بارها پیش اومده چه توی پادپرس چه بیرون از این جا جواب سوالی رو بنویسم و ارسال نکنم یا نظری داشته باشم و نگم
علت این همه بی حوصلگی یا عدم تمایل به شرکت در بحث چی میتونه باشه بنظرتون ؟
حتی برای فرستادن همین سوال کلی دل دل کردم
برای من و بسیاری از پادپرسیها (احتمال زیاد) این پیش اومده. یک دلیل بسیار مهم جنبهای از تیپ شخصیتی هست که کمی مرتبط با درونگرا بودن اکثر افراد حاضر در پادپرس یا شخصیتهای مشابه هست: فکر کردن و نقد کردن بیش از حد. یعنی دو نکته در ذهن معمولا تحلیلگر هست که باعث این مسئله میشه: دیدن جنبههای مختلف یک موضوع، فکر کردن به عواقب یک بحث.
مورد اول باعث میشه که حجم زیادی از مطلب در ذهن بیاد، برای نوشتن حوصله باقی نمونه چون هم انرژی برای فکر کردن صرف شده و هم حجم اونقدر بالاست که حس میکنیم که کار سنگینی در پیش داریم. البته سردرگمی در بین مطالب و اینکه کدوم مطلب و با چه کیفیتی نوشته بشه هم از نتایج این قدم هست.
مورد دوم که در بقیه جنبههای زندگی هم خودش رو به شدت نشون میده، باعث میشه که ارزش کار و مطلب به شکل بدبینانه سنجیده بشه، حس این پیش بیاد که ممکنه پاسخ دریافت نشه یا پاسخی نامناسب دریافت بشه و … .
خوبه که این موضوع رو مطرح کردین شاید یک مسابقه در لحظه حرفت رو بگو برای پادپرسیها جالب باشه که از این لاک بیرون بیان و کمی بداههگویی رو تمرین کنن
پس بالاخره پوسته درونگراییتون رو شکستین!
راستش منم با @yousef موافقم؛ حجم مطالب زیاد و کم حوصلگی و همچنین فرار از عواقب یا نقد یا مورد پسند واقع نشدن علتهای دیگه ای هستن که به ذهنم میرسن
البته گاهی به علت جَوّ پُست مربوطه آدم بیخیال میشه .
به قول معروف مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.
برای من شاید یکی از دلایل این باشه که همیشه تحلیل قشنگتری از موضوع هست پس اول اونا رو بخونم بعد نظرم رو بدم که خب خیلی وقتا فراموش میشه گاهی هم اینقدر نظرات تخصصیه که با خودم میگم وای چقدر شماها خفنیدو دیگه جای حرفی نمی مونه
تو مواردی اینقدر نظر من با نظرات داده شده متفاوته که خب فکر میکنم بخاطر همون ترس از نقدشدن سکوت میکنم
سوال قشنگی بود. بعد از مدت ها یه سوال با پتانسیل و ارزش فکر کردن می بینم توی این سایت ( صرفا جهت تخریب بقیه دوستان)
برای من هم این حالت زیاد پیش اومده. به خصوص توی مواردی بوده که خیلی بحث های نظری مطرح بوده و بیشتر داشتم نظر و طرز فکرمو می گفتم.
بعضی مواردم مثل شما ترس از نقد شدن. به خصوص که یه مقدار فضا بی رحمی های خودشو داره.
ولی تا حالا فکر نکردم کسی خفنه. شمام از این فکرا نکنین. کسی خفن نیست. حالا هر کسی توی یه رشته ای اطلاعات بیشتر ممکنه داشته باشه که من ندارم.
بله ولی حقیقتا گاهی دوستان بعضی از موضوعات رو خیلی زیبا تحلیل میکنند لذت میبرم از خوندن نظراتشون
و خب بنظرم خیلی از ادما خفنن
و این معنیش این نیست ک فکر کنم خودم نیستم😄
اینو به شدت موافقم.
منم خیلی وقتا پیش اومده یه مطلب رو که میخوام جواب بدم مثلا یه ربع وقت میذارم و تایپ میکنم. بعد یهو میگم چه کاریه بخوام اینارو به بقیه بگم. گوگل که هست.
از طرفی دوستانی که من رو از نزدیک میشناسن میدونن که چقد رک حرف میزنم که گاهی خیلی از دوستان تاب شنیدن ندارن. چون بارها پست من پاک شده:smile:
ولی با یوسف موافقم. گاهی از سر بی حوصلگی که میبینی مطلب چقد پیچیده میشه و ممکنه چند روز وقت صرفش کنی کلا منصرف میشی
چه پشتوانه فکری لازمه که منصرف نشی؟به نظرم پادپرس هم میتونه یه سری آپشن تشویقی به بعضی از کاربران که مطالب تحلیلی و طولانی می نویسن، بذاره
تا امیدوار بشن و بنویسن !
خودابرازی جسارت میخواد، و آدم برای اینکه جسارت به خرج بده انگیزه لازم داره؛ معمولا این انگیزه با دلایل بیرونی تغذیه میشه.
مثال سادهش که احتمالا براتون پیش اومده یا دیدین:
تو جمعی هستین که از یکی از افرادش خوشتون میاد، احتمال اینکه ساکت بشینین خیلی کمه؛ مخصوصا اگه پسر باشین! این تو جمعهای آنلاین هم پیش میاد. یکی از دوستان بود که برای زدن مخ یکی، یه مدت کلی سوالا و جوابای باحال میذاشت.
پس به جای اینکه بپرسیم «چرا سوالم رو نمیفرستم؟» میتونیم بپرسیم «چرا سوالم رو بفرستم؟».
پیشنهادی برای این اپشن ها داری که به تیپ کاربرای پادپرس هم بخوره آرمان؟
یا اصلا بهتر از اون: اگه دوست داشته باشی، میتونی یه چالش در این زمینه تعریف کنی تو گود چالش کمی سرو صدا راه بندازیم و تو یه brainstorming ببینیم دیگران چه پیشنهادایی به ذهنشون میرسه. نظرت چیه؟ اگه مایل بودی چالش پیشنهادیت رو بهم پیام کن.
یاده دوران مدیریت و شکوه افتادم ولی همون زمان هم، دردسر پاک کردن و توضیح دادن به خاطر رک بودن رو به سکوت یک فرد ترجیح میدادم. اثربخشی به تعادل نیاز داره و صدای اجتماعی در پادپرس از طریق همین نوشتن ایجاد میشه.
دوستان تقریبا توضیحات خوب و کاملی در اینباره دادن.
من چون خودم به شدت دچار این موضوع هستم، خیلی سعی کردم دلایلشو بفهمم.
نکته جالبی که درمورد این ویژگی شخصیتی وجود داره، اینکه برخلاف باور خودمون افراد زیادی این ویژگی رو دارن، ولی چون این مدل شخصیت ها بروز بیرونی کمتری دارن و معمولا افراد برونگرا تو چشم هستن، اینطور تصور میشه که این رفتار نادریه.
این مدل شخصیتی معمولا ارتباط متنی رو به بقیه راه های ارتباطی ترجیح میده، من به شخصه از ارتباط صوتی متنفرم، این موضوع میتونه این پدیده رو توضیح بده که چرا در شبکه های اجتماعی متن محور، افراد درونگرا به وفور مشاهده میشن.
خلاصه شاید این واقعیت که شما تنها نیستید و اکثر افراد این ویژگی رو دارن، به شما کمک کنه :))
پس باید دنبال انگیزه ی پادپرسی بگردم
این مدل مخ زدن منسوخ شده البته و دیگه جواب نمیده
بیاید احتمال بدیم اون ادما شاید همکلاسین دوستن یا هرچیز دیگه ای شاید همو بیرون از اینجا هممیشناسن
اون مدلی نگاه نکنیم قشنگ تره
باسلام
البته براساس نوشته خودتون باید بگم که این بی حوصلگی نیست، بی حوصله اگه بودید، جواب رو نمی نوشتید، شما گفتید جواب سوال رو می نویسم ولی ارسال نمی کنم…
جسارتاً این موضوع احتمال داره با اعتماد به نفس تون، در ارتباط باشه. شاید احساس می کنید ممکنه پاسخ تون غلط باشه، یا سوالی که می پرسید، موضوعی که مطرح می کنید مورد استقبال قرار نگیره و… به همین خاطر شاید تا پای نوشتن پاسخ میرید ولی در ارسال اون احتیاط و وسواس به خرج می دید و مردّد به ارسال میشید.
البته به این راحتی نمیشه نتیجه گیری کرد، ولی اگه می شد یه کمی بیشتر از ابعاد شخصیتی تون و همینطور روش عمل تون تو سایر شرایط، اطلاعاتی بدست آورد، اون موقع شاید پاسخ درست تر و منطبق تر با واقعیت رو داد.
ممنون از جوابتون حتما پیگیری میکنم این مسأله رو
درود
ترس از قضاوت شدن توسط دیگران
یا ترس از نقد شدن
یا دررفتن از پاسخ های احتمالی بعدی که ممکنه در پی نظر شما لازم باشه به بقیه بدین…
فک کنم خیلیا درگیر این موضوع(نوشتن و ارسال نکردن) هستند.
من هم با نتیجه کلی این گفتگو موافقم
جالب بود
چیزهایی رو که نوشتی عینا انجام دادی
تجربه من اینکه اول از همه که یک عالمه تایپ میکنم بعلت اینکه خب احساسم فروکش میکنه بعد با منطق به اون چند خط نگاه میکنم میبینم که واقعا آدم وقتی میخاد عکس العملی نشون بده یا جواب بده باید چند ثانیه ای صبرکنه و بعد جواب بده .
از این کارم که پاک میکنم راضیم، چون کمتر کسی از دستم ناراحت شده یا آدم منطقی تری تلقی میشم
ادم منطقی تلقی شدن خوبه ؟
این که احساسمونو سرکوب کنیم که منطقی شناخته بشیم چرا خوبه ؟
مگه احساسات هم یه قسمت از وجود ما نیست؟
اینکه سوالی داشته باشی اما مطرحش نکنی ، شاید دلیلش اینه میترسی سوالت یک سوال بیخود و سطحی هست
شاید هم شجاعت داری ولی میدونی سوالت بیخود و سطحی هست
و شاید هم سوالت یک سوال کلیدیه اما خجالت میکشی مطرح کنی
شایدهای بسیاری وجود داره
البته این شایدها مربوط به خودمه نه شما
اما جواب دادن فرق داره
گاهی جواب رو بلدی رو هیچی نمیگی، این خیلی قشنگه که جواب سوالی رو بلد باشی ولی هیچی نگی و ناظر باشی ببینی بقیه چه جوابهایی میدن ، سطح سواد بقیه چقدره