اگه وارد رابطه عاطفی شدی، خودت و خواسته هات رو بهتر میشناسی.
اگه بهت گفت نه، با یه شوک عاطفی روبرو میشی و پس فردای روزگار بهتر میتونی چنین موقعیت هایی رو هندل کنی.
اگه نگی، تنها چیزی که یاد میگیری اینه که چطور از بروز احساست خودداری کنی! که یه جور انفعاله و اتفاقا تو روابط عاطفی داخل ایران زیاده.
ولی خب پاسخ بعضی دوستان رو که خوندم اولش پسندیدم. و پاسخ سوال رو نه تایپ کردم و نه فرستادم! مخصوصا که دیدم در طول زندگیم تمرکز خودم روی این بوده که «از بروز احساسم خودداری کنم» و تجربهای در زمینهی دیگرِ ماجرا ندارم که بخوام بچهی مردم رو هدایت کنم! [ر. ک. چرا جواب سوال رو تایپ میکنیم ولی نمیفرستیم؟]
با این وجود، این سوال چند روزه تو ذهنم گیر کرده: الان اوضاع عاطفی ما بهتره یا اوضاع عاطفی غربیها که به شکل شفافی بروز میدن اولین روابطشون رو تو سنین قبل ۱۵ شکل میدن. ر.ک. مثلا میتونین منابع این مقاله رو بخونین: What Age Is Appropriate for Dating: A Guide for Parents
خواستم از تجربیات شما بدونم. تو دوران نوجوونی به کسی ابراز علاقه کردین؟ چی شد؟ به کجا رسید؟ چی یاد گرفتین؟ اگه دوباره به اون سن برگردین حستون رو بروز میدین یا کار دیگه میکنین؟
خب اولین تجربه ی ابراز علاقه ی من ، توی سال کنکور بود به پسری که مدتها همگروهی بودیم و باهم درس میخوندیم .
اما این ابراز علاقه باعث شد مایی که جفتمون شاگرد اول بودیم ، تماما درگیر رابطه بشیم میتونم بگم ما غیر از چهار پنج ساعتی که خواب بودیم ، تایم ناهار و شام و تایم مدرسه مابقی روز رو چت میکردیم .
وقتی کنکور دادیم ودیدیم که عع خراب کردیم به بهانه ای ک یادم نیست چی بود رابطه روتموم کردیم و من حس میکردم دنیا تمام شده
برای من اینجوریه اتفاق بدی که میفته میگم «ببین سارا این اتفاق از فلان اتفاق زندگیت سخت تر نیست پس طاقت بیار.»
مدت ها جدایی از این پسر شده بود دقیقا تلخ ترین اتفاق زندگیم و به این که تاب آوردمش افتخار میکردم.
من درکل ادم ابراز گری هستم/بودم . اما این سوال باعث شد کامنت های این مدتم و مکالماتم با دوستانم رو بررسی کنم و دائما درحال خفه کردن احساسم بودم و خب شاید علتش رفتن توی رابطه ی منفعلانه ی منطقی و تغییر تو دایره ی ادمای اطرافم از احساسی به خیلی منطقی باشه که نظرشون اینه توجه به احساس کار اشتباهیه و تا وقتی منطق هست احساس باید سکوت کنه که البته دارم هزینه ی روانی سنگینی بابتش میپردازم🙁
راستش چنین موردی رو نداشتم در حد دوست داشتن یک طرفه تو ذهنم بوده فقط همین!
مسلما تفاوت فرهنگی ما و غربیها زیاده
یکیش همین خودداری از بیان احساس وسواس گونه ما! به نظرم خوبه که بگیم ولی غیر مستقیم .
من که چندان اهل بروز خودم نبودم، هم به مرور تغییر شدیدی تو بروز احساسات و عواطفم داشتم. انگار همین طور که بزرگتر شدم مجموعه تجربیات سابقم، من رو از بروز خودم بیشتر میترسوند!
جالبش اینجاس که بعد از مراجعه به مشاورای مختلف فهمیدم نه تنها نباید جلوی بروز رو گرفت، بلکه باید احساس رو به درستی شناخت و تو هر موقعیت دنبال این بود که «الان احساسم چیه؟!» و بعد به دنبال مسیرهایی برای بروز اون احساس بود. حالا چه حس خشم باشه، چه علاقه، چه عشق و … .
حالا چرا غیرمستقیم؟ تصور کن دیالوگ تو فیلما به جای I love you میشد I indirectly love you ! یا من کجکی دوستت دارم!
فکر میکنم هنوز هم برای خانمها چندان ابراز علاقه مستقیم رایج نیست. در بین همدورههای خودم هم بسیاری تا قبل از ۲۵ سالگی ارتباط کلامی صمیمی و ابراز علاقه رو هم تجربه نکرده بودن. برای خودم حول و حوش ۲۲-۲۳ بود. فکر میکنم زیر ۱۸ سال برای این نسل شاید به زیر۲۵ سال برای دهه ۶۰ و حتی ۷۰ قابل تغییر باشه.
از نظر من ۹٠ درصد ابراز علاقه های زیر هجده سال فقط بخاطر سن بلوغ و تغییرات هورمونیه و هیچ عشقی در کار نیست و همش بخاطر سن هست و میگذره
خاطره ی اولین بار من ۱۵ سالگی بود با یه پسری که از من چندین سال بزرگتر بود و خیلی عاقل بود صحبت میکردم که دقیقا فردای اولین صحبتمون من به قول خود ۱۵ سالم عاشقش شده بودم! و هر روز به بهونه های مختلف باهاش حرف میزدم… کمتر از دو ماه از صحبت کردنمون میگذشت که منو اجی کوچولو صدا کرد😂 و من اون لحظه احساس کردم که مردم واقعا و تمام شب رو گریه کردم و فرداش تصمیم گرفتم بهش بگم که دوسش دارم یک متن بلند بالا نوشتم و بهش گفتم و اون خیلی تعجب کرده بود… خلاصه که من تا یک ماه دپرس بودم اما بعدش دیگه به فراموشی سپرده شد و من الان وقتی یاد اون متن بلند بالایی که واسش فرستادم میوفتم کلی میخندم😂
من تاحالا از این کارا نکردم ولی شخصا به عشق خیلی اعتقاد دارم و معتقدم اگر دونفر به قول قدیمیا هم کفو هم باشن عشقشون تا ابد غیر قابل گسست هستش (دیدم که میگم)
اما یه فرق بزرگ برای عاشق الکی و واقعی قایلم و اونم جرات بیان به طور رسمیه !
خیلیا میگن ما همو دوس داریم و میرن تو رابطه اما ازدواج نمیکنن تا بالاخره یه جا کات کنن و به قولی گند بزنن به تمام عواطفشون و همه چیو تموم کنن ! شاید بعد یه مدت فراموش کنی اما خب اثرش همیشگیه تاثیری که روت میزاره براحتی پاک نمیشه! زمانی که صرف شده دیگ برنمیگرده و اون همه زمان و ابراز علاقه بی معنی میشه و این بده
درکل از نظر من بجز ازدواج هیچ چیز عشق رو کامل نمیکنه !
و البته غربی ها کامل نیستن ! بلکه زود تر از ما به یک سری درجات علمی رسیدن ! همونطور که یه زمانی ما علممون در جهان از همه بیشتر بود الان قدرتش دست اونا افتاده و البته بعدا یه جای دیگ ابرقدرت میشه و همه میخوان مث اون بشن کسی چه میدونه ؟! من شخصا یادگرفتم تاریخ تکرار میشه پس به غربی و شرقی بودن نرید چیزای مهمتر از جهت جغرافیایی هم هست !
من عاشق اولین ابراز علاقه خودم هستم، توی 13 سالگی با یه اقای 32 ساله آشنا شدم، چون توی تاریکی اشنا شدیم اون بنده خدا نفهمیده بود من چند ساله هستم، ولی من شروع کردم به رویا پردازی یادم نمیره که حس میکردم اون عاشق من شده، ازدواجمون رو تصور کردم، عشق اتشین اون به خودم رو تصور کردم
خودم رو توی این رویا ها غرق کردم تا اولین دیدار
توی اولین قرار اون بنده خدا فهمید که من خیلی بچه تر از این حرف ها هستم و کلی خندید و دیگه جواب تلفن من رو نداد
یادمه تا چند روز از غم عشقش عذاب میکشیدم
باورم نمیشد اون همه عشقی که به من داشت (البته توی رویای من)
تموم شده و دیگه جواب تلفنم رو نمیده
هنوز که هنوزه به یاد اون روزا و اوح احساس کلی میخندم
ولی به نظرم ارزشش رو داشت و باعث شده نتونم نوجوان ها رو بی رحمانه قضاوت کنم که کارت اشتباهه
ولی در کل چرا نباید زیر18 سالگی عاشق شد و ابرازعشق کرد؟؟ اصلا چرا نباید ابراز عشق کرد؟؟
من اینجوری نیستم من راحت ابراز میکنم راحت دل میبندم و راحت به طرف میگم ازت خوشم میاد
شاید یه دروه هایی تو زندگیم بوده که خود سانسوری کردم و احساسم رو پنهان کردم، ولی از اون ها بیشتر پشیمون هستم، واقعا مگه زندگی چقدر ارزش داره یا چه جذابیتی داره که ادم بخواد احساس خودش رو بیان نکنه؟؟؟؟
یه لحظه فکر کنید که چقدر دنیای خودتون زیباتر میشد اگه همه کسایی که دوستشون داشتید، میفهمیدن یا اصلا برعکس این قضیه؟؟
اکثر اوقات عشق و عاشقی تو این سن، عشق اول رو تو دل آدم برای همیشه جا می کنه. عشقی که هربلایی هم سرش بیاری، فراموشت نمیشه، واسه پسرا به ندرت پیش میاد که این رابطه به وصل برسه، عموماً با هجران همراه هستش، ولی شیرین ترین، جذاب ترین، به یادماندنی ترین و خواستنی ترین عشق، معمولا همین عشقه، عشق اول …
همونی که میگه:
بی عشق نفس کشیدنم دشواره…
گل های تو باغچه بوته های خاره…
بدی عاشق شدن و دلبستگی تو این سن و سال اینه که ازت، یه پشت کنکوری می سازه که حتی ممکنه چند تا خالکوبی از عشق و تیر و کمان و قلب و … هم برات به ارمغان بیاره و اگه بدآموزی نشه، یه سیگاری هم ممکنه، لای انگشتات به یادگار بذاره…!
بزرگتر که شدی، کمی منطقی تر عاشق میشی، لذا این حالات ممکنه به ندرت پیش بیاد.
البته بنده علی الظاهر درمورد خصوصیات عشق و عاشقی در شرایط سنی یادشده حرف زدم که ممکنه پاسخ سوال شما بنظر نیاد، اما بنده پاسخ سوال شما رو هم دادم😉