیت چرا!
حرف اول را در شهر من انسانیت میزند، در شهر من همه دوست دارد پیاده قدم بزنند، تا محیط زیست آلوده نگردد، در شهر من انتریت وتلویزیون و ماهواره هیچ کسی دوست ندارد اما در عوض دوست دارند که انسان ها به هم حرف بزنند چی زیباست وقتی به خانه های همدیگر میرویم چشم هایمان از سکرین تلویزیون و گوشی های لمسی و شبکه های اجتماعی کنده شده و به صورت های همدیگر مان دوخته شود، و به جای اینکه پیش هم نشسته ایم ولی ذهن مان داخل سریال ها و برنامه های ماهواره و یا هم شبکه های اجتماعی است با همدیگر صحبت کنیم و درد یکدیگر را بدانیم، و به جای اینکه روز یک بار به پدر و مادر پیر مان زنگ بزنیم هفته یک بار به خانه ایشان سر بزنیم و خبر آنها را بگیریم…
در شهر من عدالت همیشه برپا است!
من میخوام از تکنیک اسکمبر استفاده کنم برای جمع بندی پاسخ دوستان
-
چه چیزی را میتوان به جای چیز دیگر به کار برد؟
- سیاستمدارها رو کنار معلمها مینشونم تا به تربیت انسانهای کامل مشغول باشن،
- خونهها رو از کاهگل میسازم به جای سنگ و آجر و سیمان و … .
-
چه چیزی را با چه چیزی میتوان ترکیب کرد؟
- خانههای قدیمی رو به هاستل تبدیل میکنم،
- مهمانسراهای بزرگ رو به موزه،
- طبیعت رو با شهر ترکیب میکنم،
-
آيا می توان چیزی را متناسب تر کرد؟
- افزایش فضای سبز،
- افزایش وسعت و ایمنی خانهها،
- خانههای قدیمی رو به جای تخریب بازسازی میکنم،
- درمان رایگان ارائه میدم.
-
آیا میتوان تغییری در چیزی ایجاد کرد؟
- جادهها و خیابانها رو دور از مناطق مسکونی میسازم.
- مناطق تفریحی رو دور از مناطق تجاری،
- هویتی سه خطی برای هر شهر ایجاد میکنم،
-
چه استفاده دیگری می توانیم بکنیم؟
- پنجرهها راهی برای رسیدن به تجلی هستند.
-
چه چیزی را می توان حذف کرد؟
- برجهای بلند رو،
- زبالهها رو،
-
اگر چیزی را معکوس کنیم یا ترتیب آن را تغییر دهیم چه می شود؟
- خیابانهای پهن رو به کوچههای تنگی فقط مخصوص دوچرخه و پیاده تغییر میدم،
- درختها رو روی تابلوها میکارم،
- آپارتمانهای بلندبالا رو تخریب میکنم و عمارتهای منحصر به فرد توریستی جاشون میسازم با معماری قدیمی.
دو نکته در پاسخها برام جذاب بودن:
-
در اکثر پاسخها فاکتورهای انسانی بالاتر از فاکتورهای شهرسازی و معماری مطرح شدن. به نظرم میرسه اکثر افراد از انسانها و رفتارهای انسانی شاکی هستن و نه سازههای شهری.
-
بعضی پاسخها کمی خلاف جاهطلبی و پیشرفتطلبی بشر هست. به سختی بشه جلوی رشد انسان ها رو گرفت. شاید اگه به جای مبارزه با این روحیه پیشرفتطلب، درکش کنیم و از تکنولوژیهای موجود برای رفع نیازهاش به شکل بهینهتری کمک بگیریم شهر پایدارتری ساخته بشه.
پاسخ متفاوتی دادین. شهرهای امریکا … . جالبه
از چه نظر مثل ایالت تگزاس باشه؟ کمی برامون از این ایالت بگین و تصورتون رو ازش توصیف کنین.
البته توجه دارین که همین برق از سوخت های فسیلی تولید میشه و اتفاقا تولیدش هزینه های مصرف آب و تولید آلودگی بالایی هم داره. در این باره مثلا میتونین سری به این موضوع بزنین:
نه این حرف خیلی درست نیست. شاید به طور غیر مستقیم از سوخت فسیلی استفاده بشه ولی کامل نه.
برق و میشه از توربین بادی بدست اورد میشه از پنل های خورشیدی استفاده کرد میشه از موج های دریا استفاده کرد.
جدیدا هم می تونند از حرکت مردم درون پیاده رو ها یا حرکت ماشین ها روی یکسری اسفالت خاص برق تولید کنند.
راه های دیگه ای هم هست که باید بیشتر روش کار بشه
روز چندم؟!
اول بخاطر تاخیر عذر خواهی میکنم . چند شب پیش میخواستم بزارمتون پشت و ببرمتون ایده آل خودم ولی خب توی شهر رویایی سهراب زمینگیر شدم
شهر سهراب یا بهتره بگم روستای سهراب خیلی قشنگ بود ولی اینترنت نداشت ، زمین سبز بود، هوا پاک بود، ولی خب نداشت، توی بندرش نداشت ، همه ی راه برگشت رو مجبور شدیم پارو بزنیم، البته بهتره بگم پارو بزنم ! آخه سهراب که ماشاله کمک نکرد ،کل مسیر رو ایشون در اندوه شناور بودن
(نتیجه ی اخلاقی: هیچوقت با یه شاعر توی یه قایق نشینید )
ادامه ی داستانمو امشب بشنوید. میخوام ببرمتون به شهر ایده آل پادپرسی ها
منم همین سوالو داشتم.
جمعبندیتون از نوشتهها با روش خاصی که به کار بردید هم عالی بود، مخصوصاً قسمت معکوس کردنش:
راستی امروز تو شهر ایدهآلمون کیک تولد داریم، زاد روزه یه شهرونده خلاقه! مبارکه!
برای تکمیل توصیف زیبای سهراب وار فاطمه عزیز هم اینو با هم گوش کنیم:
منم چنتا مؤلفه اومد تو ذهنم که به طبیعت انسانی ربط داره. شایدم حرفهای همست از زبون ذهن خودم. ببینید وقتی از ترکیب طبیعت با شهر حرف میزنیم، باید تمام جنبهها رو در نظر بگیریم:
-
چشم نوازی
-
روح نوازی
-
گوش نوازی
مثلاً:
- حتی اگه عناصر طبیعت خودشون تو جایجای شهر جا نشن، میشه عطر و رنگشون رو که با روح انسان سازگاره، تو شهر جا داد: چیزی مثل نقشه قالی ایرانی، که باغ گل رو تو فضای خونه میاره.
- میشه نور پردازی شب شهر رو برای حس حضور شب تنظیم کرد و آسمون شب رو از شهر نگرفت و چشما و ذهنای انسانها رو مثل سایر اجزای طبیعت با شب که جزئی از طبیعته مأنوس کرد، من شخصاً با نورهای مزاحم بعد از غروب مشکل دارم، نور ماشینا و مغازهها و . . . همش بنظرم باید باز اندیشی و بازسازی بشه.
- مورد بعدی صداهاست که واقعاً تو زندگی شهری معضلن، ما نخواستیم یا نتوانستیم صداهای سازگار با طبیعت انسان رو در شهرهامون جاری کنیم؟
زیبا نوشتید انگار مانند قدیم های خط تصویری مینویسید خوشم آمد.
سلام دوستان ،
دختر بدقول شهری دو روزه توی ترافیک شهر گیر کرده ،در عوض میبرمتون به یه شهر زیبای در دست ساخت به اسم Padpors city،
خب برای معرفی بهتره بگم این شهر به دست دو تا فیزیکدان اداره میشه: دو تا شهردار روشنفکر @yousef و @lolmol
در بین شهروندان این شهر تا دلتون بخواد قاضی و معمار و طراح و مهندس و نویسنده @baratii.nazanin و موزیسین @Jalal_Razavi و معلم @moalem و دانشمند و کارآگاه و پلیس پیدا میشه،
چیزایی که کم داریم ایناست: آشپز و کشاورز و کارگر ساختمانی و فضانورد و خلبان و خواننده و نقاش و …
لازمه به عرض برسونم درخواست سیتیزنی ابرقهرمان ها و زامبی ها و پینوکیوها به هیچ عنوان بررسی نمیشه ،لطفا مزاحم نشید.
از شهرداران تقاضا دارم در صورت امکان حداقل یک هفته دیگه به زمان کمپین اضافه کنند تا شهر رو همگی با هم بسازیم .
دعوت نامه:
از همه ی شهروندان قدیمی و جدید دعوت میکنم که توی مراحل گودبرداری و ساخت شهر حضور بهم برسونن و نقشها و مشاغل قدیم یا جدید خودشون رو به عنوان شهروند شهر پادپرس در پاسخ به این متن معرفی کنند. از نقشهای فانتزی هم به شدت استقبال میشه. هر کس بگه بر اساس شغل و نقش پادپرسیش دوست داره چه ساختار و یا سازه ای به شهرمون اضافه کنه.
چه دعوتنامه جذابی .
معاون کلانتر، با شما صحبت میکنه:
فقط اگه دینامیک و زندگی تو شهر در حال ساخت دیده بشه، ممکنه شهردار حاضر شه که کمپین رو کمی تمدید کنه … .
برای این کار هر کدوم از مدعوین باید حاضر باشن یه خشت به خشت نفر قبلی اضافه کنن، این خشت ممکنه یه خط نقد، یه ایده، یه تجربه، یه پرسش سازنده، و یا حتی دعوت از یه نفر تاثیرگذار در ساختن این شهر باشه.
وکیلم؟!
با کمال میل معاون کلانتر
من آشپزی هم میکنم
توی معماری و شهرسازی هم میتونم کمک کنم
قاضی خوبی نیستم یا اعدام یا آزاد
برای شهر چی طراحی میکنی آقای معمار؟
چی میسازی؟
من موافقم که تا جمعه تمدید بشه تا ببینیم بچهها چه حرکتی انجام میدن. از تحرک استقبال میکنم، چه بهتر که اونقدر استقبال بالا باشه که حس کنیم نیاز هست بیشتر تمدید بشه
شهر داریم تا شهر!
اول باید ببینیم شهر چی نیاز داره اونا رو برآورده کنیم بعدش ببینیم چی بهترش میکنه
مساحت شهر و آب و هوا و جاده ها و… خیلی پارامتر ها تاثیر گذار هستند.
من معمار نیستم
و اما …برید کنار که من اومدم.
قبل از اینکه به سراغ شهر رویایی خودم برم، میخوام چند نوشته از دانشآموزان پایه ششم دبستان و از شهر رویایی اونها براتون بنویسم:
امیرحسین: من می خواهم شهر رویاهای من، هر قدم که راه میروی سطل زباله داشته باشد تا شهر ما کثیف نشود. ماشینها در شهر رویاهای من، نمی توانند تند برود و موتور آن قوی نیست تا اگر تصادفی ایجاد شود کسی نمیرد. من شهر رویاهای خودم را جوری میبینم که کسی مجبور نباشد برای یک نان کار کندو زجر بکشد. در شهر من حتی زباله ها خوشمزه اند و هیچ چیز بدبود نیست. هوای این شهر طوری است که نیاز به حمام رفتن و شستن لباس نداشته باشیم…
در شهر من یک نفر است که اسم آن عموخنده است. با دستگاهی تمام غم ها را از شهر جمع میکند و به خنده تبدیل میکند. این شهر رویاهای من است.
محمدجواد: میخواهم شهر ما مانند استان مازندران،پر از درخت و گل و گیاه باشد و کسی به درخت ها صدمهای نزند و از درخت و گلها نگهداری کند. دوست دارم آنقدری که من به درختان علاقه دارم، مردم شهر هم علاقه داشته باشند. … اگر شهرمان جمعیت اش بیشتر شود، وسعت شهرمان هم بیشتر شود و همینطور تکنولوژی شهرمان هم بیشتر شود… دوست دارم در شهرمان وسیله بازی زیادی برای کودکان باشد و وقتی کودکان در حال بازی هستند،خوش و خرم باشند.
و اما شهر رویایی من :
شهر من پر از رنگه. هر خونهای یک رنگ و هر دیواری یک طرح. امروز که به بیشتر خونهها و نماشون نگاه میکنم، بیشتر سنگ کار شده و یک نورپردازی زرد.
تو ساختمانسازیها هیچ خلاقیتی نمیبینم.(معمارمون کی بود؟ )همه خونهها شبیه همن. تو شهر من خونهی هرکس منحصر به فرده. زیبا و خوش رنگ و لعاب.
ادامه ی داستان رو بعدا میگم. فعلا که به لطف رئیس @yousef دچار تمدید شدیم