فرض کن جوراباسور، داره شهر رو زیر دست و پاش له میکنه. چرا داره این کار رو میکنه؟

دنباله‌ی موضوع جواراباسور چیست؟

3 پسندیده

چی شده؟
مگه میتونه؟
چرا باید نوشته دست کم 20 کاراکتر داشته باشد؟

1 پسندیده

نوشته دست کم باید ۲۰ حرف داشته باشه که مطمئن باشیم توش حرفی در حد خوندن وجود داره :wink:

فرض کن میتونه. اینجا ایوونه و دیگه رو ایوون که خودمون و جوراباسورامون رو محدود نکنیم :grin:

1 پسندیده

شوخی جوراباسوریه. چشمش هم نمیبینه اینجوری میشه. هنوز توی دوره کودکی هستش به این جنب و جوشها نیاز داره بچه :grin:

3 پسندیده

آیا جوراباسور دسترسی به منابع خارجی داره؟

2 پسندیده

عصبیه، عجله داره، داره دنبال جوراباش میگرده، جوراباشم جورابه، ازونا که سوراخ نمیشه، شایدم داره دنبال @mohifalahi میگرده :sunglasses:

شایدم داره از @mohifalahi فرار میکنه که دنبال راز سوراخ نشدن جوراباش میگرده :rage:

https://padpors.com/t/جوراب-ماژولار-با-هدف-کاهش-هدررفت-پارچه/7451

3 پسندیده

سوال خیلی عمیقیه…
اصولن ما جوراب رو پامون میکنیم، پس میشه به قسمتی که جوراباسور جورابو کشیده روش گفت پا؟! به چی میگیم سر؟ کدوم دستو پاش؟!

مسقل از نگاه فلسفی، به نظرم بیچاره نمیتونه جلوشو ببینه… من که چشمی تو تصویر نمیبینم! قصدش له کردن نیس، صرفن داره به راه خودش میره، شهره که اومده زیر دست و پاش!

3 پسندیده

شاید… دنبال سرش میگرده. دنبال هویتش که زیر جورابش قایم کرده


بعد از این پاسخ … به این فکر کردم که سوالی که مطرح کردی، از این سوالهاست که ادم در جوابش خودش رو فرافکنی میکنه روش.
در نتیجه من دنبال هویتمم همیشه :))))))))))

4 پسندیده

حدس زیرکانه‌ای بود! :smiley: و بله از همون سوالاس.

چه خوب که دنبال هویتت میگردی :+1: به هر حال روحیاتِ کاشف کارشون گشتن بی‌انتهاس، و چی بهتر از کشف خودشون.

فکر کنم همون 20 کاراکتر باشه

1 پسندیده

بعید میدونما! جوراباسور اهل گفتگو هست و میدونه برای یه گفتگوی لذت بخش اگه پاراگراف ننویسه ممکنه به بلای سایر شبکه‌های اجتماعی دچار شه!‌

پ.ن. البته با فرض اینکه این چیزی که گفتین در جواب چرایی کار جوراباسور بوده :wink:

جوراباسور تنها… انقدر همه آدم ها از دستش فرار کرده بودن که دیگه سعی نمیکرد باهاشون ارتباط بگیره. تونسته بود توی قبرستون ماشینا بیرون تهران یه جای گرم و نرم برا خودش جور کنه. از قضای روزگار تو یکی از این ماشینا یه عروسک پیدا کرده بود و دیگه تموم وقت با اون داشت صحبت میکرد. یه عروسک با موهای طلایی که همه درد و دلای جوراباسورو گوش می داد. تو یکی از همین روزا که جوراباسور بیچاره داشته با عروسک حرف میزده یه صدایی از پشت ماشین های اونور میاد. یه صدای وحشتناک. جوراباسور می ترسه و عروسک از دستش میفته و میدوه بره ببینه صداعه چی بود. تو همین اوضاعم یه موهای طلایی عروسک که با تلالو خورشید برق میزده توجه یه کلاغو جلب میکنه و عروسکو میگیره با خودش به اسمون میبره. جواراباسور که کلاغو میبینه میفته دنبال کلاغ اما کلاغ سریعتره و با عروسک فرار میکنه. جوراباسور دیگه براش مهم نیست که داره میره سمت ادما اخه دارن همدم و سنگ صبورشو میبرن. اون داره دنبال کلاغ عروسک دزد می کنهSY355``

3 پسندیده

داستان قشنگی بود.
سایت برا تعداد ۲۰ کارکتری پاسخم ایراد میگیره! دکمه ی :heart: رو هم استفاده کردم، ولی حسی که از داستان گرفتم بیشتر از یه لایک بود.

2 پسندیده

مدتها گذشته و من هنوز نمیدونم جوراباسور دقیقا برای چی ساخته شده
و چرا گاهی تو پس زمینه پادپرس نمایان میشه و هدف سازندگانش چی بوده ؟

1 پسندیده