فکر میکنی قسمت بعدی تو got چه اتفاقایی میفته؟!

یکی از عادت های پدرم موقعی که از یه فیلم خوششون میومد این بود که تلاش میکرد خودشون رو به جای نویسنده و کارگردان بذارن و فیلم رو پیش از تموم شدن،‌ پیش‌بینی کنن.

اصلا یکی از معیارهاشون برا خوب بودن فیلم همین پیش‌بینی‌ناپذیر بودنش بود!

سریال got حس و حال خیلی خوبی به ادم میده و فکر به قسمت بعدیش ذهن رو باز میکنه! به نظر شما قسمت بعدی این سریال چه چیزهایی منتظرمونه؟

بازی تاج و تخت

دنباله‌ی موضوع جورج مارتین چه جوری داستان «بازی تاج و تخت» رو مینویسه؟

4 پسندیده

:no_entry_sign::no_entry_sign::no_entry_sign::no_entry_sign::no_entry_sign: مهممممممممممممممممممم اگر قسمت 6 رو ندیدی نخون این جواب رو

الان ساعت نزدیک 2 شبه و تازه قسمت 6 فصل 8 که قسمت یکی مونده به آخر سریال هست رو دیدم . از اول صبح برای این که تایم آزاد پیدا کنم و قسمت رو ببینم لحظه شماری میکردم ولی وقتی که دیدمش و تموم شد خیلی حالم گرفته شد :confused::confused:

تا قبل از این که این قسمت رو ببینم فکر میکردم این که سرسی سپت رو با تمام آدم های داخلش منفجر کرد وحشتناک ترین کار ممکن بود ولی این که ببینی قهرمان داستان که از فصل اول قصه جزو کارکتر های اصلی بوده و همیشه شخصیت مثبتی بوده خیلی راحت هزاران نفر آدم بی گناه و بی دفاع رو به خاک و خون میکشه بعد از تسلیم شدن به نظرم وحشیانه ترین چیزی بود که میشد تو این سریال به تصویر کشید و اوج رذالت یه آدم رو نشون داد … و مهم تر از اون این همه کارکتری که از همشون خاطره داری چندین سال جلوی چشمت پر پر بشن خیلی اذیت میکنه آدم رو .

قسمت بعد رو واقعا نمیتونم پیشبینی کنم . به نظرم هر چی که باید اتفاق میوفتاد اتفاق افتاد . تو این نقطه تنها چیزی که دلم رو خنک میکنه اینه که آریا دنی رو هم بکشه و امیدوارم قسمت بعدی این اتفاق بیوفته …

2 پسندیده

من تعجب نکردم. یه بار دیگه به تمام صحنه‌هایی که دنیریس خودش رو با محبت نشون میده نگاه کنین. دنریس محبت رو لطف میدونه نه حق افراد، قدرت رو حق خودش میدونه نه چیزی که باید با هزینه مناسب به دست بیاره. ولی سرسی بازیگر قدرت بود، درسته که در شرایط معمول هم کارهای کثیف انجام میداد ولی تفاوت در شرایط بحرانی خودش رو نشون میده.

در شرایط بحرانی، بازیگر قدرتی مثل سرسی امکان تسلیم داره و هزینه رو می‌سنجه. حتی اگر که پیروز هم بشه سود و زیان مهمه نه لزوما ترس و ارعاب شدید. ولی دنیریس در شرایط بحرانی نه دست از مبارزه میکشه و در صورت پیروزی همین بلا رو به سر آدمها میاره چون جنگیدن با خودش رو بازی قدرت نمیدونه بلکه ظلم به اصالت میدونه.

خیلی بعیده ولی دوس دارم که همین اتفاق در مورد سانسا هم تکرار بشه!

1 پسندیده

موافق تحلیلتون نیستم. سرسی کلا آدمِ انتخاب‌های کثیف و کثیف بازی کردنه، یعنی در شرایط عادی هم حوصله بازی تمیز و روی قاعده رو نداره؛ چه برسه به شرایط بحرانی.

دنی اون لحظه تو حالت شوک بود، و این حالت طبیعیش نبوده و نیست! یعنی اینکه با یه حرکت اشتباه، کل انتخابای گذشته ش رو هم تحلیل کنیم،‌ رو نمی‌پسندم. انتخابای گذشته دنریس از سر ریا و دروغ نبوده، انتخاب درست بوده. انتخاب الانش هم به معنای ذات خالص دنریس نیست! یه انتخابه که البته هزینه‌های زیادی داشت.

چرا میگم حالت شوک؟

  • سرجورا و ندیمه ش، یعنی دو نفر از نزدیک‌ترین افراد که اتفاقا به خوبی کمکش میکردن تصمیم درست رو بگیره از دست داده.

  • همون روز واریس رو فقط به این خاطر که به جان بیشتر اعتماد داره کشته و خودش هم میدونه مقصره تو مرگ واریس و احساس عذاب وجدان میکنه (به جان میگه: «تو هم همون قدر تو مرگ واریس مقصری که من بودم!»)

  • کسی که عاشقش بوده، جان، رو کامل از دست داده.

  • خودش هم میدونه که دیگه نمیتونه تخت رو به دست بیاره! چون مردم این منطقه جان رو بیشتر میخوان.

این چهارمی خیلی مهمه، به نظرتون سرسی اگه میدونست مردم یه منطقه بهش اجازه نخواهند داد که روی تخت بشینه تسلیم میشد؟! بعید میدونم.

من هیچ وقت جنگ نبودم! ولی توصیفایی که از جنگ و از انسان در حین جنگ شنیدم، و فیلمای مختلفی که دیدم، تقریبا مشابه همین اتفاقه: تعداد آدمایی که تو موقعیت جنگ می‌تونن نکشن، انگشت شماره. چون تعداد آدمایی که با خودشون به صلح درونی رسیدن، انگشت شماره! و آدم تا نتونه با خودش به صلح برسه نمیتونه دست از کشتن بقیه برداره و جنگ‌ها ادامه خواهد داشت.

این قسمت گات، فکر میکنم صرفا نمایشی بود از جلوه‌های جنگ!


فکر میکنم همین اتفاق میفته. در واقع تو این قسمت جرج مارتین یه جورایی حکم اعدام دنی رو نوشت! چرایی این انتخابش رو نمیفهمم. به نظرم میرسه دنی تو این قسمت مشابه جوراباسوره که داره شهر رو زیر دست و پاش له میکنه. چرا داره این کار رو میکنه؟

3 پسندیده

بعد نایت‌کینگ مرحوم دیگه دیدن سریال لطفی نداره ولی خب مشخصه که همه برعلیه دنی می‌شن، شاید آریا به خدمت‌ش برسه.

1 پسندیده

در مورد گذشته دنی باهاتون موافق نیستم ولی نکاتی که در مورد فشارهای روانی گفتین بسیار درست بود.
نکته بسیار بد در مورد داستان فصل ششم این بود که این حسها رو اصلا پرورش نداد و به همین خاطر حس منفی به حرکت دنی زیاد شد

1 پسندیده

من تا قبل از این قسمت فکر میکردم دنیریس بعد از رمزی بولتون دومین شخصیت منفی خطرناک و بی‌فکر و غیرمنطقیه اما الان جاشون عوض شده

این تنها اشتباه اون نبوده دنیریس همیشه انتظار داشته همه جلوش زانو بزنن و حق حکومتش رو قبول کنن و تارلی‌ها رو هم همین جور بی‌دلیل کشت با این که تسلیم شده بودن و به آتش‌بس و حتی گرفتن اسیر هیچ اعتقادی نداشت تارلی‌ها تهدید جدی برای حکومت اون نبودن (و حتی در صورت اتحاد هم قدرت چندانی نداشتن) و می‌تونست آتش‌بس کنه بعد از گرفتن پایتخت اونا به هر حال حکومتش رو قبول میکردن
مردم شهر رو هم به این دلیل کشت که زودتر از این حکومتش رو قبول نکرده بودن و بر علیه سرسی قیام نکردن حتی وقتی در شمال با تهدید بزرگتری مواجه بودن جان رو هم تهدید کرد که اگه زانو نزنه با حمله نظامی مواجه میشه
توی استاپور هم جاهایی بود که سربازهای دشمن سلاحشون رو انداختن زمین و تسلیم شدن اما بازم کشته شدن

اون همیشه وقتی آروم بود می‌گفت که میخواد مردم دنیا رو نجات بده و آزاد کنه اما وقتی عصبانی بود می‌گفت اونا چیزی که حقم بوده رو ازم گرفتن میخواد برده‌ها رو آزاد کنه ولی یه جورایی انتظار داره همه برده خودش باشن و دقیقا مثل اون فکر کنن

1 پسندیده

این همون کاری نیست که جان با برادرای سیاه پوش کرد؟ کسانی که شورش کرده بودن و اون رو به عنوان رئیس قبول نکرده بودن، رو کشت. با اینکه عملا با زنده شدن دوباره ی جان، دلیلی برای شورش مجدد اون افراد نبود؟

1 پسندیده

من فک میکنم دنی اونجایی که به جان گفت ک باید ترس بر مردم حکمرانی کنه تصمیمش رو گرفت ک مردم رو سلاخی کنه تا کسی جرات مخالفت رو نداشته باشه.

اینکه ادم مدت زمان طولانی ای عزیز مردم باشه و یهویی به جایی برسه که ببینه هیشکی نمیخوادش یه حس سرخوردگی یه

از طرفی نویسنده تو این قسمت دنی رو شبیه پادشاه دیوانه کرد که مردم رو سلاخی میکرد( دلیل این یکی رو نفهمیدم)

ولی در کل این قسمت شوکه کننده بود

2 پسندیده

به نظرم این دو تا با هم فرق میکنه یکی شورش افراد تحت فرماندهی و توطئه برای قتله و دیگری کشتن سران یه خانواده مستقل که حاضر نیستن زانو بزنن ولی حاضر به آتش‌بس هستن
تارلی‌ها قبلا تعهدی برای فرمانبرداری یا اتحاد هم ندادن که زیرش زده باشن و کارشون خیانت نیست

در اون صحنه‌ای که دنیریس جیمی لنیستر رو تهدید می‌کنه که «وقتی بچه بودم برادرم برام قصه مردی رو می‌گفت که پدرم رو کشته چه بلاهایی که سرش نمیاریم» پیامهای جالبی هست چون هم پدرش و هم برادرش از شخصیت‌های منفی داستان بودن نشون میده اون پر از نفرت و خشمه و برادرش رو الگوش قرار داده و به دنبال انتقام پدرشه
وقتی یکی از تارگرین‌ها متهم به تجاوز جنسی به لیانا استارک میشه رییس خانواده استارک شکایت رو پیش پدر دنیریس میاره اما اون به جای رسیدگی به شکایت اون و جانشینش رو میکشه و بعد هم دستور میده همه جای پایتخت wildfire کار میذارن و به جیمی دستور میده که اونا رو منفجر کنن و همه مردم رو بسوزونن (همونهایی که باهاش بعدا کلیسا رو نابود میکنن) جیمی برای صلاح مردم و مملکت به جای این کار شاه رو میکشه اگر دنیریس به فکر مردمه نباید به دنبال انتقام پدرش باشه

لرد وریس یکی از شخصیت‌هایی هست که همیشه دنبال صلاح مردم و مملکته اون به دنیریس میگه که این کار اشتباهه و اون بهش گوش نمیده و بعد هم اون رو میکشه

به نظر من در این داستان تارگرین‌ها کلا تمایل به خشونت و سوزوندن مردم دارن ولی استارک‌ها فقط به تجاوزات و تهدیدها پاسخ میدن و جان بیشتر به استارک‌ها رفته

1 پسندیده

موافق نیستم. شورش افراد تحت فرماندهی یا حکمش مرگ هست یا نیست. اگه هست، اون وقت وریس هم حکمش همون میشه!

تارلی‌ها هم به همین سبک، یا حاضرن بیان تحت فرماندهی، یا نمیان. اگه نمیان جنسش زیاد با جنس شورش فرقی نمیکنه.

منظورم اینه که اگه داریم عینکی به چشم میذاریم برا همه یه جور بذاریم. نه اینکه ترس ها و تصمیم های یکی رو خوب و مناسب بدونیم و ترس ها و تصمیم های دیگری رو بد.

1 پسندیده

در مورد شورش حرفتون درسته اگرچه تارلی‌ها هنوز فرق میکنه به نظرم

1 پسندیده

الان قسمت 5 و دیدم ، عالی بود ، من نمی دونم بچه ها از چی شکایت می کنند؟ فقط اون لحظه ای که دنریس از وسط اون نیزه ها سالم بیرون میرفت یکم مشکل داشت
سرسی که نتیجه تک تک تصمیماتش و گرفت (اشتباه اندر اشتباه ) ، دنریس هم که مثل وحشی ها شد و با لیزرش شهر و نابود کرد .
اینجا شخص اصلی یعنی جان اسنو مثل همیشه تصمیم درست و گرفت. این جان اگر دختر بود می رفتم خواستگاریش.
حالا در آینده هم باید بشینه روی تخت آهنین .

جان تصمیماتش درست بود؟ اون اگه درست مداخله میکرد، حتی در حد یه ماچ :grin:، اون اتفاقها نمیوفتاد. به نظرم بسیار منفعل بود و کسی که در مقامی بالا تصمیمات کم‌ارزش میگیره بی‌تقصیر نیست!

3 پسندیده

خب در هر صورت دنریس کار خودش و میکرد ، یه ماچ که اینقدر قدرت نداره تا خشم این دختر و کم کنه (اگر داشت که همه کارا با یه دونه ماچ درست میشد) ، تازه به نظرم جان صادقانه رفت جلو.

تازه دنریس قرار بود وقتی صدای ناقوس و شنید دست از لیزر پراکنی برداره ولی یکدنده بود ، اونجا که جان با کرم خاکی بود ، تصمیم درست و گرفت ولی در کل جان نمی دونست قراره اینطوری بشه.

بنده وکیل رسمی جان اسنو هستم اینم کارتم :tickets:

1 پسندیده

من فکر میکنم یه نکته‌ای اصلا خوب نشون داده نشده بود. هم دنریس و هم فرمانده آنسالیدها (اسمش؟) به دلیل حسی از تهی بودن و سرخوردگی به سیم آخر زدن. ظاهرا در برابر حس مادرانه سرسی که اون رو منعطف میکرد، این وارد شده بود ولی خیلی سرسری گرفته شد!

2 پسندیده

یوسف انعطاف مادرانه سرسی؟
سرسی اگر بچه اش و دوست داشت ، همون اول باید شکست و قبول می کرد و پیشنهاد تریون و قبول می کرد و اون دختره و گردن نمی زد.

تازه یک نکته و فراموش نکنیم این سریال باید به صورتی تمام بشه ، زمان و بودجه محدوده پس یکسری اشکالات پیش میاد دیگه.

1 پسندیده