روز تولد آدما یه روز خاصه، انگار یه حس عجیب و غریبی توشه.
من روز تولدم خیلی خوشحالم، احساس میکنم بزرگتر شدم، با تجربه تر شدم. یه سال دیگه بد و خوب زندگی رو چشیدم و کلی نگرشم به دنیای پیرامونم عوض شده و به قولی پخته تر شدم.
اما دوستانی دارم که روز تولدشون وقتی بهشون تبریک میگی اظهار ناراحتی میکنن از اینکه یک سال دیگه از عمرشون گذشته و به قول خودشون پیرتر شدن.
شما روز تولدتون حستون چیه؟ خوشحالید یا ناراحت و نگران؟
خوشحالم! چون فرصت زندگی کردن پیدا کردم. فرصت بودن با و دیدن خونوادم و دوستام و دنیا. به نظر خودم که روز خیلی خوب و خاصیه. هم برای خودم هم برای بقیه!
از طرفی یکسال پیر نمیشیم بنظرم. یکسال باتجربه تر میشیم! یکسال عاقل تر و بالغ تر. به نظر من وقتی پیر میشیم که زندگی برامون معنا و رنگ و بوی خوشش رو نداشته باشه وگرنه پیری ارتباطی با سن نداره.
معمولا احساس خوبیه چون مخصوصا دوستان همه تلاششون رو می کنن که بترکونن و شب همه له و داغون بریم تو تخت خواب
از طرفی هنوز راه زیاده تا روزهای بهتر زندگی
و به شخصه هیچوقت از گذر عمرم ناراحت نمیشم چون اگه قرار بود نگذره که ما موجودات جاندار نبودیم. همین که میگذره قشنگش می کنه.
اتفاقا چند روز پیش یعنی 4 روز پیش تولد من بود! خیلی عالی بود، من اینکه یک سال از عمرمون گذشته و فلان و بهمان رو نمیفهمم. من در تمام عمرم قصد دارم یک دختر24 ساله باقی بمونم. با همین انرژی و حال خوب! البته دیشب 15 سالم بود … @parsaa
خلاصه اینکه روز تولد من، روز پادشاهی منه! همه چیز باید بر مدار میل من بچرخه! کسی حق مخالفت با خواسته های منو نداره! و اینکه هر کسی باید یک کادوی خاص پادشاهانه برام بیاره، راستی کادوی شما کو؟
بزرگ تر که شدم اهمیتش کمتر
با توجه به بحث های سیاسی و بودجه های هر سال که حرفش رو نمیزنم جشن ها کوچک تر شد و رسید به یک کیک کوچک با خانواده که البته یک لذت خیلی باحال و خاصی داره.
در مورد احساسم میتونم بگم که در گذشته مثل روز پادشاهی من بود الان هم بیشتر مثل یک منبع میمونه که کم کم بهت انرژی میده با تمام این ها حس خوبیه
خب بهتره از @yousef حس وحال شو بپرسیم که امروز روز تولدشه!
خب یوسف جان تولدت مبارک! اول بگو چند سالت شده، بعد از حسی که امروز داری…
یک سوال دیگ اینکه تو دوست داری چندسالت باشه؟ با کدوم مقطع زندگیت بیشتر حال میکردی؟
حس خاصی ندارم. معمولا آقایون خیلی حسی ندارن، هرچند از اینکه دیگران به این بهانه شادی باشن و گپ خوبی زده بشه، حس خوبی بهم منتقل میکنه.
الان 36 تموم شد داریم میریم ببینیم که میشه 37 هم تموم بشه جدا از وضعیت موجود، همین مقطع از زندگی رو دوس دارم!
تقریبا هر مقطعی از زندگی رو دوس داشتم. تا 18 سالگی که از بودن در محیط روستا لذت میبردم. تا 27-28 هم از دانشجوئی و رفاقتهاش، بعدش هم چندوقتی از استاد بودن و درس دادن. الان هم از بودن در اینجا لذت میبرم.
حس خاصی ندارم به هرحال روزیه که محکوم شدیم به زندگی اجباری بدون اینکه یک نظرخواهی ساده بکنند که آیا موافقیم ، مخالفیم !! ولی خب پیر شدن آدم رو هم نشان میدهد .
حس خاصی ندارم
توی همسن و سالای من زیاد اتفاق میفتاد که تاریخ تولد متولدین زمستون رو توی تابستون بگیرن که مثلن از مدرسه عقب نیفتن، منم همینجوری هستم و به هیچکدوم از تاریخ ها (نه تولد واقعی و نه تولد شناسنامه ای) هیچ حسی ندارم
شاید حتی حس بدی داشته باشم اما خوب نه! اونم بخاطر اینکه یه سال پیرتر شدم به مرگ نزدیکتر شدم و …
این که تولده، کلن نسبت به هیچ مناسبت تقویمی ای حسی ندارم
بچه بودم از نوروز خوشم میومد(فکر کنم بخاطر تعطیلی طولانیش وسط مدرسه و عیدی گرفتن ها)
و از عید قربان (بخاطر دور هم جمع شدن و کباب خوردن ها)
اما الان تقریبن 10 سالی میشه که این دوتا هم تاثیری در من ندارن
خب فرشته جان از جواب های آقایون میتونیم این نتیجه رو بگیریم که انگار آقایون واقعا بی احساس هستند
منم مثل شما روز تولدم که میشه، احساس میکنم اون روز دنیا به نام من زده شده، منتظر تماس دوست و فامیل بخصوص دوستای قدیمی هستم. خوشحالم که یه بار دیگه روز تولدمو دیدمو فرصت زندگی کردن، لمس زیبایی های خلقت و تلاش برای به کمال رسیدن بهم داده شده.
خوب این حس میتونه تو روزای دیگه هم باشه، اما چون ما میدونیم اون روز، روز تولدمونه بیشتر ممکنه به حسی مثل فکر کردن به خودمون، بها بدیم مثلاً تلنگری درونی باشه به شکل: از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود
از طرف دیگه برپایی جشنهای کوچک صمیمانه و دورهمیای شاد بی تکلف و ارتباط گرفتنا تو دنیای سرشلوغی آدما و حتی هدیه دادن و گرفتن به بهانههای مختلفم خوبه، تازه به اقتصاد مملکتم کمک میکنه، اما خوبه خلاقیتم توش باشه و قضیه لوس و تکراری نباشه، حالت عادت و بده بستون پیدا نکنه، چیزی که فراوونه.
بهرحال فایده داره آدم یه روز خاص تنهایی یا با دیگران روزای سالش رو مرور کنه، ببینه کی و چی بوده، چه کرده، کی و چی شده.
قضیه جشن تولد گرفتن در سنین خاص برای افراد خاص جذابه برام، مثلاً تولد پنجاه یا شصت یا هفتاد سالگی پدرا و مادرا، یا پدربزرگا و مادربزرگا یا یه استاد که پر از تجربست یا مثلا تاریخ تولد هفت سالگی بچه که وارد مرحله خاصی از زندگی میشه یا بیست سالگی یا مثلاً دوهزارسالگی یه تمدن.
خلاصه هروقت خواستید تولدمو تبریک بگید ناراحت نمیشم، اما اگه نگیدم فکر میکنم واقعاً ناراحت نمیشم.