حدود بیست یا سی سال پیش شغلی بود به نام نون خشکی، یعنی ادمایی بودن که گاری به دست تو کوچه ها راه میرفتن و داد میزدن نون خشک می خریم. و مردم هم نون خشکای خونه رو جمع میکردن و به این ادما میفروختن و در قبالش نمک می گرفتن.
این شغل گویا از زمان قدیم تر بود و حدود بیست سی سال پیش پر رونق شده بود، یعنی میزان هدر رفت نون افزایش یافته بود. همون وقت ها مسئولین به فکر چاره افتاده بودن که چرا گندمی که با این زحمت تهیه میشه و ارد میشه و پخته میشه باید دور ریخته شه.
بعد از مطالعاتی به این نتیجه رسیدن که نون پخته شده واقعا قابل خوردن نیست، پس اشکال در پخت نانهاست.
بر این اساس نانواها رو مجبور کردن که دوره های آموزشی ضمن خدمت ببینن و خمیر خوبی آماده کنند، و در ضمن برای ور آمدن خمیر استفاده از جوش شیرین را هم ممنوع کردند و فقط استفاده از خمیر مایه مجاز بود. برای مدتی هم پیگیری کردند و نانوایی را بازرسی مکردند که ایا خمیر مایه استفاده می کنند یا نه.
الان نسبتا میزان هدر رفت نان پایین امده به طوری که الان دیگه شغل نون خشکی وجود نداره.
به طور خلاصه آنچه باعث کاهش نون خشکی شد مجموعه ای از حرکت ها بود که منجر به افزایش کیفیت نان شد و افزایش قیمت به تنهایی باعث هیچ تغییر ماندگاری نمیشود: اولا کلاس های ضمن خدمت برای نانواها (آموزش تولید کننده) بود که حتما باید دوره را میگذراندند و دیگه برنامه های تلویزیونی که در این مورد تهیه شد و گزارش ها و مصاحبه هایی که صورت گرفت (آگاه سازی مصرف کننده ها). و در ضمن تعیین قانون، و افزایش آگاهی مردم با پیام «بابا از نانوایی که جوش شیرین استفاده میکنه خرید نکنین».
به هر حال اگه بناست چیزی نهادینه بشه، حرکت جمعی و حضور ذی نفعان مسئله، و همین طور استفاده از ابزارها و رسانه های جمعی نقشی اساسی دارند.