غربزدگی یعنی چه؟
و چه کسانی را غربزده میگویند؟
و چرا دچار غربزدگی میشویم؟
یعنی با یک قیاس غلط بگوییم چون غرب الان پیشرفته است پس میتواند در تمام گزاره ها الگو باشد {تاکید میکنم “تمام گزاره ها”}
اگر شما در پارامتر های اصلی سازنده پیشرفت غرب از آنها تقلید کنی شما غرب زده نیستید
اما اگر من بگویم مثلا پوشش من باید آمریکایی باشد
چون آنها نشان داده انده بهتر میفهمند
چون صد سال از ما جلوترند
این یعنی تقلید کورکورانه یا غرب زدگی به تعبیر من
این یعنی من قدرت تحلیل و تفکیک خود را از دست داده ام.
من به شخصه سعی میکنم پشت کار را از استیو جابز غربی (اجنبی!) یاد بگیرم اما من غرب زده نیستم.
- یک غربى معمولا بطرى آبش را از خودش جدا نمی کند. استاد هم با بطرى #آب درس می دهد و آب تنها چیزى است که غربی ها به شدت می خورند و ما نه!
-
هر چقدر ما ایرانی ها شلنگ قلیون به دست داریم، این غربی ها کتاب در دست دارند، کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است.
-
در جواب پرسیدن حال شان به جاى قربان شما و نوکرتم جواب روشن می دهند و شما در جریان حال شان قرار می گیرید مثلا می گویند: خوبم، کمى مریضم، خسته ام، بد نیستم، عالى ام، …
-
وقتى لطفى می کنید مثلا از غذای تان به کسى تعارف می کنید به جاى گفتن الهى فدات بشم و دورت بگردم خیلى واضح می گویند: تو مهربانى و … .
و شما روزى را تصور کنید که به خاطر کارهاى معمولى چند بار به شما گفته شده مهربان هستید، آیا به سمت مهربان تر شدن نمى روید؟! -
بین مشاغل مختلف تفاوت جایگاهى نیست. پزشک از اتاقش بیرون می آید و هر مریض را شخصا صدا می کند، استاد، روز اول می گوید من نه پرفسورم، نه sir، نه مسیو، من فقط “مت”(اسم کوچکش) هستم.
-
مردم ورزش می کنند … به معناى واقعى کلمه نه آمپول و تزریق هورمون …
نه به شرایط خاصى احتیاج دارند نه باشگاه نه وقت کافى … .
با دوچرخه سر کار می روند… بارها کسانى را دیده ام که کالسکه به دست، می دویدند … .
دوستى در باشگاه، کارمندان جایى را دیده بود که وقت ناهارشان را به باشگاه مى آیند و ورزش می کنند -
وقتى نگاه تان به کسى می افتاد سریع لبخند می زند و احتمالا روز خوش می گوید، ما چرا انقدر با نگاه همدیگر مشکل داریم و چرا انقدر به هم زل می زنیم؟!
-
از چه زمانى ما کمتر در مترو و اتوبوس براى مسن ها، صندلى خالى کردیم؟
اینجا اگر براى مسن ها و باردارها و بچه ها صندلى خالى نکنید علنا دیگران به شما تذکر می دهند. -
با بچه ها، حیوانات و طبیعت مهربان تر بودن نشان از انسان تر بودن شما دارد.
-
بدون ترحم و تحقیر به ضعیف ترها کمک می کنند.
کسى احساس برتر بودن به شما نمی دهد. -
در رفتارشان خود را درگیر قید و بندهای حاصل از آداب و تشریفات نمی کنند،
خودشان هستند و فکرشان را صرف ارائه ی ماسک اجتماعی نمی کنند چون از این که خودشان باشند هراسی ندارند.
و…
اکثر ایرانیها از غرب زدگی فقط فرومایه ترین مدهای گروه های افراطی رو یاد گرفتند
چرا مواردی که ذکر شد رو یاد نگیریم؟
“گاهی باید خودمان را بتکانیم” از کمپین خانه تکانی فرهنگی
حدودا بیست ساله بودم که کتاب غربزدگی جلال آل احمد را خواندم. چیزهایی که نوشته بود بیشتر به دهههای ۲۰ و ۳۰ مربوط میشد. زمانی که شهرها در ایران کمکم داشتند شکل مدرن به خود میگرفتند اما فقط در ظاهر تغییرات اتفاق میافتاد. یکی از انتقادهای نویسنده این بود که با تغییر ظاهر، باطن تغییر نمیکند و در نتیجه تضاد به وجود میآید. همه ما این تضادها را بسیار دیدهایم.
اما فکر می کنم شکل غربزدگی ما با روزگار جلال آل احمد بسیار تفاوت دارد. به نظر من غربزدگی امروزه یعنی ندیدن واقعیتها و مقایسه ایران با کشورهای اروپایی و آمریکا. از طرفی، ایران اقلیمی خشک دارد و به هیچ شکلی قابل مقایسه با کشورهای اروپایی که مشکل آب شیرین ندارند نیست. از طرف دیگر، ما جنگها و تحریمهای زیادی را پشت سر گذاشتهایم و هرگز نمیتوانیم خودمان را با کشورهایی مانند سوئد یا نروژ مقایسه کنیم که برای صدها سال جنگی ندیدهاند. البته این به هیچ وجه به این معنی نیست که نباید به دنبال رشد و پیشرفت باشیم، بلکه باید در چارچوب واقعیات این کار را انجام دهیم.
نوع دیگر غربزدگی به نظرم بزرگنمایی در مورد کشورهای اروپایی و پایین آوردن جایگاه کشور خودمان است. برای مثال اخیرا خبرهایی دیدم که با گلایه به نرخ پایین مشارکت اقتصادی زنان ایرانی در اقتصاد پرداخته بودند. چیزی که در این خبرها پنهان میماند، پرداختن به تفاوتهای فرهنگی است. بالا بودن مشارکت اقتصادی زنان به تنهایی نشان دهنده چیزی نیست چرا که کشورهای فقیر آفریقایی بالاترین نرخ مشارکت زنان را در دنیا دارند (لینک).
نوع آشکارتری از غربزدگی هم وجود دارد که در آن یک شخص هر چیزی مربوط به فرهنگ خودش را پایینتر از فرهنگهای دیگر میبیند. عدم اعتماد به نفس به نظرم در شکلگیری چنین باورهایی بی تاثیر نیست.
سوال بسیار خوبی است. من نسلهای قبلی را در شکلگیری چنین پدیدهای مقصر میدانم. به خصوص اندیشمندانی که با نظرات خودشان به غربزدگی دامن زدهاند. مسئله دیگر مقایسه کردن خودمان با کشورهای پیشرفته است. بدون شک ما در چنین مقایسههایی تفاوتهای بسیاری خواهیم یافت و این مسئله طبیعی است. اگر به موقعیت جغرافیایی، منابعی که داریم، جنگهایی که پشت سر گذاشتهایم و … دقیقتر نگاه کنیم منشا تفاوتها را مییابیم. اگر روزی این را درک کنیم که راه توسعه ما لزوما همان راهی نیست که کشورهای اروپایی و آمریکا طی کردهاند، میتوانیم در مقابل غربزدگی بایستیم.
من ميخوام صحبت هايي علي رو بسطش بدم و به يه جنبه ايي از غرب زدگي بپردازيم كه ماها بهش نپرداختيم. به نظرم مقايسه بي چون چرايي خودمون با استانداردهايي غربي رو اگه امروز به عنوان غربزدگي تعريف كنيم خيلي بهتره. برايي واضح شدن اين حرف ميخوام چندتا مثل تو سطوح مختلف بزنم.
١- سطوح مديريتي اينكه ما مثلا پيشرفت و توانايي نظام مهندسي خودمون رو با استانداردهايي كشورهايي غربي بسنجيم و مثلا بگم ما اگه بخواييم بگم كه تو زمينه مهندسي عمران خيلي كشور پيشرفته ايي هستيم بايد بتونيم مثل هلند سد بسازيم ( كه كرديم و ديدم چه شد)
يا مقايسه سرانه مصرف برق خودمون با متوسط كشورهايي توسعه يافته. اغلب اين كشورهاا تو عرضهايي جغرافيايي بالاتر از ايران هست و گرمايي كمتر و نور بيشتري دارن .
٢- سطوح اجتماعي: بارها ديده شده كه ماها مثلا با ديدن اينكه مثلا فلان رييس جمهور فلان كشور غربي بياد از مترو استفاده كرده كلي به مسئولينمون بد و بيراه گفتيم و مدام شرايط خودمون رو با اون كشور مقايسه كرديم. در صورتيكه مردم اون كشور اينقدر در رفاه اجتماعي هستم كه مثلا با ديدن رييس جمهورشون ازش يه وام پونصد هزار توماني برايي اينكه شكم خانواده شونو سير كنند ،نمي خوان.
٣-سطوح مطالبات عمومي: عاشق و شيفته شدن غذاهايي غربي و كلا هرچيزي كه تبليغش ميشه و حتي سنجيدن زيبايي خانوم ها و اقايون يا مصاديق غربيشون بدون در نظر گرفتن موقعيت اقليمي و ژنتيكي غالب كشور.
بعد از اینکه در قرن 17 و 18 اروپا مستعمرات و امپراطوری در کل دنیا به وجود آورد، مردمان بسیاری از کشورهای دیگر مانند ایران مرعوب قدرت و توانمندی اروپایی ها شدند و جدا از احساس ضعف، بسیاری از این افراد جنبه های زندگی خودشون رو در آینه تفکرات مدرن اروپایی تعریف کرده اند. در این چهارچوب بعقیده من به طور کلی هر نوع مقایسه ای بین فرهنگ، تکنولوژی، آداب و رسوم و غیره به گونه ای که مرکز ثقل را به سمت زندگی اروپایی هل بدهد غرب زدگی محسوب میشود. حتی موضوع پیش پا افتاده ای مثل استفاده از میز و صندلی به جای نشستن روی زمین و ناهار خوردن اگر با دید فرهنگ برتر (نه زندگی راحتتر) مطرح شود غرب زدگی هست.
به همین خاطر فقط افرادی که از مد و زندگی غربی پیروی میکنند، غرب زده نیستن. بلکه بسیاری از افراد مذهبی و غیر مذهبی که مرکز ثقل را فرهنگ و زندگی برتر اروپایی (و بعد آمریکایی) میبینند و در یک مقایسه مرعوب میشوند غرب زده هستند.
دوستان حرفهای جالبی زدند اما در صحبتهایشان یک نکته تکرار می شد: فرهنگ ایرانی و فرهنگ غربی… کسی هست فرهنگ ایرانی رو تعریف کنه؟ و اصلا بگه چیه؟ منکه به نظرم یه سری خرده فرهنگ از اقوام مختلفه که خیلی هاشون توی دنیای مدرن جایی ندارند… کسی هست تعریفی با کمی جزئیات از اون ارائه بده؟
در تکمیل فرمایشات عرض میکنم
مواجهه ابتدایی ما با غرب یک مواجهه انفعالی بوده
هنوز تو خاطرم هست که در کتاب تاریخ دوران دبستان یا راهنمایی عبارتی بود از یک مستشرق در وصف و مقایسه ی معیشت کشاورزان ایرانی با کشاورزان اروپایی در عهد صفوی!!!
اما ما اون ها رو بدون شناخت پذیرفتیم، هم خودشون رو و هم محصولاتشون رو
تاکید مطلق بر الگوبرداری محض از روند توسعه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی غرب ، بدون در نظر گرفتن شرایط و الگوهای محلی و منطقهای.
غرب ، غرب است و شرق ، شرق است. غرب ، شرق نمیشود و شرق ، غرب نمیشود.