در وبلاگی خواندم که یک سوال ساده اقتصادی/مالی را از خویشاونداناش پرسیده بود، سوال از بازپرداخت وام بانکی با مد نظر قرار دادن تورم بود. اکثر افراد پاسخ غلط داده بودند در صورتی که پاسخ مسئله بسیار آسان بود. با تجربۀ شخصیام از نظام آموزشی مطمئنام که 12 سال آموزش در مدارس ایران کوچکترین کمکی به دانش مالی فرد نمیکند. متأسفانه شاهد هستیم که اکثر مردم، حتی قشر جوان و تحصیلکرده از کوچکترین مفاهیم افتصاد خرد و کلان اطلاعی ندارند و به همین علیت دیدهایم که همین اکثریت زندگی مالی پُر ریسکی دارند و بسیار هم شکست میخورند. البته این موضوع رو میشه بسط داد به «مهارتهای زندگی» که بهتره بعدتر دربارهاش صحبت کنیم.
آیا دانش مالی را ضروری میدانید یا غیر ضروری؟
دانش مالیتان را از کجا به دست آوردهاید؟
نظام آموزشی کشور چهمقدار در آموزش مالی افراد مؤثره؟
به چه روش میشه معلومات مالی عمدۀ مردم رو بالا برد؟
نه تنها در نظام آموزشی بلکه سیستم ها اغلب طوری چیده شدن که امکان کسب تجربه در زمینه مهارت های مالی به حداقل میرسه.
مثالی بزنم: اکثر جوون ها دوران دانشجویی رو تجربه میکنن و معمولا در این دوران چیزهای زیادی یاد میگیرن، و به نظرم دوران دانشجویی یکی از بهترین زمان ها برای یادگیری مهارت های لازم زندگی است.
یک دانشجو در ایران، اکثر چیزهایی که دریافت میکند مجانی و یا با سوبسید فراوان است. طوری که دانشجو متوجه هزینه های این دوره از زندگی نمیشود و معمولا اکثر افراد بدون اینکه متوجه هزینه های دنیای واقعی باشن، این دوران رو طی میکنن. اگه هزینه ای هم باشه، میشه بعدتر پرداختش.
همین اتفاق در بعضی دانشگاه های سایر جاهای دنیا به چه سبکی است؟ دانشجوها با نشان دادن لیاقت و توانشون میتونن از کمک هزینه ی تحصیلی برخوردار شن (درامد داشته باشن)، و همه خدماتی که به دانشجوها داده میشه قیمتش تقریبا مشابه قیمت همین اقلام برا سایر اقشار هست. البته یه سری تخفیف ها و سوبسید ها برای دانشجوها هست، ولی کمتر هست.
یعنی همون هزینه ای که دولت میخواد بده هزینه ها رو کم کنه، به عنوان درامد در اختیار دانشجو قرار میگیره و دانشجو میتونه زندگی مالیش رو مدیریت کنه. این خیلی به یادگیری مهارت های مدیریت مالی در زندگی کمک کنه.
پ.ن. این کمک هزینه دانشجویی بیشتر از وام دانشجویی هست که در دانشگاه های ایران داده میشه. مثلا 5-6 سال پیش یه دانشجوی دکترا در المان در هر ماه بین 1000 تا 1200 یورو درامد داشت، هزینه های یه زندگی عادی هم تقریبا از همین مرتبه ی 800-1000 یورو بود.
بچه که بودم مادربزرگم پدرم رو مجاب کردن که به ما ماهیانه پول بدن، ماهی پنجاه-صد تومن. و ما میتونستیم این پول رو پس انداز کنیم و یا برای تنقلات و سایر هزینه های کوچک و شخصی خرجش کنیم (بیشتر برای شکم خرج میشد ). از اون موقع با مفهوم پس انداز و ارزش پول آشنا شدم!
یه روش مناسب دیگه، غیر از تجربه ی مستقیم، بازی هست. بازی هایی مثل مونوپولی و یا بازی گردش پول برای یادگیری بعضی مفاهیم پایه ی سرمایه گذاری و یا ریسک مالی بعضی اقدامات خیلی خوب هستن.