تا به حال نقدهای بسیاری به لایحه بودجه سال ۱۳۹۷ خواندهام. اما همه این نقدها در یک چیز مشترک بودهاند: مخالفت با افزایش قیمت حاملهای انرژی. حتی امروز نقدی از طرف یک اقتصاددان دیدم که دوباره به این موضوع پرداخته بود (لینک).
دیروز هم با دوستی به صورت جدی بحث میکردم و تاکید او هم روی موضوع حاملهای انرژی بود.
سه پرسش اصلی ذهنم را شدیدا درگیر کرده است:
آیا در لایحه بودجه ۱۳۹۷ تنها موضوع حاملهای انرژی مهم بوده است؟
دولت از چه راههای دیگری میتواند کسری بودجهاش را تامین کند؟
اگر اکنون قیمت حاملهای انرژی و آب را افزایش ندهیم، در آینده این کار سختتر نخواهد شد؟
پینوشت: البته من کاملا متوجه هستم که سیاست افزایش قیمت آب و انرژی مستقیما قشر ضعیف را ضعیفتر میکند. اما مطمئنا ثابت نگه داشتن قیمتها هم آسیبهایی دارد که کمتر دربارهاش خواندهام. به علاوه خیلی خوشحال میشدم اگر در نقدها به دولت راه حلهایی برای تامین کسری بودجهاش ارایه میشد.
اگه در این زمینه اطلاعاتی دارین، کمی بیشتر ساختار بودجه سال ۹۷ رو باز میکنین؟ یه جور مقایسه نسبی با سالهای گذشته، مثلا تغییر بودجهبندی نسبت به سالهای گذشته به چه صورت بوده؟
افزایش قیمت حامل انرژی، عملا قیمت هر چیزی رو افزایش میده! یعنی بهونهای هست برای افزایش هزینههای زندگی.
با اجازه دادن به خرید سربازی توسط افراد! هم دولت سود میبره و هم ملت
اتفاقاً چیزی که بیشتر در فضای مجازی شاهدش بودم، مربوط به جدول 17 بود که بیشتر ماهیت سیاسی داشت و رقم کمی نسبت به کل بودجه بود که البته ختم به خیر هم شد و ماهیت نظارتی پیدا کرده، البته اگر دورش نزنن. امّا بخش عمدهای از نقدها به افزایش قیمت حاملهای انرژی ناشی از مصرف بالای خود دولت از سوخت و مشخص نشدن محل صرف سود ناشی از افزایش قیمت بود، که حتی خیلیها تصور کردند که دولت قصد صرف اون به ازای کسری صندوقهای بازنشستگی رو داره. روزنامهها و مخالفین دولت هم به تصور غلط عامه، مبنی بر تاثیرگذاری مستقیم افزایش حاملهای انرژی به ضرر مردم تأکید کردند و نتیجه شد آنچه که شد. بیشترین ناراحتی من از اعتراضات اخیر هم بازگشتِ روحیۀ پوپولیستی به طبقۀ سیاستگذاران بود.
قطعاً سختتر خواهد، نمیدونم چه صلاحی بوده که تصمیم به افزایش %50 قیمت به صورت ناگهانی گرفتاند؟ چرا پلکانی نه؟ تاثیر روانیاش در بازار؟
تجربۀ شخصیام از سربازان پُر سن و سال، اینه که بیشتر وبال گردن بودن، نمیشه انتظار سرباز جوان رو ازشون داشت، معمولاً هم درجۀ کمی دارند و انتظار زیاد، بحث حرمت هم هست، خود منِ 22 ساله حوصلۀ خدمت نداشتم چه برسه برای سربازی که حداقل 8 سال هم غیبت داشته امّا از لحاظ عدالت اجتماعی نمیشه با خریدن سربازی کنار اومد. به نظرم راهحل لیبرتارینی شاید موثرترین باشه.
فکر کنم در جائی درباره این مطلب بحث شد و اونجا هم قبل از این جنجالها، گفتم که ریسک سیاسی بالائی داره. ولی چند نکته در دیدگاه و تجربه مردم در مورد این قضیه دیده میشه که لزوما ربطی به این مسئله نداره:
1- قشر ضعیف جامعه، مخارج حمل و نقل عمومی براشون بالا میره. شاید برای ما این ملموس نباشه، ولی برای خیلی از دهک های پائین، همین درصد افزایش به تنهائی میتونه تعادل زندگی اونا رو به هم بریزه.
2- تجربه نشون میده این فرآیند باعث تورم کلی میشه. یعنی در مدت زمانی کوتاه این افزایش قیمت روی قیمت بقیه اجناس کشیده میشه.
3- بی اعتمادی به دولت برای هزینه درست این افزایش. تصوری که در مورد مالیات هم وجود داره و به نظرم با ساختار کنونی دولت و عملکرد چند دهه گذشته اونا کاملا معقول هست.
مسئله بزرگ در این دهه گذشته، عدم توانائی دولت در اعمال درست قوانین مالیاتی بوده نه قیمت سوخت. الان دولت در واقعیت در خوشبینانه ترین حالت از چیزی در حدود 10 درصد فرآیند اقتصادی (از نظر حجم ثروت نه از نظر تعداد) مالیات میگیره. دلیل این مسئله هم به قدرت کسانی برمیگرده که بقیه ثروت جامعه رو در اختیار دارن و اینکه خود دولت در بازارهای اقتصادی کاملا دخالت داره. تازه این مالیات گرفته شده، باز هم در عمل به جیب کسانی میره که از مالیات فرار میکنن.
در این شکی نیست که در اقتصاد سالم، سیاسیت واقعی سازی قیمت سوخت بسیار کارآمد هست و میتونه به تعادل اقتصادی جامعه کمک کنه ولی در ایران این مسئله بیشتر شبیه به نمایش سیاسی میمونه تا سیاست با فکر درست.
واقعیتهای اقتصادی مثل قوانین ترمودینامیک، خیلی کلی تر از اون چیزی هست که فکر میکنیم. ندیدن این واقعیتها باعث میشه که فرآیند غلط اعمالی روز به روز شکافهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی رو افزایش بده. دولتی که با شعار تدبیر وارد میشه و از تدبیر صرفا مصالحه رو در دستور کار قرار میده، نباید انتظار اعتماد عمومی داشته باشه. بازی با اعتماد عمومی باعث میشه که خطری بزرگتر از
در جامعه رشد کنه و اون بی اعتنائی و حتی بی اعتمادی عمومی هست.
سئوالهای مهمتری هم میشه پرسید که
1- اگر قرار بود که این سیاستهای تکراری انجام بشه، چرا این همه جار و جنجال اعمال شد در مورد دولت قبل؟
2- ساختار بنیادی دولت در ایران در 30 سال گذشته تغییری نکرده. مدیرها نه از بین میرن و نه تولید میشن، صرفا از جائی به جائی دیگر منتقل میشن. با این ساختار تکراری که هر روز حریصتر از قبل میشه، چه انتظاری برای نتیجه مطلوب هست؟
3- سیاست اینکه برای بهتر شدن شرایط باید مسئولیت از دوش دولت برداشته بشه، سیاست بسیار غیرمنصفانه ای هست. دلیل اون هم اینه که جامعه رو در برابر رقابت نابرابری قرار میده که بسیاری توان شرکت در اون رو ندارن. مثل این میمونه که تمام هست و نیست یه نفر رو بگیرید و بعد بگید که حالا باید روی پای خودت وایستی! تفاوت تصحیح مالیات با سوخت، در همین مسئله هست. مالیات از طبقات بالاتر و ورود اون به اقتصاد، به تدریج توان رقابتی طبقه متوسط رو بالا میبره ولی افزایش قیمت سوخت باعث کاهش هر چه بیشتر این توان میشه.
فکر کنم بخشی از این انتقادها به حق و درسته. چرا که دولت در پیاده کردن این بودجه مسیر قانونی خودش رو طی نمیکنه:
"مستخدمین حسینی افزود: بر اساس قانون فعلی ما اگر نرخ حاملهای انرژی افزایش پیدا کند ۶۰ درصد آن باید به مردم تعلق گیرد و۲۰ درصد آن به تولیدکنندگان و ۲۰ درصد دیگر آن برای دولت باقی بماند اما اینجا دولت سکوت کرده است و کل منابع مازاد بر افزایش نرخ حاملهای انرژی را در هزینههای خود دیده است.
وی افزود: شاهد آن هم این است که باید از مجلس این مصوبه را بگیرد واین احتمال وجود دارد که مجلس با این تناقضها و تعارضهایی که در مفاد و تبصرههای بودجه ۹۷ وجود دارد برخورد کند.این بودجه میتواند وضعیت اقتصادی در سال ۹۷ را با مشکلات جدیتر نسبت به سال ۹۶ مواجه کند و باید جلوی ان را گرفت."
شاید یه سود مقطعی نصیب طرفین بشه ولی مشکل اصلی اینه که با وضع این چنین درآمدهایی عملاً دولت به سمت فروش قانون داره پیش میره. یعنی شما پول بده و اشتباهات رو بخر. هرکی پولش بیشتر وضعیت اجتماعیش بهتر. خوب این هم با سوالی که خود رییسجمهور برای سال تحصیلی مطرح کرده منافات داره:
من فکر میکنم برای تحلیل تصمیمها، باید به تصمیم گیرنده ها هم نگاه کرد و فرآیندی که بر اون تکیه داشتن. دولت روحانی با تکیه بر برجام و باز شدن سرمایه گذار خارجی و ثروت آزاد شده، وارد گود شد. این تکیه، خیلی شبیه به اشتباه دهه هفتاد و آزادسازی اقتصاد توی دوره ی مرحوم هاشمی بود. البته اون زمان اعمال تحریمهای خیلی ناگهانی همه چیز رو به هم زد و پیش بینی اونا با توجه به جو سیاسی منطقه و ملایمت ایران، خیلی سخت بود. این بار خوش بینی بیش از حد کار دستشون داده و برنامه ها رو به هم ریخته. در این مواقع معمولا بازیهای سیاسی تکرار میشن. یعنی تصمیمی برای افزایش قیمت در برنامه اقتصادی دولت نبوده به همین دلیل بعد از چند سال ثابت بودن و امید به بهبود مکانیسم برجام، الان مجبورن افزایش رو ناگهانی انجام بدن.
من فکر میکنم این نشون میده، فرآیند برجام عملا شکست خورده و دولت هیچ مکانیسم جدیدی برای این شریط از قبل پیش بینی نشده.