یکی از ناراحت کننده ترین مواقع ، زمانی هستش که توی مترو، خیابون و … با کودکانی مواجه میشیم که دستفروشی میکنن و برای اینکه خرید کنیم ازشون التماس میکنن بهمون.
قبلنا وقتی با یه همچین موقعیتی مواجه میشدم حس ترحم داشتم و دلسوزی میکردم براشون ، اما بعد ازینکه توی یک همایش مربوط در این زمینه شرکت کردم ، سخنران ها میگفتن که دلسوزی نکنید براشون چرا که به عزت نفسشون صدمه میزنید و حتی میگفتش که خرید هم نکنید چون که این پول برای خودشون نیست و نهایتا میرسه به دست غاصبانی که این کودکا رو مجبور کردن که توی این شرایط قرار بگیرن و حتی تشویق هم میشن که ادامه میدن اینکارو اگه خوب پول دربیاره کودک.
اما هنوز برام سوال و ابهامه که واقعا رفتار درست چی هستش تو این مواقع و چ واکنشی باید نشون بدیم…
فکر کنم که این یه مشکلی هست که همه باهاش مواجه هستند. هرچقدر هم که سنگ دل باشیم بازم با دیدن بعضی ازین کودکان نمیتونیم رومون رو اونور کنیم و جوری رفتار کنیم که انگار چیزی ندیدیم.
نمیگم برای حل این مشکل باید کشور یه کاری بکنه، بلکه میگم خودمون باید فکر کنیم که براشون چکار کنیم. اونا هنوز بچه هستند و میتونن توی زندگی پیشرفت کنن اما یا این شیوه ی زندگی حداکثر پیشرفت زندگیشون اینه که میشن مثل یکی که صاحب اوناس.
کشور ما با این افراد که بچه هارو مجبور به اینکارا میکنن برخورد قانونی میکنه اما مشکل اینه تحقیقی نمیکنن برای پیدا کردن این افراد. فک کنم یکی از رفتار های درست با این کودکان این باشه باهاشون صحبت کنی و یه جوری از زیر زبونونشون بکشی که برای کی کار میکنن و جایی که زندگی میکنن کجاست و ازین قبیل سوالات(چون که بچه هستند فکر نکنم به دست آوردن این اطلاعات کار سختی باشه.)و بعدش اون اطلاعات رو در اختیار پلیس قرار بدیم تا اونا بتونن یه کاری براشون بکنن.
میدونم که خیلیا حاضر به انجام این کار نیستند ولی اگه یه کمپین برای انجام این کار فعال بشه فکر کنم خیلی خوب بتونه کمک کنه
یه بار به یکیشون یه دفترچه (از این خوش دستا) دادم خیلی حال کرد اصلا بیخیال فروختن شد. وقتی داشت میخندید گفت میدمش به خواهرم. خوب منم یدونه دیگه جور کردم(از این همایشا بود که هی بهت دفترچه تبلیغاتی میدن) یعنی گل از گل جفتمون شکفته بود ها. هم اون که یه چیزی بهش رسیده بود هم من که دل یکی رو شاد کرده بودم.
والا من خیلی خودم به نتیجه مناسبی نرسیدم ولی یکی می گفت از خونه که میرم سر کار با خودم میوه میبرم که هم توی راه بخورم هم اگه یکی از اینا جلوم رو گرفت بهش بدم چون این میوه برا خودش میشه و شاید یکم تو اون لحظه گرسنگیش رو کم کنه.
بعید میدونم مسئله مهم و در اولویتی باشه واسه پلیس
چقد خوبه این حرکت ، تا حالا تجربه این چنینی نداشتم
حتی اگه گرسنگیش رو هم کم نکنه ،حس میکنم تاثیر خیلی مثبتی بزاره روی تفکرش، و اینکه از یه راهی بدون این که عرت نفسش رو به چالش بکشیم میتونیم باهاش ارتباط بگیریم
باید در این مورد تفکیکی بین “کودک کار” و “کودک خیابانی” قائل شد. سوالم اینه که : چطور یه “کودک کار” رو از “کودک خیابانی” تشخیص بدیم؟ چون نحوه رفتار دقیقا به نظر باید عکس باشه:
کودک کار داره به اقتصاد خانواده اش کمک می کنه پس باید تحت حمایت باشه.
کودک خیابانی عضو باند هست و این باندها باید در یک بی اعتنایی اجتماعی ناکارآمد بودن شیوه خودشون و سوءاستفاده خودشون از بچه ها رو ببینن.
به نظر می رسه این دست قضایا چون عوامل و متغیرهای دخیل متعدد و پیچیده ای دارن به راحتی نشه گفت چه شیوه ای باید در پیش گرفت در این موقعیت. شاید بهترین حالتش: مطالعه و مشارکت و عضویت در مردم نهادهایی باشه که می تونیم از تجربیاتشون استفاده کنیم چون بالاخره اونها تا حدی این مسیرها رو رفتن.
بر فرضم که برای پلیس در اولویت باشه بعد از برخورد اینچنینی با همچین جمعیتی باید چکار کرد؟ فکر می کنم باید بریم ببینیم مطالعات اجتماعی و جامعه شناس ها چی میگن. مطمئنا رو همچین قضایایی کار شده.
این نوشته در ارتباط با نحوه برخورد با این دو گروه می تونه مفید باشه.
فکر کنم دولت باید فکر اساسی رو بکنه. با ایجاد قانون و ممنوعیت کار کودکان و برخورد با کسانی که از کودکان کار میکشن. کاری که از ما برمیاد بیشتر حمایتی خاهد بود؛ مثل جمعآوری کمکهای مالی برای ایجاد بستر مناسب برای رشد
این کودکان، یا کار داوطلبانه به عنوان مشاور یا روانشناس و یا مددکار.
برخوردی نمیکنه… یه قوانینی هستن فقط:
ماده 79 قانون کار، اشتغال به کار کودکان زیر 15 سال را ممنوع دانسته است البته کارگران شاغل در کارگاههای خانوادگی که کارفرمای آنها، همسر یا بستگان و خویشاوندان نسبی درجه یک باشند، مشمول قانون کار نیستند در نتیجه حداقل سن کار در مورد چنین کارگرانی رعایت نمیشود؛ بر اساس قانون کار اگر یک کارفرما کودک زیر 15سال را به کار بگیرد، متخلف خواهد بود و برای نخستین بار مجازات نقدی، بار دوم مجازات نقدی و حبس و بار سوم علاوه بر این موارد، کارخانه یا کارگاه پلمپ و پروانه کار فرد متخلف ابطال خواهد شد.
از سوی دیگر ماده 84 قانون کار پیشبینی کرده است که در مشاغل و کارهایی که ماهیت آن برای سلامتی یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیانآور است، حداقل سن کار 18 سال تمام خواهد بود که تشخیص این امر با وزارت کار و امور اجتماعی است.
اصلن شفاف نیست.
کار سختیه، من امتحان کردم. اونایی که تنهایی میان یچیزایی میگن مثل اینکه پدر و مادرشون چیکار میکنن، یا اینکه مدرسه میرن یا نه، ولی اونایی که گروهی هستن و یجورایی “عضو باند” خیلی خوب میدونن چیا رو بگن و چیا رو نه. تقریبن هیچ اطلاعاتی از سرپرستهاشون بهت نمیدن.
و تجربهی شخصیم:
شاید دوم دبیرستان بودم. تو میدون آریاشهر تهران با مادرم و دوستم راه میرفتیم که یه بچهی دستفروش جلومون رو گرفت. یکم که رفت روی اعصابمون، گفتم “بهش اهمیت ندید خودش میره!!”. اینو که گفتم عصبانی شد، گفت “به من اهمیت ندی؟!” و شروع کرد به زدنم!: )) مامانم فقط داشت میخندید. ازش معذرتخاهی کردم و تموم شد. از اون موقع به بعد حواسم رو جمع کردم چنین چیزی نگم. الان هم وقتی نمیخام ازشون خرید کنم محکم و با اطمینان میگم “نه، مرسی عزیزم!” و خیلی کم پیش اومده یکدندگی کنن.
یکی از دوستان همیشه تو ماشینش برای این بچهها کلوچه داره. پشت چراغ بهشون میده. نمیدونم کار درستیه یا نه.
یه بار جلوی در یه سوپرمارکت یکی از این بچهها به آقایی گفت چیزی ازش میخره یا نه، وقتی آقا جواب منفی داد بچه گفت “پس برام خوراکی میخری؟” و اینجا آقا بسیار عصبانی شد! از اون عصبانیتهای پدرانه، گفت خجالت بکش و برای خودت احترام قائل شو و مگه تو گدایی و از این دست چیزها. شاید واکنشش بیش از اندازه بود، ولی یچیزی توش بود که من دوس داشتم. آقاهه یجوری با بچه برخورد کرد که انگار بچهی خودشه… عجیب بود.
مدتی پیش شنیدم کمیتهی امداد به بعضی از این بچهها مجوز دستفروشی و سند سرپرست خانواده میده! نمیدونم با چه منطقی این کار انجام میگیره و نقش کمیته چیه پس این وسط؟
شخصن اگه این بچهها جایی دستفروشی کنن که مزاحمتی برای کسی نباشه، سر و وضعشون مرتب باشه و فقیرنمایی نکنن، وسیلهای بفروشن که نیاز داشته باشم، ازشون خرید میکنم.
یکی از دوستام میگفت چیزی به این بچهها ندیم، چون یکی نزدیکشون هست که مراقبشونه!! میگفت یه زمستون ژاکتشو داده به یه بچه تو میدون انقلاب که داشته میلرزیده، یکم که دور شده یه آقایی اومده ژاکت رو از بچه گرفته و رفته یه گوشه وایساده!!!
از نظر روانشناسی بنظرتون کمک کردن به این بچه ها چه اثری روی رفتارشون میذاره؟ یعنی چه الگویی توشون شکل میگیره اگه:
- مثلا اینکه ازشون چیزی نخریم ولی بهشون پول بدیم؟
- اینکه بهشون بی توجهی کنیم؟
- اینکه بجای خرید کردن یا پول دادن بهشون خوراکی بدیم؟
- اینکه از یکیشون خرید کنیم یا چیزی بهشون بدیم و بعد یکی دیگه از این بچه ها بیاد و بهمون اصرار کنه و کاری برای اون نکنیم (از این نظر بچه ن و ممکنه بهم دیگه حسودی کنن یا حس بدی توشون ایجاد شه یا ناامید شن)…
از نظر من وقتی با چنین کودکانی مواجه میشویم در قدم اول خیلی با آنها خوش برخورد باشیم چون آنها حتماً با شرایط خیلی دشواری رو برو هستند که دستفروشی میکنند، و آنها دلداری و روحیه کار بدهیم و از هر چیزی که میفروشند حد اقل خریداری را انجام دهیم و به آنها معاونت کنیم تا حد توان.
با برخورد خوب موافقم. بنظرتون اگه بهشون بگیم که به مردم اصرار نکنن برای خریدن اشتباهه؟ و اینو چجوری بهشون بگیم؟
یه وقتایی دوست دارم یجوری که ناراحت نشن بهشون بگم مردم از اصرار کردن خوششون نمیاد و بهتره روش دیگه ای برای فروختن جنسشون پیدا کنن ولی نمیدونم چجوری بگم و اصلا نمیدونم گفتنش درسته یا نه