نقد کنید: گرفتن مالیات از عایدی در بازارهای غیرمولد ارز، خودرو، مسکن و طلا!

مالیات بجای نفت!

طرح اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم در مجلس در حال بررسی و تصویب است. بنظر میاد طرح پیش فروش نفت با موانع زیادی روبروست و تبعات غیر قابل پیش بینی دارد. پیشنهاد میشود دولت و مجلس سراغ بازارهای غیرمولد مانند خودرو، طلا، ارز و مسکن بروند؛ و این بار مالیات سنگین بر عایدی بگیرند.

به نظرتون این طرح برای تامین کسری بودجه دولت، چه ایرادات و چه نقاط قوتی دارد؟

دنباله‌ی موضوع‌های


برای مشارکت تو این بحث فقط ۴۸ ساعت بعد از آخرین پاسخ فرصت دارین.

کاربرهای معتبر، که نشان پادپُرسی رو دارن، می‌تونن تو این گفتگو شرکت کنن.

شرایط مشارکت رو میتونین اینجا مطالعه کنین.

9 پسندیده

برای شروع بحث باید بگیم که برای یک اقتصاد معمول که امکان تولید رو داره، این کار بسیار مناسبه و در جاهای دیگه دنیا هم انجام میشه ولی نکات مهم اینه:

  • مالیات بر اموال غیرمولد، اساسا با هدف مالیات نباید باشه، چون با ذات اساسی مالیات به معنی پولی که دولت دریافت میکنه و در ازای اون از کسب وکار حمایتهایی رو انجام میده، در تناقضه. در ضمن قدرتی بی حد وحصر به دولت میده که در مرزهای خصوصی افراد به بهانه اقتصاد وارد بشه. ریسک بزرگی در این رویداد نهفته‌ست که بعدها گریبان مردم عادی رو خواهد گرفت: واقعیت اینه که اونهایی که درصد بالایی از اموال غیرمولد رو در اختیار دارن، هم زور کافی دارن و هم بلدن که چظور به سادگی از این قوانین عبور کنن.

  • سئوال اینه که دولت به دنبال اینه که شرایط کسب وکارهای مولد رو بهتر کنه؟ واقعا با اینکار صرفا تعقیب و گریز ایجاد میشه چون مهمترین مانع کسب وکار خود دولته و نه سرمایه غیرمولد.

  • آیا دولت میخواد مخارج خودش رو تامین کنه؟ بهتر این بود که اول از نظم بودجه‌ای شروع میکرد تا اینکه اولین کار رو رفتن به سراغ پس‌اندازهای مردم انتخاب کنه.

  • کسری بودجه ذاتا مسئله بدی نیست، حتی تا ۱۰ درصد کسری بودجه اتفاقی معمول در دنیای اقتصاده. مهم اینه که دولت اصرار داره مخارج جاری خودش رو از مالیات تامین کنه. این یعنی ساختار مملکت فرسوده‌تر میشن، کسب وکارهای موجود پرخرجتر میشن و در نهایت سال بعد سودی ندارن که بخوان مالیات اون رو به دولت بدن. رفتن به سراغ مالیاتهای جدید برای تامین بودجه جاری، یک مصیبته و نه یک راه‌حل.

  • دولتمردان ایران و مشاورهای اقتصادی‌شون حتی بعد از فاجعه سود بانکی و نقدینگی ناشی از اون در سال ۹۶، یاد نگرفتن که در اقتصاد بسته‌ی سیاستی داریم و نه یک حرکت خاص. این به چه معنیه؟ یعنی حرکتهای مختلف معمولا در قالب مجموعه‌ای از سیاسنهای همزمان یا به شکل فرآیند متوالی باید اجرا بشه وگرنه منجر به مصیبت و وخامت بیشتر اوضاع میشه. نمیتونین از یک بسته‌ی اقتصادی، موردهای دلخواه رو انتخاب کنین و موردهای سخت رو بزارین کنار. اتفاقا در بسیاری موارد، موارد مرتبط با خود دولتها بسیار مهمتر هستن ولی چون دولتها نمیخوان حودشون رو به زحمت بندازن، اونها رو میندازن دور.
    در همین مورد، مالیات بر ثروت، باید حداقل با ایجاد زمینه مناسب کسب و کار مولد و خروج واقعی دولت از زمینه‌های مولد، همراه باشه. نکته عجیب اینجاست که در بعضی پیشنهادها حتی بورس هم هدف قرار گرفته که اوج بی‌کفایتی اقتصادی مشاوران دولت رو میرسونه.


بسیاری از مردم ممکنه در نگاه اول از این قانون بدشون نیاد چون فکر میکنن واقعا ثروتمندان بادآورده رو هدف میگیره ولی تجربه نشون میده که اتفاقا اونها خودشون در ارکان قانون‌گذاری و دولت نفوذ دارن و از قبل مطمئن هستن که نه تنها آسیبی نخواهند دید که حتی از این قانون سود بیشتری هم کسب خواهند کرد.

از معدود نقاط مثبت در ساختار اقتصادی مملکت، بانک مرکزی به نسبت عقلانی هست که کمتر به خواسته‌های دولت تن میده. متاسفانه ابتدایی‌ترین توصیه بانک مرکزی برای انتشار اوراق قرضه با مقاومت زیادی مواجه شده و در عوض حرکتهای مخرب و شگفت‌آور انجام میشه. جنجال اخیر بر سر اوراق فروش نفت، نشون میده که عموما این حرکتها فی‌البداهه هستن.

در نهایت ارز و طلا، به نظر نمیاد قابلیت اعمال رو داشته باشن چون اساسا توان ردگیری پایینی دارن و اگر بخوان که روی خرید و فروش مالیات بزارن صرفا بازارها رو بهم میزنن. مسکن و خودرو اساسا بازارهایی هست که در اثر سیاستهای خود دولت به محل تجمع پول تبدیل شدن و به راحتی از خیلی مسیرهای معقولتر قابل تنطیم هستن.

6 پسندیده

ممنون از پاسخ مفصلتون :ok_hand: یه جمع بندی کوچیک و کمی هم active listening کنم. از نظر شما مهم‌ترین نقدهایی که به این طرح وارده:

  1. نیاز به ورود به حریم خصوصی افراد داره.

  2. با توجه به قدرت بالای افرادی که درصد بالایی از درآمد از اموال غیرمولد رو دارن، با اجرای ضعیف همراه خواهد بود.

  3. با توجه به سایر موانع موجود سر راه کسب و کارها، حتی چنین طرحی هم باعث نمیشه سرمایه‌های غیرمولد به سمت تولید اثربخش برن.

دو-سه مورد دیگه هم ذکر شده که به نظرم میرسه نقد به عملکرد دولت هست تا طرح مالیات بر عایدی. این نقدها به نظر من هم وارده، فقط چون نقد به طرح نیست ننوشتم. اگه چیزی رو در نقد به طرح مالیات بر عایدی از بازار غیرمولد، جا انداختم لطفا اشاره کنین :raised_hand_with_fingers_splayed:


با نقدهاتون موافقم. در ادامه، دو مورد به ذهنم میرسه:

  • اگه مشابه با طرح مالیات بر سکه، اینجا هم مالیات از حجم بالای مبادلات گرفته بشه دیگه مردم عادی و پس‌اندازهای خرد دخیل نمیشه.

  • حتی اگه شرایط تولید مهیا باشه، منتها کسب درامد از بازارهای غیرمولد راحت باشه، باز هم افرادی با سرمایه‌های بزرگ،‌ سراغ تولید نمیرن. چون مسیر غیرمولد هنوز مسیر راحت‌تری هست برای درامدزایی.

یه مثال بزنم، دندانپزشکی رو میشناسم که با توجه به عملکرد خوبش در معالجه در سال‌های آغاز به کار، سرمایه نسبتا خوبی جمع کرده. ایشون الان بالای ده ملک تجاری-مسکونی در مشهد دارن. و مسیر درامدی اصلی‌شون در حال حاضر همین معاملات مسکن و یا اجاره‌هایی هست که از املاک تجاری دریافت میکنن. حدود ده سال پیش، شروع به ساخت یه ساختمان دندان‌پزشکان هم کردن. منتها به دلیل هزینه‌ها و عوارض مختلفی که باید برای تکمیل طرح پرداخت میکردن، ترجیح دادن طرحشون رو کامل نکنن. ساختمان ساخته شده، ولی پلمپ شده. انتخابشون هم قابل درک هست: تا وقتی خرید و فروش ملک راحت‌تره، چرا باید سراغ مسیری مثل ایجاد یک ساختمان دندانپزشکان برن؟!

به نظرم چنین طرح‌هایی و ایجاد کمی سدپتانسیل جلوی راه مبادلات ساده‌ی مسکن و ارز و …، اتفاقا کمک میکنه افرادی که توانایی لازم رو دارن به مسیر تولید برگردن. نظرتون چیه؟

5 پسندیده

احسنت. دقیقا به همین دلیل گفتم که برای یه اقتصاد معمولی، اینکار بسیار مفیده. نکته رو بزارید کمی فیزیکی بررسی کنیم:
نیرویی که باعث خروج سرمایه از تولید میشه، درصد بالای تورمه. هرچقدر که فاصله بین چشم‌انداز تولید و ریسک اون در برابر چشم‌انداز تورمی بیشتر باشه این نیرو قویتر خواهد بود. حالا حرکت دولت باید با این نیرو مقابله کنه که در حال حاضر بسیار قویه. ریسک تولید بسیار بالاست به دلیل نابسامانیهای بازار و مشکلات تحریم و البته تورم بسیار بالاست. هنوز با ۱۰ درصد مالیات هم، سرمایه‌دار ترجیح میده که سرمایه رو در همین بازار نگه داره یا به دنبال بازار مشابه بگرده.

پیش‌بینی چندان سخت نیست: سدی که دولت ساخته صرفا جهت فاجعه رو عوض میکنه به سمتی دیگه حتی ممکنه بازارهای عجیبی پیدا بشه که جایگزین بشه یا حتی ممکنه به احتکار وسیع کالاهای با ماندگاری متوسط منجر بشه.

6 پسندیده

:+1: موافقم، يعنى چنين طرحى، ماليات بر عايدى از بازارهاى غيرمولد، وقتى كارساز هست كه بالاى ٥٠٪ عايدى به عنوان ماليات پرداخته شه.

5 پسندیده

نکته‌ای که می‌شه قبل از وارد شدن بهش توجه کرد اینه که آیا این نوع مالیات‌ها در جهان هم مسبوق به سابقه‌ست یا این‌هم از ابداعات حاکمیت‌ گوگوری‌مونه؟ راهنمایی: نه. نوع درست مالیات برای کشور ما که نظام پرداخت الکترونیکی [عکس کشوری مثل عراق] داره و سختی‌چندانی در پیاده‌سازی نداره مالیات بر درآمده. اصلا بازار غیر مولد یعنی چی؟ مردم دنبال راهی‌اند که از تورم مصون بمونن. اگر توانایی دارن برن تورم رو کنترل کنن. کشور ما از معدود کشورهاییه که هنوز درگیر تورمه درصورتی که به زعم خیلی‌ها راه‌حل مشخصی برای کنترل تورم وجود داره.

3 پسندیده

تا اونجایی که میدونم مالیات بر مسکن و مالیات غیرمستقیم بر سوخت و در نتیجه خودرو در اروپا رایجه. برای اطلاعات کامل در مورد مالیات بر املاک میتونین این صفحه ویکی رو ببینین:

اگر به کشورهایی نفتی نگاه کنین، یا اساسا اقتصادی مدرن ندارن یا همیشه در خطر تورم و فروپاشی اقتصادی و اجتماعی بودن. به نظر نمیاد که بین ترزیق مستقیم پول نفت به جامعه و اقتصاد مولد و کارآمد، تعادلی ساده بشه برقرار کرد. اگر چیزی مدنظرتون هست مطرح کنین تا دقیقتر بحث کنیم. منظورم این جمله‌ست که

3 پسندیده

مالیات بر کربن چیز جدید و البته بسیار خوبیه اما مالیات بر خرید خودرو و سکه و ارز آن‌چنان سابقه یا موفقیتی نداره. اما مثلاً مالیات بر مسکن در ایالات متحده از طریق شهرداری خرج همون محله می‌شه. مالیات بسیار بالایی هم هست و البته هرچه مالیات بالاتر موفقیت مدارس محله/منطقه هم بالاتر اما با مالیات بر خانه‌های خالی - اون‌چیزی که مد نظر بزرگان‌ه - متفاوته. مالیات سالانه بر مسکن رو ایران قبلاً هم داشته. مالیات بر ثروت البته چیز دیگری‌ست. این‌جا آقای کرمانی توضیح مختصری درباره مالیات بر ثروت می‌دن.

2 پسندیده

من فکر میکنم هدف اصلی مالیات در وهله اول تامین مخارج جاری هست (و باید باشه). در یک آپارتمان مدیر ساختمان توسط ساکنان انتخاب میشه و برای تامین هزینه‌های نگهداری ساختمان و هزینه‌های جاری مشترک مبلغی رو از ساکنان دریافت می‌کنه. نقش دولت و مالیات هم باید تا حد زیادی شبیه این باشه (البته در سطحی بزرگتر و با پیچیدگی بیشتر).

حتی مالیات‌هایی مثل کربن، پلاستیک، آدامس، الکل، تنباکو هم از توجیهاتشون این هست که این موارد هزینه‌های جاری بیشتری برای دولت ایجاد می‌کنن چه از طریق افزایش هزینه‌های درمانی جامعه و چه افزایش هزینه نگهداری و پاکسازی شهر و محیط زیست.

در بلندمدت هزینه‌های جاری دولت به هر حال از جیب ملت تامین میشه یا از طریق مالیات یا از طریق تورم (با افزایش پایه پولی). فقط در روش دوم افرادی که اشتباه نگهداری پس‌انداز و سرمایه به صورت ریال رو کردن بیشترین هزینه رو می‌پردازن. به نظر من مالیات از ارز و طلا، و خودرو و مسکن مازاد بر نیاز باعث میشه این مالیات غیرمستقیم تورمی مقدار کمی عادلانه‌تر بشه.

گرفتن مالیات بیشتر این مشکل رو هم داره که فرار مالیاتی و خروج سرمایه از کشور رو هم تشویق میکنه و باید تعادل رعایت بشه.

هدف اصلی این مالیات‌ها به نظرم سوق دادن سرمایه به سمت بازار مولد نیست اگرچه اگر در بلندمدت بتونن که تورم رو مهار کنم و پایداری اقتصادی ایجاد کنن میتونن این کار رو هم بکنن.

با ایجاد زمینه مناسب موافقم اما خروج دولت از تولید برای ایران در زمان فعلی راه‌حل مناسبی نیست. اتفاقا فکر میکنم دولت باید در عین این که فرصت رشد بخش خصوصی رو فراهم میکنه خودش هم بیشتر وارد تولید بشه و مثلا برای کنترل قیمت بازار به جای متوسل شدن به واردات مقطعی یا کنترل قیمت به زور، خودش کارگاه تولیدی ایجاد کنه و از طریق عرضه محصولات خودش با قیمت متعادل‌تر عمل بکنه. واگذاری شرکت‌های دولتی در برنامه خصوصی‌سازی به نظرم از بزرگترین اشتباهات ایران هست. بخش خصوصی هنوز طرفیت کافی نداره و خروج دولت کمکی به این موضوع نمیکنه. اگر بازدهی یه شرکت خصوصی بیشتر از یه شرکت دولتی هست یا مدیرش دلسوزتره دلیلش اینه که کسی که خودش یه شرکت رو تاسیس میکنه و بزرگ میکنه به نوعی اون رو بچه خودش میبینه و خصوصی کردن یک‌شبه یک شرکت دولتی این رو ایجاد نمی‌کنه. حتی به نظرم رقابت دولت با شرکت‌های بزرگ بخش خصوصی که نوعی انحصار در بازار دارند اتفاق مثبتی هست. در این صورت به اینجا نمی‌رسیم که خودروساز به سازمان استاندارد بگه که استاندارد خودرو چی باید باشه (البته باید در تدوین استاندارد با تولیدکننده‌ها تعامل کرد).

به نظرم یک بازی جالب که شبیه‌ساز خوبی برای مسائل سیاسی هست democracy هست:

تو این بازی مثلا میشه دید که در شرایط مختلف کسری بودجه زیاد یا مالیات زیاد هر کدوم چه آثاری داره.

2 پسندیده

حرفی که شما میزنید در راستای خدمات عمومیه و نه مرتبط با بیزنس. معمول بر اینه که خدمات عمومی یا به شکل مستقیم از مردم دریافت میشه (به عنوان مصرف‌کننده) یا از منابع عمومی تامین میشه (در ایران عموما روی فروش نفت حساب میشه یا راههای متفاوتی که دولت برای درآمدزایی داره). تیپ مالیاتهایی که مثال زدین هم بیشتر مالیاتهای جریمه‌ای هستن و نه مالیات بیزنسی. معقول نیست و از نظر اقتصادی و مدیریتی منطقی نیست، که یک سیستم روی مالیاتهای جریمه‌ای بیش از حد حساب کنه. دلایل عمده اینه که

  • ذاتا مالیاتهای جریمه‌ای برای کاهش رفتار و در نتیجه کاهش مالیات از این نوع طراحی میشن. بنابراین نمیتونن به عنوان منبعی برای رشد به حساب بیان. البته در شرایط حساس میتونن به عنوان راهی برای بقا به حساب بیان ولی اگر دولتی به این شرایط وارد شد یعنی مملکت از نظر ساختاری بسیار به یک فاجعه اقتصادی-اجتماعی نزدیک شده و دولت توان تحرک اقتصادی و پشتیبانی اجتماعی رو نداره.

  • اگر دولت بیش از حد به این توع مالیاتها متوسل بشه، عملا پشتیبانی اجتماعی خودش رو از دست میده. در نتیجه ذاتا دولتها در شرایط معمول این تیپ مالیاتها رو تا حد ممکن نادیده میگیرن.

  • استفاده از این مالیاتها مولد نیست چون هیچ فیدبکی مثبتی به فضای هدف که مردم و بیزنسها هست نمیده بلکه یک فیدبک منفی وارد میکنه و در نهایت بیزنس رو به سمت مخارج بالاتر و وروشکستگی سوق میده.

مالیات به مفهوم مدرن (در برابر اون چیزی که در قدیم خراج گفته میشد و بسیار مشابه مورد قبلی هست) باید برای بخشهای مرتبط با بیزنسها صرف بشه تا به عنوان یک سرمایه‌گذاری مولد به حساب بیاد. به طور ساده، در خرج کردن مالیات باید دولت به این سئوال پاسخ بده که
«چه اقدامی با این پول انجام بدم که یک سال بعد، دو سال بعد یا ۴ سال بعد، بیزنسها رشد درآمدی داشته باشن، یا بیزنسها بیشتری ایجاد بشن و من به عنوان دولت هم درآمد مالیاتی رو تضمین کنم و هم به رشد مداوم فکر کنم»

در واقع تفاوت اصلی مالیات مدرن با خراج، مالیات جریمه‌ای یا شکلهای قدیمی مشابه در همین پاسخگویی هم هست. یعنی به وضوح باید دولت پاسخ بده که مالیات اکتسابی از بیزنسها رو در کجا و چرا خرج کرده و چشم‌اندازی از اثر مثبت این مخارج داشته باشه.

تمام مفهوم مالیات باید یک فیدبک بسیار قوی برای عملکرد دولت در بخش اقتصادی باشه که اجازه نده دولتها مدیریت فشل و افتضاح رو ادامه بدن. بدون این فیدبک، عملکرد به سمت حکومت و رعیت به جای دولت پاسخگو و شهروند میره. اتفاقی که در ایران افتاده همینه: ذهنیت اینه که دولت باید در همه‌جا دخالت مستقیم داشته باشه، همه کارها از زیردست اون رد بشه و در عوض دولت هم فکر میکنه که «خوب مطلق» هست و این مردم هستن و اگر شرایط بد شد و تغییری لازمه که ایجاد بشه، همه چیز به جز خود دولتیها میتونه تغییر کنه.

در مورد شرکتهای بسیار بزرگ موافقم. ولی به جز چند شرکت بزرگ، دیگه نباید دخالت اجرایی از سمت دولت در بیزنسها وجود داشته باشه. اتفاقا اون چیزی که شما مدنظرتون هست، فیدبک مثبت مالیات بر دولته که تا حدی مشابه هست:

  • محافظت از بازارهای بیزنسهای باکیفیت خصوصی
  • تعامل با بیزنسها برای رفع مشکلات محتمل
  • تسهیلات مناسب با نظارت برای چرخش بیزنسها
  • حمایت از بیزنسها در شرایط سخت مثل همین داستان کرونا

ولی اینکه دولت با روش انحصاری خودش بخواد بیزنس ایجاد کنه، نتیجه منجر به همین وضعیت دلالی و ماستمالی الان میشه. مرز بسیار سختی بین «دولت متعادل و حامی کسب وکار» با «دولت عامه‌پسند» هست که در ایران معمولا زیر پا گذاشته میشه و عامه‌پسندی رایج میشه.

به باور من این القایی غلط هست که بخش خصوصی توان تحول در بیزنس ایران رو نداره. این القا به شکلی عامدانه از طرف دولت با قوانین فاجعه‌بار روی تولید و راه‌اندازی تا ناامنی ذهنی و دخالتهای پولی و سیاسی در بسیاری از ساختارها ایجاد شده تا بخش خصوصی رو بی‌کفایت جلوه بده. برام عجیبه که فکر میکنین دولتی که شرایط رو به این شکل درآورده میتونه یا میخواد که با دخالت موثر، اقتصاد رو به شکلی معمول و کارآمد اداره کنه.

4 پسندیده

میخوام با یک مثال قابل فهم وضعیت موجود و نتیجه احتمالی این روش رو توضیح بدم:

تنبیه و تشویق جزئی از فرآیند تدریسه. یعنی در زمانهایی معلم باید برای بهبود وضعیت درسی دانش‌آموز به تنبیه متوسل بشه تا دانش‌آموز رو به فعالیت وادار کنه. ولی برای نتیجه مفید و عادلانه بودن تنبیه، باید یک ناظر بیرونی تضمین کنه که:

  • معلم حداقل وظایف خودش در زمینه تدریس رو انجام داده و مشکل اصلی از اون نیست.

  • معلم به طور عامدانه، با ایجاد کارهای بیخود یا روشهای دیگه، مانع مطالعه دانش‌آموز نمیشه.

دولت کنونی ایران، مثل معلمی میمونه که از زیر بار تدریسِ حداقلی در رفته، اجازه نمیده حتی دانش‌آموز مطالعه خودخوان داشته باشه و در نهایت به دلیل وضعیت بدی که خودش موجب شده، داره دیگران رو تنبیه میکنه! تشابه این روش با روش معقول تنبیه، نباید باعث فریب بشه که دولتی که راه تنفس اقتصادی رو سد کرده، مجاز هست که افراد رو به خاطر روشهایی برای بقای حداقلی، تنبیه کنه.

مهمتر از اون، براساس آمار غیررسمی (که با واقعیت تطابق نسبی داره)، بالای ۹۰ درصد ثروت غیرمولد ایران، در دست کمتر از ۱۰ درصد افراد جامعه هست. این افراد قطعا از این قانون به شکلی فرار خواهند کرد و صرفا دولت با دست بردن در ثروت حداقلی ۹۰ درصد اجتماع و وارد کردن اون به فرآیند پرفساد دولتی، نابرابری بیشتری رو رقم خواهد زد.

نتیجه این نوع مدیریت به داستانی مشابه بنزین ختم خواهد شد: یک مسئله پرتنشی که جامعه رو در سکوت و فشار روانی-اقتصادی بیشتر فرو میبره و در میان‌مدت احتمال شعله‌ور شدن این تنش با کوچکترین جرقه‌هایی بیشتر و بیشتر میشه. تقریبا بدون هیچ استثنایی، هر حرکت مهم دولت در دوره دوم منجر به تنشی عظیم شده و این هم از این قاعده پیروی خواهد کرد (حتی با شانسی بالا قبل از پایان دولت، نتیجه اجتماعی این سیاست دیده خواهد شد.)

4 پسندیده

به نظرم اگر مالیات بر درآمد باشد مشکلی ندارد. البته باید تورم را هم در نظر گرفت. مثلا فرض کنید که شما طلا می‌خرید و این طلا بعد از یک سال ۳۰ درصد رشد می‌کند (فرض کنید نرخ تورم محاسبه شده است). اگر قرار است مالیاتی وضع شود باید از روی ۳۰ درصد سود (درآمد) محاسبه شود.

این اتفاق در اروپا در مورد مسکن و بازار بورس می‌افتد. مثلا هر سال در آلمان افراد باید سودشان در بازار بورس را به دولت اعلام کنند و ۲۵ درصد آن را به دولت بدهند. در مورد مسکن هم به ویژه هنگام فروش (چون جنبه درآمدی دارد) مالیات زیادی کسر می‌شود. برای مثال در آلمان ۲۵ درصد از سود فروش خانه‌ای که کمتر از ۱۰ سال است که خریداری شده بابت مالیات کسر می‌شود. البته این قانون شامل خانه‌هایی که ارزش‌شان زیر ۲۵۰ هزار یورو باشد نمی‌شود. بنابراین قشر هدف این مالیات‌ها معمولا طبقه مرفه است.

این مالیات سنگین بر مسکن در اروپا اثرات مثبتی داشته است به این صورت که مسکن از یک کالای سرمایه‌ای به محلی برای زندگی تبدیل شده است. بنابراین شخص تنها زمانی خانه‌ای را می‌خرد که بداند می‌خواهد طولانی مدت در آن زندگی کند. طبیعتا سرمایه‌ها هم به جای دلالی، منجر به گردش اقتصادی می‌شود.

البته نقد‌های یوسف @yousef کاملا درست است. تا زمانی که دولت تغییر بنیادی در ساختار بودجه ندهد این طرح‌ها در طولانی مدت به بهبود اوضاع منجر نمی‌شود. اگر ریاضتی هست باید برای همه باشد و اگر مالیات اضافه‌ای از مردم درخواست می‌شود باید حتما نحوه خرج آن مشخص باشد. به شخصه فکر می‌کنم اگر این مالیات اضافه قرار باشد که صرف نهادهای فرهنگی بی خاصیت شود، ضررش بیشتر از سودش است.

5 پسندیده

پاسخگو بودن دولت، شفاف بودن بودجه، ایجاد زمینه برای رشد بیزنس‌ها از وظایف دولت مطلوب هستند همانطور که تامین امنیت و محرومیت‌زدایی و خیلی چیزاهای دیگه هستند. اما هیچ کدام از اینها هدف یا کارکرد مالیات نیستند. مالیات برای تامین هزینه همه این اقدامات است یعنی هم شامل پرداخت حقوق معلمان و پرستاران و … می‌شود هم سوبسیدهای که برای رشد بخش خصوصی لازمه هم تامین امنیت هم خیلی چیزهای دیگه. در مورد مالیات بر بیزنس‌ها کاملا طبیعیه که اگر دولت به رشد اونها کمک کنه درآمد خودش رو هم افزایش میده و در اینجا فیدبک هست.

بله هزینه‌های دولت نباید با مالیاتهای جریمه‌ای تامین بشه فقط خواستم بگم که حتی در این مورد هم توجیه مالیات هزینه‌زا بودن اون فعالیته نه جریمه.

مالیات شبیه تنبیه نیست. مالیات سهمیه که هر فرد و بیزنسی به خاطر استفاده از خدمات دولتی میده.

من فکر میکنم یکی از دلایلی که وضعیت به این شکل در اومده خصوصی‌سازی افسارگسیخته بوده. این که به نظرم به مداخله بیشتر دولت نیازه ناشی از این نیست که عملکرد دولت خوب بوده بلکه از مخالفت با این ایده کاپیتالیستی هست که اگر بازار و بخش خصوصی به حال خودش رها بشه تمام مشکلات حل میشه. با این برداشت مخالفم که هر بار وضع بد شده دولت وضع رو به این شکل در آورده و اگر وضع خوب بشه ناشی از عدم مداخله دولت بوده. کمی شبیه به اینه که هر بار نمره ما تو یه درسی کم بشه بگیم معلم کم داده و هر بار زیاد بشه بگیم زیاد گرفتیم. بازم میگم که سیاست‌های غلط دولت هم نقش زیادی در اوضاع موجود داشته. در مورد خواستن میدونم که دولت نمیخواد و به نظرم مشکل همینه. مثلا در راستای کوچک کردن دولت سیاست خرید خدمات آموزشی اجرا شد. من گزارش‌هایی که در ایسنا خوندم برآیند این بود که شرکت‌های خصوصی که این خدمات رو ارائه میدن با دادن حقوق کمتر و کمتر بیمه رد کردن و مواردی از این دست حقوق معلمها رو پایمال می‌کنن. عدم دخالت دولت به نوعی پاک کردن صورت مساله و فرار از مشکلات هست و باید به شکل درست مداخله کنه.

اگرچه نرخ مالیات بر بازار غیرمولد میتونه کمتر از اونی باشه که برای سوق دادن سرمایه به بازار مولد نیازه اما این سیاست حداقل این مزیت رو داره که بخشی از مخارج دولت رو تامین می‌کنه بدون افزایش مالیات بخش مولد. به خصوص در موقعی که بخش مولد وضع اقتصادی خوبی نداره بهتره به سمت بازار قوی‌تر رفت برای اخذ مالیات. در اینجا هم فیدبک هست اگر به بخش مولد کمتر فشار بیاد میتونه بیشتر رشد کنه و مالیات بر ارزش افزوده بیشتری بده.

چالش اجرایی این سیاست رو قبول دارم و باید به دنبال اجرای درست اون بود. در صورت درست اجرا نشدن نابرابری افزایش پیدا میکنه. این آمار می‌تونه درست باشه فقط به نظرم قسمت بزرگی از اون ۹۰ درصد اجتماع طبقات متوسط به بالا و نسبتا مرفه اجتماع هستن و میتونن این مالیات رو بدون مشکل بدن و همین هم میتونه مفید باشه (برای کسری بودجه).

پی‌نوشت ۱: در سویس بر روی سپرده‌های بانکی نرخ سود منفی اعمال میشه. توجیه رئیس بانک مرکزی سویس اینه که بدون اونها فرانک موضع خیلی قوی خواهد داشت که برای صنعت خوب نیست. در ایران هم الان طلا و ارز خیلی قوی هستند.

پی‌نوشت ۲: این نقشه نسبت درآمد مالیاتی (مستقیم و غیرمستقیم) به تولید ناخالص ملی کشورهای مختلف را نشان می‌دهد.

3 پسندیده

من اتفاقا فکر نمیکنم که مجری اصلی مصایب و محرک اونها دولته. مردم محرک اصلی دولت هستن برای رفتارهای خطرناک، و البته دولت با قواعدی که در عمل نشون میده، بخشی از مشکله ولی در نهایت بخش اصلی مسئله از رفتار و پاسخ عمومی میاد. منتها داستان اینه: پاسخ عمومی قابلیت کنترل در زمان طولانی رو نداره، مگر اینکه قواعد مناسب بازی طراحی و با شدت حداقلی (حالا نه الزاما ایده‌آل) اجرا بشه. مثال معلم رو خوب گفتین، در واقع امروز در جامعه، رفتار نامناسب اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی به بهانه بی‌کفایتی دولت بسیار زیاد شده.

منتها در مسائل پولی بازی بسیار خطرناکه: حتی در کشورهای پیشرفته هم سیاستمدارها درک درستی از نقش پول در اقتصاد ندارن و چالش همیشگی با بانک مرکزی به عنوان متولی مسائل پولی و بانکی دارن. در ایران هم این عدم درک درست از نحوه عملکرد پول، تاثیر سیاستها بر تعادل پولی-سرمایه‌ای در کشور و تلاش برای دور زدن اصول بنیادی اقتصاد با توهم اینکه میشه از نتایجش فرار کرد، بسیار زیاد بوده.

اتفاقا مثال خصوصی‌سازی نمونه‌ای از این داستانه: اساسا خصوصی‌سازی در ایران پیچونده شده و انگار تلاشی عمیق برای فریب «اقتصاد» صورت گرفته. چیزی که در ایران وجود داره خصولتیه و نه خصوصی. یعنی هنوز دولت و نزدیکان منتسب به دولت مسئول بنگاههای بزرگ هستن. این باعث میشه که مهمترین خاصیت خصوصی‌سازی اتفاق نیوفته: دولت تنها در نقش ناظری نسبتا بیطرف در بازار عمل کنه. هنوز من فکر میکنم که اگر بازار و بخش خصوصی به شکل واقعی به حال خودش رها بشه، نتیجه در نهایت بهتر خواهد شد! البته دوره‌ای از تسلط عده‌ای بر بازار یا مسائل بحرانی پیش میاد ولی در نهایت تعادل به نفع روال اقتصادی و مردم خواهد بود.

این کارهای پیمانکاری از طرف دولت به این سادگی نیست. به دلایلی من آشنایی زیادی با این کارها دارم: مسئله اینه که دولت کار رو به بخش خصوصی واگذار میکنه ولی هنوز میخواد به طرزی عامه‌گرایانه و غیرمنطقی، قیمت رو کنترل کنه. معلومه که این سیستم قابل اجرا نیست و منجر به معضلات بیشتری میشه. ورود بخش خصوصی یعنی اینکه اجازه بدین قیمت در تعادل منطقی در بازار تعیین بشه و نه به شکل دستوری.

من حرفم اینه که این اتفاق نمیوفته، چون اون صاحبان ۹۰ درصد یا در خود دولت و مسندهای مختلف هستن یا پشتیبانی بسیار قوی‌ی دارن که قادر به فلج کردن دولت هستن. اگر دولت قادر بود کاری در این مورد انجام بده، قبلا انجام میداد چون نه فقط دولت، که همه ملت هم اون آدمها رو می‌شناسن.
منظورم اینه که وقتی میدونین قانونی اساسا قابلیت ابتدایی اجرا رو نداره، چرا اون رو تصویب میکنین و بعد توی اجرا میمونین؟ حداقل بزارین در زمان مناسب برای فرد یا گروهی مناسب، این حرکت به عنوان یک اهرم مناسب باقی بمونه. بدی این داستانها اینه که اگر به خوبی اجرا نشه، دیگه تا مدتها قابلیت استفاده‌ی خودش رو از دست خواهد داد.

این درسته: اگر مسیر مناسب برای پول هموار شده، فشارهای مناسب میتونه به چرخش کمک کنه. نرخ بهره منفی در مواردی به شکل اتوماتیک اجرا میشه. مثلا در همین اواخر که ژاپن دچار تورم منفی بود همین سیاست اجرا شد. ولی مقایسه رو درست نمیدونم، چون اونجا مسیر استفاده اقتصادی برای پول کاملا فراهمه.

نقشه خوبیه در کل. هنوز یک نکته وجود داره که رابطه معناداری بین اهمیت منابع خام و میزان مالیات وجود داره. اگر میشد ضریب پاسخگویی هر دولت رو هم تعریف کرد، اون موقع میشد به اهمیت و کارایی مالیات بیشتر پی برد. ایران رو از این نظر نباید با اروپا و آمریکا مقایسه کنید، باید با عربستان مقایسه کنین.


به باور من اگر درک درستی از اهمیت مالیات و راههای افزایش مطلق اون (یعنی رفتار و سیاست درست دولتی مبتنی بر هدفِ «افزایش منابع مالیات دهنده مولد») در ایران جا بیوفته، هم اقتصاد موثر و کارآمدی خواهیم داشت و هم پایداری اجتماعی و سیاسی به نسبت بهتری. شاید نکته جالب در نقشه مالیاتی، همبستگی بسیار بالای بین پایداری سیاسی-اجتماعی با میزان مالیات بالاتر باشه! البته موارد استثنایی هم وجود داره ولی اگر به بحث برگردیم میشه این رو دید که خیلی تعجب‌برانگیز نیست که اهمیت مالیات رابطه متقابل بین مردم و دولتها رو قویتر میکنه.

4 پسندیده

این موضوع به صورت خود کار بعد از 2 روز بعد از آخرین پاسخ بسته شد. پاسخ جدید دیگر مجاز نیست.