اخیرا یکی از همسایه های جدید ما به شدت برخوردهای فیزیکی بدی با بچه های کوچکش داشت که به این فکر افتادم که با اورژانس اجتماعی (123) تماس بگیریم.
ولی یکی از دوستانم که روانشناس هستن به من گفتن که چون این افراد پدر مادر بچه هستن خیلی نمیشه کمک کرد.
این که چقدر میشه کمک کرد دقیقا چقدر هست؟
نکته دیگه این بود که خودم فکر میکردم این نوع کمک دخالت کردنه انگار که با اینکه تمایل داشتم کسی به این بچه ها کمک کنه، همون حرف که اینها پدر مادرشون هستن و حق دارن مانع میشد که تماس بگیرم.
چقدر اورژانس اجتماعی در این کار پیش میره؟ توی ایران که فکر نمیکنم بچه ای رو از خانواده اش جدا کنند حتی اگر مورد بسیار حادی باشه. درسته؟
یه نکته اینه که برای برخورد باید راهکار قانونی در جامعه وجود داشته باشه. در جاهای دیگه سلب حق نگهداری، باعث میشه که راهکاری وجود داشته باشه و اگر والدین درست برخورد نکنن، راهکار جایگزینی وجود داشته باشه. توی ایران نمیدونم که راهکاری شبیه به این وجود داره یا نه! پیچیدگی قانونی در مسائل مجازاتی برای والدین به نسبت زیاده. مسئله حکم قتل فرزند جالبه در این ارتباط!
یکم دقیق در این مورد فکر کنید. اگر جامعه بخواد مسئولیت در این مورد رو از والدین بگیره، باید خودش مسئولیت رو به عهده بگیره. این سطح از آزادی در این مورد نماد بی مسئولیت جامعه نسبت به فرد و پرورش در جامعه ایران هست. امیدوارم آدمهای اینجا به این بحثها بیشتر توجه کنند تا احتمال حرکت مثبت اجتماعی پیش بیاد.
یه راه میتونه تمارض به بدسرپرستی باشه و استفاده از این قانون. البته تاکید بیشتر بر بی سرپرستی هست ولی فکر کنم وظیفه بهزیستی کنترل صلاحیت والدین هم باشه. میشه از کسی که وکالت خونده پرسید.
اینکه پیشگیری موخر بر درمان شده در خیلی جاها. برای یه رانندگی ساده گواهینامه لازمه. برای یه خلق یه انسان حتی مهارتهای ساده والدین قبلش چک نمیشه. و در نهایت این میشه که بچه میشه توپی که پاس داده میشه هر طرفی …
و همین بچه ها میشن جامعه در نهایت و این چرخه معیوب تکرار میشه …
این انتظار کاملا درسته. ولی اینکه چه جوری میشه به این چرخه خاتمه داد به واقعگرائی نیاز داره. بخوایم واقعگرا باشیم، والدین در سطح متوسط جامعه باید میزان زیادی از انرژی خودشون رو صرف کار برای تامین زندگی بکنن. چیزی از انرژی نمیمونه که برای تربیت و مسائل دیگه بچه صرف بشه. راه حل دقیقا به این برمیگرده که جامعه پیشگیری انجام بده. یعنی با تقبل قسمتی از این مسئولیتها مطمئن بشه که کیفیت پرورش بچه در حدی هست که بعدها باعث معضلات اجتماعی نشه. این دیدگاه، نیاز داره مسئولان افق دید وسیعی داشته باشن که من توی جامعه ایران نمی بینم.
ما خیلی وقتها رفتار آدمها نسبت به جامعه الان رو نقد میکنیم بدون در نظر گرفتن ریشه های احتمالی مثل همین مسئله. همین مسائل به ظاهر کم اهمیت، وقتی کنار هم قرار می گیرن، دید عمومی اجتماعی رو تشکیل میدن و تعیین میکنن مردم به طور عمومی چه حسی نسبت به ساختار اجتماعی دارن.
همینجا
اینجا یه مکث لازمه چرا در جامعه ای که ادمها در این سطح متوسط واقع میشن که کلی انرژی باید پای نیازهای اولیه شون بذارن، بچه ای باید به دنیا بیاد که تبعات بعدیش رو هم متحمل بشه؟ (این یکی جوابش به خیلی پارامتر ربط داره)
و البته یه سوال اونطرفی. افرادی که سطح درآمد بالاتری از این متوسط رو دارن، چقدر انرژی صرف تربیت بچه هاشون میکنند؟ (اینو توی ایران احتمالا باید رفت سراغ مجامع علمی روانشناسی و جامعه شناسی و مقاله هاشون)
طبق ماده ۱۱۷۲قانون مدنی والدين ملزم به حضانت(سرپرستی و نگهداری) طفل هستند و در صورت امتناع توسط دادگاه الزام می شوند. در صورت عدم توانایی باید هزینه حضانت را بپردازند تا دادگاه فرد مناسب را ترجیحا از بین اقربا و در غیر این صورت برخی موسسات از جمله بهزیستی تعیین نماید.(ماده ۱۱۷۲و۱۱۷۳قانون مدنی)
اگر پدر و مادر انحطاط اخلاقی داشته باشند یا از طفل مواظبت نکنند مثلا اعتیاد به الکل زیان آور یا « تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف » و … در صورت در خطر بودن صحت جسمانی طفل یا تربیت اخلاقی او دادگاه می تواند تصمیم مقتضی را در جهت تعیین قیم اتخاذ نماید.
ترجیحا اقربای طفل و نهایتا رئیس حوزه ی قضایی باید نزدیکترین دادسرای محل اقامت خود را از موضوع مطلع نمایند و دادسرا اقدامات لازم را در جهت تنظيم دادخواست تعیین قیم توسط اقربا يا دادستان انجام خواهد داد.(مستنبط از مواد ١١٧٢، ١١٧٣و ١٢٢٠ قانون مدني، ماده ٧٠ و ٧١ قانون آيين دادرسي كيفري، قانون حمايت از كودكان و نوجوانان بي سرپرست و بدسرپرست مصوب ١٣٩٢)
تنظيم استشهاد محلي در تعجيل دادستان جهت مبادرت به اقدامات مقتضي موثر خواهد بود.