شاید بشه تعریف عملی برای وجدان به دست آورد، اگر که به جاهائی نگاه کنیم که این خصوصیت روانی وارد کار میشه. معمولا وجدان، به عنوان مکانیسم خودانتقادی در برابر خیانت، دروغ یا فریب شناخته میشه، یعنی در جاهائی که به نحوی خودآگاه فرد قواعد اخلاقی و اجتماعی را دور میزنه تا به منفعت برسه.
اگر از این زاویه نگاه کنیم، وجدان بازتاب اخلاق اجتماعی در برابر منفعت شخصی در ذهن فرده. به نحوی فرد در عذاب وجدان یا درگیری حاصل از عمل موردنظر، خودش رو جای فرد مقابل قرار میده و خیلی شفاف، جدا از دور زدن اخلاقی یا استدلالهای منجر به آزار دیگران، احساس خودش در مورد عمل خودش رو درک میکنه.
با این دیدگاه، وجدان و تبعات ناشی از اون بسیار به اخلاقی که برای جامعه و فرد جا افتاده بستگی داره. میشه گفت ذهنیت منجر به این احساس چندان غیر طبیعی نیست، چون در خیلی جاهای دیگه ذهن همین کار رو تکرار میکنه. برای مثال وقتی شاهد اتفاق ناخوشایندی برای فردی هستیم، ترس ناشی از اون اتفاق در وجود ما رخنه میکنه، چون در ذهن این احتمال زنده میشه که ممکنه همین اتفاق برای ما هم بیوفته.