نرخ ارز چگونه تعیین می شود؟ تغییرات نرخ ارز بر چه اساس صورت می گیرد؟
بیاین فرض کنیم یه مقدار پول دارین و به جای اینکه اون پول رو در سیستم بانکی به صورت حساب بلند مدت سرمایه گذاری کنید، با توجه به اینکه هیچ کار دیگه ای بلد نیستین!!! ، می خواین ارز بخرین. چون هم ارزش پولتون کم نمیشه و هم اگه تونستین یه سفر خارجی می رین (دنیا رو چه دیدی! )
بعد از اینکه ارز مورد نظرتون رو خریدین، احتمالا سعی می کنین به صورت روزانه از نوسانات نرخ ارز باخبر باشین. ولی آیا تا بحال به این فکر کردین اصلا نرخ یه ارز مثل دلار چجوری تعیین میشه؟ اصلا صرافیا چجوری صبح به صبح با یه تلفن نرخ دلار رو اندازه می گیرن؟
خوب این اتفاقیه که واسه من افتاده. الان چند ساعتی میشه که دارم تو اینترنت می گردم ببینم نرخ ارز بر چه اساسی تعیین میشه. از اینجا فهمیدم پارامترهای زیادی تو این قضیه دست دارن. اینجا هم تا جایی که من متوجه شدم مطالب کلی رو عنوان کرده بود.
در کل به این نتیجه رسیدم، که نیاز دارم سواد مالی خودم رو ارتقا بدم. مشکل اینجاست که علم اقتصاد خیلی گسترده تر از اونه که بشه با چند ماه مطالعه ازش چیزی دستگیر آدم بشه. ولی حداقل واسه شروع دوست دارم بدونم: نرخ ارز چجوری تعیین میشه؟
1.معمولا در فیلمهای هالیوودی میبینیم که یک ریاضیدان برجسته یا یک الگوریتم پیشرفته قادر به پیشبینی بازار بورس است. اما در واقعیت تعداد پارامترها و آهنگ تغییرشان به قدری زیاد است که اولا قابل جمعآوری نیست و ثانیا پردازش آنها نیاز به کامپیوترهای بزرگ دارد.
۲. حتی اگر اطلاعات لازم و کامپیوترهای بزرگ را در اختیار داشته باشیم، تمام فرضهای بالا برای یک اقتصاد آزاد و پایدار درست است نه برای اقتصاد ایران. اقتصاد ایران شدیدا ناپایدار و غیرقابل پیشبینی است تا جایی که با هر گفتهای از سوی سیاستمدارها دستخوش تغییر میشود.
۳. پدر من به مدت سی سال مدیر مالی بوده است و از نزدیک صورتهای مالی شرکتها رو رصد کرده است. اولین نکته در مورد این صورتهای مالی این است که بیشتر اعداد ساختگی هستند (اصطلاحا حساب سازی اتفاق میافتد) و بنابراین نمیتوان به همه آنها اعتماد کرد. دومین نکته این است که حتی با فرض درست بودن صورتهای مالی، بازار شدیدا به اخبار و شایعات و توهمات وابسته است. برای مثال شرکتهای خودروسازی چندین سال است که سود منفی دارند، با این حال مردم هنوز سهم این شرکتها را میخرند. برعکس سهام شرکتهایی که بنیان جدیدتری دارند (پتروشیمیها) و در حال گسترش هستند در حال سقوط هستند. من تخصصی در این زمینه ندارم اما وقتی از پدرم در این مورد پرسیدم به من گفت که از درک این رفتار عاجز است و این رفتار کاملا خلاف پیشبینیهایش است.
۴. در مورد نرخ ارز هم چیزهای عجیبی دیدم. برای مثال زمانی که ترامپ رییس جمهور آمریکا شد، تصور من سقوط دلار بود چرا که آمریکا بعد از آمدن ترامپ ناپایدارتر و ضعیفتر میشد. اما برای پیشبینی بازار تنها درست فکر کردن کافی نیست بلکه جامعه شناسی هم لازم است. برای مثال تصویری که مردم ایران (حتی بخش بزرگی از دانشجویان) از آمریکا دارند یک تصویر واقعی نیست و قدرت آمریکا را بسیار بزرگتر از آنی میبینند که هست. بنابراین زمانی که یک احمق رییس جمهور آمریکا میشود دلار به جای سقوط افزایش پیدا میکند همانطور که سهام یک شرکت زیانده بسیار پر طرفدار است.
نتیجهگیری
تنها سواد مالی کافی نیست. جامعه شناسی هم لازم است.
در اینکه اقتصاد یه علم، تاکید می کنم علم، خیلی گسترده ست شکی ندارم و بیشتر سعیم اینه که بتونم سواد مالی خودم رو هر چه بیشتر به این علم نزدیک کنم.
با این صحبتت کمی تا اندازه ای مخالفم چون حتی اگه اقتصاد ایران براساس مفروضات محدود و بسته ای شکل گرفته باشه بازم این مفروضات قابل اندازه گیری و ردیابی هستن و میشه قسمتی از سوادمون رو براین اساس و جلو ببریم. همچنین چون فضای اقتصادی ایران تا اندازه ای معلول بازار جهانی هست (مثلا قیمت جهانی طلا و نفت) پس نمی تونیم بسته باشیم و ما هم می تونیم نقاط کورش رو ردیابی کنیم.
به عنوان مثال تنها دلیلی که باعث شد از سپرده گذاری تو بانک صرفه نظر کنم، کنفرانس اقتصادی بود که خیلی تصادفی حضور داشتم. شخص سخنران اول آدم فوق العاده با سوادی (با تجربه، مطلع و باسواد) بود که اسمشو خاطرم نیست. ایشون با تحلیل شرایط بازار و وضعیت اقتصادی و سیستم بانکیمون اندازه گیری قشنگی از شرایط موجود در اون تاریخ داشتن و آینده نزدیکی رو ترسیم کردن.
قشنگترین قسمت تحلیلش هم به نظرم اونجایی بود که براساس ردیابی نرخ تورم، نرخ بهره و سود سپرده بانکها و با علم به اینکه تیم اقتصادی دولت حال حاضر رو چه کسایی تشکیل میدن و برنامشون چیه به ساده ترین زبان ممکن پیامشون رو انتقال دادن.
یادمه بعد از اینکه یه سری از حدس ها و یا بهتره بگم تحلیل های ایشون درست از آب در اومد، من با یه وقفه کوچک تصمیمم رو گرفتم.
با اینکه خیلی ایشون رو تحسین می کنم ولی به نظرم تحلیلی که ایشون کرد برای منی که سواد مالی درستی نداشتم خیلی گرانبها بود و هست و شاید در محافل خیلی تخصصی، کاری معمولی به حساب بیاد.
با اینکه خیلی کلی گفتی ولی باهات موافقم و بذار اینجوری تکمیلش کنم که فهم شرایط جامعه و ردیابی گذشته اون بخشی از علم اقتصاد و سواد مالی هست.
یه کتابی که همین امروز شروع کردم به خوندنش کتاب «دید اقتصادی.داستانی جذاب برای آموختن اقتصاد» هستش. به نظرم کتاب جالبی میاد برای اونایی که درک مفاهیم اقتصادی براشون یه مقدار سنگینه(مثل من).
دو تا پارگراف از فصل اولش:
«ساده ترین تعریف اقتصاد عبارتست از تلاش برای حداکثر کردن دسترسی به منابع محدود(که تقریباً همه منابع محدود هستند) به طوری که بیشترین تقاضای ممکن انسان تامین شود. ابزارها، سرمایه و نوآوری جواب این معادله هستند.
اگر این را به خاطر بسپاریم به سادگی می توان فهمید که چه چیزی باعث می شود اقتصاد رشد کند: پیدا کردن روش های بهتر برای تولید بیشتر چیزهایی که انسان می خواهد. این اصل تغییر نمی کند… مهم نیست اقتصاد دستِ آخر چقدر بزرگ شود»
تو کتابش از لحن طنز و داستانهای ساده استفاده کرده.
من باشم دنبال یه چیزی شبیه neural network میرم. فرض اساسی اینه که مهمترین پارامترهای اثرگذار رو میشناسم، ولی نمیدونم چه جوری اثر میذارن رو نرخ. با جمع آوری داده ها، میشه یه neural network ساخت که این کار رو انجام بده. اگر حوصله جمع آوری داده ها رو داشته باشید میشه رو این پروژه کار کرد.
در تکمیل حرفهای علی باید بگم که کمیتهای مختلفی هست یکی نرخ لحظهای ارز و دیگری نرخ تعادلی ارز. اولی نوسان زیادی داره و ممکنه به خاطر سیاست سیاستمدارن و بازاریان از دومی فاصله زیادی داشته باشه. پیشبینی نرخ تعادلی چندان سخت نیست ولی الزاما اون چیزی نیست که میخوایم.
نرخ تغییر ارزش (تعادلی) ارز ضرب در نرخ تورم در کشور (یا کشورهای) مرجع اون ارز باید با نرخ تورم در داخل برابر باشه. مثلا اگر قیمت همه کالاهای مصرفی به ریال در ایران به صورت میانگین ۱۵ درصد رشد کنه و قیمت کالاهای مصرفی به یورو در اروپا تغییر نکرده باشه اون وقت انتظار میره نرخ معاوضه یورو با ریال هم ۱۵ درصد رشد کنه (در نبود سیاستهایی که مانع این اتفاق بشه).
از نقطه نظر یه شخص با پیشزمینه فیزیکی به شما میگم که دور نگه داشتن یه سیستم از وضعیت تعادلی مستلزم نیرو هست و به خصوص اگر فاصله با اون وضعیت تعادلی هم در حال افزایش باشه باید انرژی هم صرف کنید و نمیتونید بدون هزینه این کار رو انجام بدید. البته نظر یک سیاستمدار یا اقتصاددان ممکنه خیلی متفاوت باشه.
البته این تاثیر یکطرفه نیست و نرخ ارز هم به طور مشابه روی نرخ (تعادلی) تورم اثر میگذاره. و این سیاستی بوده که دولت یازدهم برای کنترل تورم در پیش گرفته بود که در این گزارش بانک مرکزی (مربوط به سال ۱۳۹۵) هم صراحتا بیان شده. https://www.cbi.ir/showitem/16085.aspx
محدود بودن نرخ رشد ارز به ۵ درصد و کمتر و انحراف معیار پایین (در سالهای ۹۲ تا ۹۵) هم نشان میده که این کار عمدی و موثر بوده.
وقتی نرخ رشد ارز ۵ درصد باشه یعنی قیمت کالاهای وارداتی هم ۵ درصد افزایش پیدا کرده (اگر تو کشوری که کالا رو ازش خریدیم تورم قابل توجه نباشه)؛ بنابراین در صورت واردات کافی افزایش قیمت کالاهای تولید داخل هم نزدیک به ۵ درصد خواهد بود (چون اگر بیشتر باشه مردم کالای وارد شده رو میخرن).
اگرچه میشه با دستکاری نرخ ارز، نرخ تورم رو کاهش داد اما این سیاست معایبی هم داره. در ایران در سالهایی که نرخ رشد ارز ۵ درصد نگه داشته شده بود نرخ تورم (بر اساس مراجع رسمی) حدود ۱۵ درصد بود. این باعث ایجاد مشوق برای واردات کالا میشه و کاهش مشوق برای صادرات کالا میشه (چون واردکننده میتونه کالاش رو ارزونتر از بازار داخل بفروشه و تولیدکننده هم با کم بودن نرخ رشد ارز ترجیح میده کالا رو در داخل بفروشه). این در کوتاه مدت دسترسی مردم به کالاها رو راحت میکنه اما درآمد ارزی کشور رو کاهش میده چون واردات زیاد شده و صادرات کم و تولید داخل هم در بلندمدت از افزایش واردات آسیب میبینه. تازه اعمال خود این سیاست هم مستلزم عرضه بیشتر و راحتتر ارزه که هزینه ارزی رو افزایش میده.
پ ن ۱: البته نرخ ارز و تورم روی حجم تعادلی صادرات و واردات اثر میذاره و ممکنه مقدار واقعی صادرات و واردات متفاوت باشه مثلا دولت میتونه صادرات یا واردات یک کالا رو ممنوع کنه اما همیشه قاچاق در جهت بازگرداندن مقدار تعادلی صادرات و واردات شکل میگیره.
پ ن ۲: اگر از همه عوامل دیگه صرف نظر کنیم میشه پیشبینی کرد که اگر در یک بازه بلند افزایش قیمت یک کالا کمتر از نرخ تورم بوده باشه قیمت اون کالا در آینده افزایشی بیشتر از نرخ تورم خواهد داشت تا به مقدار تعادلی برسه (چون میانگین افزایش قیمت همه کالاها در کل بازه نرخ تورمه). در دو سه سال گذشته هم عدهای پیشبینی کرده بودن که نرخ ارز کمتر از مقداریه که باید باشه و جهش خواهد کرد.
پ ن ۳: حرفهای من رو همین جوری باور نکنید من اقتصاد نخوندم.
به طور خاص نرخ ارز در کشور ما تابع تحولات اقتصادی نیست. بیشتر تحت تاثیر سیاست قرار گرفته و جامعه سیاست زده ، یک اقتصاد سیاست زده به وجود آورده به همین دلیل در تحلیل قیمت ارز در کشور ما باید به تحولات سیاست داخلی و خارجی هم نگاه کرد. به قول یک تحلیلگر یه نفر تهدید و تحریم میکنه ، 700 تومن ارز گرون میشه ؛ همون نفر شماره تلفن میده ، 500تومن نرخ ارز کاهش پیدا میکنه (یه همچنین بلبشویی)
البته اینم هیچ وقت نباید از نظر دور داشت که عامل اصلی تعیین کننده نرخ ارز بانک مرکزی و سیاستهای دولتی است. چون این دولته که باید ارز به جامعه تزریق کنه در نتیجه اولین کسی که باید قیمتگذاری بکنه هم دولته. پس اگه دولت بخواد میتونه یک سری نوساناتی ایجاد کنه که توسط هیچ نوع تحلیل مالی ، اقتصادی ، سیاسی و جامعهشناسی قابل پیشبینی نیست.
بحث یهخورده کهنهست و شاید غالب مردم فهمیدن که ارز چهطوری میره بالا. اگر این رو هم ندونن، میدونن که تورم سریع خودش رو با ارز و طلا تطبیق میده. واقعیت اینه که حاکمیت بنا بر اقتصاد سیاسی خودش همیشه نرخ ارز رو پایینتر نرخ واقعیاش نگه داشته بود، و از اهرم ثبات ارز به عنوان ثبات تورم استفاده میکرد و همین باعث نابودی تولید در ایران شد. مثلاً سال 92 بعد از یهجهش ارزی قیمت دلار 3000 تومن قیمت خورد، و رئیسجمهور محترم برخلاف توصیههای مشاورش - مسعود نیلی - حکم به ثبات ارز داد، به بهانۀ تورم. و در این حین نقدینگی به شکل افسارگسیختهای مشغول رشد بود، به طور میانگین سالی 23 درصد رشد نقدینگی داشتیم، اکثراً هم ناشی از اضافهبرداشت از بانک مرکزی. جالبه بدونید نرخ جریمه 8 درصد و 28 درصد برای بانکها فرقی نمیکرد، و هر قدر دلشون خواست از خط اعتباری بانک مرکزی برداشت کردن، چرا؟ چون میدونستن که قرار نیست حالا حالاها پس بدن. یک کثافتِ به تمام معنا. همین رئیسجمهور علیرغم اصرار اقتصاددانها طرح اصلاح بانکها رو به تأخیر انداخت، تا نهایتاً با تلاش نیلی و وزیر اقتصاد توی بودجه تصویب شد ولی منابعش از کجا بود؟ از تسعیر. یعنی هیچ. اینها همهاش دستپخت نوبختـه. وضعیت به همین منوال گذشت و کار به تأخیر افتاد تا یهشوک ناشی از طرف عرضه، همون شد که نباید میشد. شبکههای صرافی دبی که اکثر مبادلات ارزی از اونجا رو هم آمریکا مورد عنایت قرار داد و دولت طی یه اقدام اشتباه دلار 4200 رو وارد گود کرد. به جرئت اگر دولت سرمایۀ ملی رو به باد نداده بود، شاید دلار الآن 9 هزار تومن بود.
ثبات نرخ ارز چه بلایی بر سر تولید آورد؟ فرض کنید شما یه آچار تولید داخل رو میخری 10000 تومن، با تورم 20 درصد نقطه به نقطه سال بعدش میشه 12000 و سال بعدش 14400. در حالی که در این دو سال آچار وارداتی همون نرخی که بوده میمونه.
بانک مرکزی الآن دخالت مستقیم روی نرخ ارز داره، نرخ پایین میخره، نرخ بالا میفروشه، و به واسطۀ صرافیها بازارگردانی میکنه، ذخایر خوبی هم داره، حدود 100 میلیارد دلار. این یعنی توی وضع عادی دامنۀ کانالها چندان وسیع نیست. پس بریم سراغ فاکتور دوم که نقدینگیـه. نقدینگی به طور متوسط سالی 23 - 25 درصد رشد پیدا میکنه، شاید بشه جلوش رو گرفت که کمکم تورمش سرشکن بشه، ولی خب این توانایی بانک مرکزی مرتبطه که فرسنگها باهاش فاصله داریم، پارسالش رو هم دیدم. ارز و سکه اوّلینچیزهاییاند که خودشون رو با نقدینگی تراز میکنن، پس عاقلانهترین کار همون خرید سکه بوده که مردم کردن پارسال دلار خودش رو رسوند به نقدینگی، یعنی کانال 10- 11، امّا تجارت خارجی ما چهطور شده؟ فروش نفت ما از 2.5 رسیده به 0.5 تازه اون هم از طریق بازار سیاه. مثلاً این ماه اصلاً صادرات نداشتیم و مشتریهای اصلی که هند و چین بودن پا پس کشیدن. و وقتی درآمد ما فقط مشروط شده به صادرات غیرنفتی، با این وضع تورم و 3 نرخ متفاوت، مشخصه که صادرکننده ارزشش رو وارد چرخه نمیکنه، در واقع الآن به زور پتروشیمیهای خصولتی و بانک مرکزیه که سامانه نیما برپاست. اوضاع بحرانیه، و بهخاطر همینه که کشتیهای تجاری و نفتکشها بمبارون میشد. دیروز خبرش اومد که ایران برای موندن در برجام فروش 1.5 میلیون بشکه نفت در روز رو یهشرط عنوان کرده، چرا که بودجه روی این مقدار بسته شده [لعنت بهت نوبخت]، اگر بودجه درست بسته میشد و به جای کسری اوراق منتشر میشد، یا قیمت انرژی اصلاح میشد این اوضاع نبود. خب دیگه از بخشنامههای خلقالساعه همه باخبرید، یه روز تخممرغ، یه روز مرغ و یه روز هم یهکوفت دیگه. دولت عقل این رو نداره که صادرکنندهها خط مقدم مبارزهاند و باید دانکرکوار ازشون طلب کمک کنه. نه سرکوبشون کنه. این هم از تجارت خارجی. فقط از بابت بدهی شانس آوردیم، اون هم به این خاطره که بیاعتمادیم و بهمون بیاعتمادند. رشد نقدینگی هم تکون نخورده، عملیات بازار باز هم علیرغم وعدهها تا حالا اجرایی نشده. بازار متشکل ارزی هم. قصۀ درازیه، و تا فردا میتونم روضه بخونم، ولی با این وضع، این قیمت شاید کف قیمت باشه. و بعید نیست حاکمیت به بهونۀ همین ناتوانیها جنگ تو پاچهمون کنه و بندازه گردن ایالات متحده.