چرا برخی افراد در مورد مراسم‌های مذهبی مثل محرم، استاندارد دوگانه دارند؟

تجربه

همین چند ماه پیش که بازار فوتبال داغ بود و هر جا می رفتی همه مشغول تماشای فوتبال بودند، توی آمفی تئاتر دانشگاه ما هم فوتبال رو به صورت زنده و عمومی پخش می کردن و صدای فریاد و هیاهوی بچه ها تا دانشکده مجاور هم می رسید. خوابگاه هم اوضاعش همین شکلی بود. بعضی ها سالن تلویزیون رو پر کرده بودند و بعضی هم دسته دسته داخل اتاق هاشون تماشا می کردند و لحظه های حساس جیغ می کشیدند. اتفاقا من اون زمان اصلا حال و هوای فوتبال دیدن نداشتم و توی یک حالت روحی کاملا متفاوتی بودم. اما با این وجود احساسات بقیه آدما برام کاملا قابل درک بود. تنها کاری که می کردم این بود که سعی می کردم از اون محیط ها فاصله بگیرم مثلا تا شب داخل آفیسم می موندم یا از هندزفری استفاده می کردم و چیزی گوش می کردم.

طبیعتا بعد از چنین مراسم هایی آمفی تئاتر و سالن تلویزیون کلی کثیف می شد، صداهای بلند و گوش خراش شنیده میشد، و تازه قبل از همه اینا، کلی هزینه صرف شده تا اصلا این بازی ها اتفاق بیفته. از هزینه ای که هر تیم صرف کرده بگیرید تا هزینه خود بازی های المپیک… توی یکی از بازی ها که ایران برنده شده بود، من شبش بیرون بودم، خیابون ها شلوغ شده بود، همه بووق می زدن و جیغ می کشیدن، به سختی ماشین گیرم اومد، و با اینکه با این برنده شدن هیچ حس همدلی نداشتم، اما واقعا از دیدن هیچ کدوم این صحنه ها اذیت نشدم.

شرح مسئله

:point_left: توی هیچ کدوم از این صحنه ها، من از خودم نپرسیدم که چرا خیابون شلوغه؟ چرا بچه ها سالن رو کثیف کردن؟ چرا ماشین گیرم نمیاد؟ چرا ترافیک شده؟ چرا اصلا این همه سوپرمیلیاردی برای چنین بازی هایی خرج شده تا یه سری دیگه بیان اون رو تماشا کنن؟ چرا این پولا خرج فقرا یا کار کاسبی نمیشه؟ چرا مردم موقع تماشای فوتبال جیغ می کشن؟ چرا هر ساله این بازی تکراری انجام میشه و هیچ چیز جدیدی توش نیست؟ و و و… کلی چراهای دیگه رو اصلا از خودم نپرسیدم!

حتی یک نفر رو هم در فضای حقیقی و مجازی پیدا نکردم که چنین سوالاتی بپرسه. نمی دونم واقعا شما در مورد بازی های المپیک یا انواع فستیوال های مختلف شنیدید که کسی این سوالات رو بپرسه؟

این موقعیت صرفا یک مثال برای تقریب به ذهن شما بود و مثال های زیادی از این دست وجود دارند.

اما چرا وقتی مثلا پای مراسمی مثل عزاداری محرم وسط میاد، یک عده از آدما شروع به پرسیدن این سوالات می کنند؟

مثال

نمونه هایی از گزاره هایی که در مورد مراسم عزاداری محرم می شنوید ولی در مورد شادی مردم برای بازی های المپیک، یا یک نمایش هیجان انگیز وسط پیاده رو که عبور و مرور رو مختل کنه، یا اسکیت سوارهایی که تو پیاده رو از کنار آدم رد میشن و … نمی شنوید:

  • " عزادارها تصور و فرضشون بر اینه که همه افراد لازمه درگیر صوت، تصویر، ازدحام، ترافیک و معطلی، و … عزاداری شن؛ "

  • “پارسال جلوی دانشگاه شریف، پیاده رو رو برای غرفه های محرم اشغال کرده بودن و پیاده رو رو رو به پیاده ها بسته بودن! در نتیجه پیاده ها در مدت یه هفته قبل از اماده سازی غرفه ها باید از کنار خیابون رد میشدن. یعنی حتی امنیت انسانی رو در اولویتی پایین تر از عزاداری قرار دادن”

  • " هر سال میلیاردی برای محرم هزینه میکنن، متوجه نمیشم چرا این میلیاردها رو در کسب و کار نمیندازن؟ هدف چیه؟"

  • “عزاداری میکنیم و پول رو حیف و میل میکنیم که چه اتفاقی بیفته؟”
    (مثلا کلمه “حیف و میل” در عبارت بالا خیلی جالب توجهه. نمی پرسن که چرا مردم پولشون رو در این راه “خرج می کنن”، می پرسن که چرا “حیف و میل می کنن.” یعنی از پیش این قضاوت وجود داره که خرج کردن برای این مراسم حیف و میل کردنه.)

  • “اگه میدونیم سیاه پوشیدن یا شلوغی های محرم منجر به کشته شدن افراد میشه، نباید به مراسم چنینی اصرار کنیم. چون باز هم قربانی کردن انسان برای یه ایین مذهبی هست.”

  • “اسم عزاداری محرم رو میذارم افراط.”

پ.ن- موضوع بحث آزاد اخیر بسته شده بود وگرنه در ادامه اون موضوع مطلبم رو می ذاشتم.


برای مشارکت تو این بحث فقط ۴۸ ساعت بعد از آخرین پاسخ فرصت دارین.

کاربرهای معتبر، که نشان پادپُرسی رو دارن، می‌تونن تو این گفتگو شرکت کنن.

شرایط مشارکت رو میتونین اینجا مطالعه کنین.

9 پسندیده

فوتبال یه بیزینس هست.

این خبر امروز هست. من یاد ندارم همچین خبری برای فوتبال یا المپیک. شما یاد دارید؟
http://www.irna.ir/fa/News/83033551

5 پسندیده

وقتی با کاری مخالفند عیبهاشو می بینند با چیزی که موافقند عیبها همه تبدیل به حسن میشه

4 پسندیده

من فکر می‌کنم یک علتش مقابله به مثل باشه، حاکمان دینی و دین‌داران به‌طور عام در زندگی مردم زیاد دخالت می‌کنند و اوامر و نواهی صادر می‌کنند، و محدودیت قائل می‌شوند، مخصوصاً اگر فشار هم باشد، جامعه انسانی (ملت خودمون در عصر حاضر ) به مرور به واکنش و نقد و انکار یا اصلاح برمی‌خیزد. مثال نسبتاً مرتبط آن روند جایگزینی جامعه مردسالار قدیم با تسلط آشکار و پنهان زنان بر مردان عصر حاضر است. بسیاری از مردان کنونی بی‌تقصیرن اما روان آزرده جامعه زنان در گذار به سوی جامعه برابر انسانی ممکن است برای آرامش، به همین مردان نیز اعتراض نظری و عملی داشته باشد.

7 پسندیده
  1. فرض مسئله لزوما درست نیست: «افراد فقط مشکلات رو در مراسم مذهبی می‌بینن».
    من بودم اول یه پرسش میذاشتم که «با چه چیزی در بازار داغ فوتبال مخالفید؟» و بررسی میکردم افراد چه مشکلاتی رو بروز میدن، بعد اگه با تناقضی مواجه شدم این سوال رو میپرسیدم.

  2. مقایسه لزوما درست نیست: هدف از آیین و مراسم مذهبی حتما باید با هدف یه مسابقه‌ی فوتبال فرق کنه! و با توجه به این تفاوت هدف‌ها، انتظار دارم تو مراسم مذهبی شاهد چیزهای دیگه‌ای باشم.

7 پسندیده

به عنوان شخصی که زمانی استانداردهای دوگانه داشته‌ام این پاسخ را می‌نویسم.

زمانی بود که به دلیل جو جامعه، فشار تبلیغاتی و سو استفاده‌های عده کثیری از مذهب، دچار دین‌زدگی شده بودم. در آن زمان شدیدا با هر آیین مذهبی زاویه پیدا می‌کردم و دنبال بهانه‌ای برای تخریب‌اش بودم. دلمان بخواهد یا نخواهد، جمعیت زیادی در کشور دچار دین‌ستیزی هستند و فشارها (بیشتر داخلی) به قدری زیاد است که نمی‌توانند از این پاردایم خارج شوند. این که چه چیزی باعث این وضعیت شده است، بحث دیگری است.

البته من با گذشت چندین سال به تعادل رسیدم و امروز با اطمینان می‌توانم بگویم که دیگر زاویه‌ای با دین ندارم. به همین خاطر در کنار نکات منفی آیین‌های مذهبی می‌توانم نکات مثبت را هم ببینم. اما بخش زیادی از مردم نمی‌توانند.

در مورد مقایسه‌ای که کردید باید بگویم که حتی بخشی از شادی‌ها در جام جهانی فوتبال به نوعی واکنش به برخی محدودیت‌ها است وگرنه این حجم از شادی بعد از باخت، تساوی یا برد زورکی اصلا عادی نیست.

6 پسندیده

فكر كنم بهتره يكم واقع بين باشيم

چيزايي مثل فوتبال شادي به ارمغان ميارن و مردم براي رسيدنش لحظه شماري ميكنن
از طرفي كسي از ديدن خنده و شادي بقيه ناراحت نميشه
حال هر هدفي پشتش باشه

ولي از گريه و زاري ديگران عصبي ميشيم و از خودمون سوال ميپرسيم چرا بايد مردم رو به گريه كردن واداريم؟
به قول عباس آقابزرگي بهترين زمان براي تيغيدن جيب خلق الله زمانيه كه يارو اشكش در اومده باشه

بايد بري تو همين ايام امامزاده ها رو ببيني
به به

به نظر من مقايسه اين دو مورد با هم مقايسه درستي نيست

6 پسندیده

نکته‌ای که بواسطه این بحث برام پیش اومده اینه که اگه در موضوعی سوال پیش میاد، اون موضوع سوال برانگیزه، یعنی قضیه برای مردم از ریشه و حتی در بدنه و حاشیه مبهم مونده و سوال پرسیدن به نفع اون موضوعه و به نفع مردم. پرسیدن سوال ممکن هدفش فقط روشن شدن باشه، یا اعتراض، مهم اینه که اون موضوع مهمه که بهش پرداخته بشه،گره‌هاش باز بشه؛ حالا چه فرقی میکنه قصد پرسنده سوال چیه؟
من سوال و دغدغه @ghanbarzadeh و جواب @lolmol را و بقیه را فهمیدم ولی دوست دارم بحث رو به این شکل ادامه بدم که چرا وقتی از بعضی چیزا سوال می‌پرسیم، به ما میگن چرا از چیزای دیگه نمی‌پرسید؟
این شاید یه جور ممانعت در برابر سوال پرسیدن ایجاد می‌کنه، مخصوصاً در بعضی موضوعات حساس، که اتفاقن بر ابهامشون اضافه می‌کنه، و فکر می‌کنم این بیشتر در مملکت ما رایجه: قبلاً و الان منع ظاهری و واضح و الان به صورت فرافکنی: من میگم چرا فلان چیز اینجوره شما می‌گید چرا بهمان چیز را نمی‌پرسی چطوره؟
همین قضیه در نقد بسیاری از مسائل و مشاغل و مسوُولان هم پیش میاد. در اطراف بعضی امور از جمله قدرت، سیاست، خانواده، مذهب و . . . بواسطه سنت و مذهب، خودآگاه یا ناخودآگاه یک هاله احترام و تقدس و مصونیت قرار می‌دهیم که حق تفکر را و مباحثه را از افراد سلب می‌کند.
مثلاً من معلمم و می‌بینم که هنوز معلم را نمی‌شود به راحتی نقد کرد، نه توسط دانش‌آموزان، بلکه هرکه از بیرون سیستم نقدی به معلمان وارد کند، مورد تهاجم روانی و لفظی قرار می‌گیرد. مثال فراوونه، خلاصه منظورم اینه که درمان درد نا‌آگاهی ما در هر امری استقبال از پرسندگان سوال در آن امر است، آن هم هر سوالی با آغوش باز و تشویق و بی حرف پیش و پس.
البته سوال @ghanbarzadeh بحث قبلی که بهش اشاره کرده بازتر میکنه، و ذهن رو در شرایط مشابه قرار میده ولی تو جامعه زیاد دیدم که سوالا به جای جواب، به جدال منجر میشن یعنی هیچ گروهی جواب نمیگیره.
بنظرتون همیشه خوبه سوال با سوال پاسخ داده بشه؟

6 پسندیده

این رو به عنوان یکی از موضوعات مبهم برای جامعه خودمون ببینید: یا با توجیه پذیرفته شده یا با ابهام به کنار افکنده شده یا عده کمی در حال مبارزه برای حذفش هستن، دسته بعدی چه کسانی‌اند؟

به نظر نمی رسید پرسش @ghanbarzadeh پرسشی از سوال باشه؛ که پرسشی از جواب بود.
ضمنا سوالات ما چه بسا پیش فرض هایی دارند که پرسش از اون ها به روشن شدن مسئله و واضح شدن جواب کمک میکنه.
خواهی نخواهی بایستی این استاندارد دوگانه رو قبول کنیم؛ چیزی که نمودش در پرسش بحث آزاد و بعضی از جواب های این قسمت بیش از حد زیاده.
چند نمونه:
چرا فقط به نکات منفی برگزاری مراسم توجه شد؟

چرا عاشقانه های پرسوزی مثل لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد رو سرمایه ملی و باعث افتخار میدونیم اما عاشقانه حسین و خدایش رو مایه غم؟
عاشقانه ای به وسعت همه زمان ها و مکان ها، عاشقانه ای که تو این روز ها حداقل منو نسبت به خدا عاشق تر که نه دوستدار تر کرده، عاشقانه ای که حداقل منو نسبت به مردمم مهربونتر کرده.

چرا چشم به بازدهی این مراسم بستیم، یه بازدهی همگانی؛ بزرگ، به بزرگی انسانیت… .
حسين عليه السلام حيات بخش انسانيت

بيلبوردهايى كه از حسين عليه السلام ميگویند

حتی اتوبوس های انگلیس جامه عزا به تن دارند

2 پسندیده

شاید کمی خارج از بحث باشد اما عاشقانه ی لیلی و مجنون در نهایت چند داستان مکتوب است اما داستان حسین بن علی سالیان دراز است که روایت های متنوع دارد و در این میان کم نیستند سوداگرانی با ظاهر موجه که صرفا دروغ و خرافه به مردم می فروشند!!
و همین دور شدن از واقعیت ها،زمینه را برای دین زدگی در جامعه ی ما فراهم کرده که متاسفانه با روند موجود روز به روز به آن اضافه می شود و آستانه ی تحمل افراد جامعه ما را بسیار پایین آورده.

البته من تصور می کنم بازدهی زیادی از این قبیل مراسم ها حاصل نشود تا وقتی که سفره ها ی نذری برای چشم روی هم چشمی باشد یا به بهانه ی هیئت،آرامش یک محله را با صدا های عجیب و غریب بر هم بزنیم و هر کس هم که آمد و اعتراضی کرد،برچسب ((بی دین)) بزنیمش.

راحت بگم!
از کدام بازدهی باید حرف زد وقتی که یکی داخل هیئت نشسته و فکر می کنه چطور سر فلانی رو در معامله فردا کلاه بذاره که بیشترین سود رو براش داشته باشه یا اون یکی که با همه ی دارایی اش تمام فکر و ذکرش اینه که حواسش باشه یک هزاری با مستاجرش راه نیاد ولی از اون طرف ده تا ده تا گوسفند میده به هیئت که بهش بگن حاجی ایول!عجب با خدایی!
یه چن وقتیه که همه ی آدما عوض شدن،هیچ کس دارا و ندارش حاضر به مساعت نیست.
هر کسی فقد می خواد خودشو بکشه بالا و حالا اگه به قیمت غرق شدن دیگری باشه هم مهم نیست.
زندگی ها سرتاسر دروغ شده و خودمون هم دروغگو هایی شدیم که فقط داریم سر خودمون رو کلاه می ذاریم.
نمونه ی بزرگ ترش هم تو جامعه کاملا مشهوده.هر چی گرون میشه می ریم می خریم و وقتی در نتیجه همین کارِ ما اون جنس گرون تر شد،احساس زرنگی می کنیم و همینه که یه عده تو پول روز به غرق می شن و یه عده ی دیگه تو فقر!
همه ی این اتفاقا هم بین ماهایی میوفته،که خیلی هامون هیئت می ریم و از صدای گریه مون گوش فلک کر می شه.
عشق الهی رو درک کردن دیگه تو این شرایط کارِ ما نیست.
هر وقت تو اعمالمون تجدید نظر کردیم اون وقت می تونیم عاشق بکشیم و گرنه کسی صرفا با گریه و زاری عاشق نشده.

خلاصه آینده ی روشنی داریم اگه با همین فرمون جلو بریم!

6 پسندیده

تصویری که در ذهن داری بسیار قابل احترام است اما واقعیت‌ها چیز دیگری است:

این تصاویر هم دیدنی است:
حرکات موزون با شمشیر در قم:

مراسم سینی گردانی و دوربین‌های فیلم‌برداری:

گوسفندان در انتظار برای قطعه قطعه شدن:

4 پسندیده

نوشته ی شما با این پیش فرض نوشته شده که استاندارد دوگانه وجود داره و دلیلشو پرسیدید. با چه دلیلی به این رسیدید؟ من به عنوان یک آدم مقید به مذهب به شدت با فضای شهر در دهه ی اول محرم مشکل دارم و حتی در ماه مبارک رمضان هم. درباره ی مقایسه ی شما بین عزاداری و فوتبال:

  • هیچ بازی فوتبالی ده روز پیاپی باعث نشده که تا 12 شب صدای طبل بشنوم!
  • هیچ بازی فوتبالی ساعت 7 و نیم صبح با بلندگو منو بیدار نکرده!
  • هیچ بازی فوتبالی ده روز پیاپی عرض بسیاری از خیابون های شهر رو با گذاشتن ایستگاه صلواتی کم نکرده!!
    (این سه مورد بارها و بارها برای خودم اتفاق افتاده. نه فقط براساس خبرها و شنیده ها بگم)
    و از همه ی اینا مهم تر
    هیچ مراسم شادی ای نیست که اگر شما به پلیس زنگ بزنید نسبت به مزاحمتشون برای دیگران بی تفاوت باشن! و هیچ اقدامی انجام نشه

به نظرم من به عنوان یه فرد مذهبی باید بیشتر از هر کسی به این مراسم ها معترض باشم که باعث وهن دین و ایجاد تصویر یک سری آدم خودخواه از دین دارها در چشم مردم کرده.

9 پسندیده

بله با همین پیش‌فرض نوشته شده و مجموعه ای از مشاهداتم از وجود این استاندارد دوگانه خبر میده. به عنوان یک نمونه دیگه، اگر کسی به سفر حج یا کربلا بره، واکنش فوری برخی افراد اینه که چرا پولش رو خرج فقرا نمی کنید؟ در عوض اگر کسی بگه به سفر ترکیه رفته یا رفته دبی کنسرت تماشا کنه حداقلش اینه که واکنش قبلی رو از جامعه نمی گیره. مشاهداتم کاملا تکرار پذیر هستند، کافیه کمی صبر کنید و زمان پیاده روی اربعین واکنش ها رو در مردم رصد کنید. فرض من این بوده که با ذکر همین مثال ها ، می تونم مخاطب رو متوجه پدیده ای که بهش اشاره کردم، بکنم تا سپس بتونیم در مورد چرائیش صحبت بکنیم. اما اگر مثال ها کافی نیستند بفرمایید تا مثال های بیشتری براتون بیارم. همین طور شما هم می تونید کلا وجود این پدیده رو نپذیرید و نمونه هایی از واکنش های مشابه مردم در امور مذهبی و غیر مذهبی بیارید و به این شکل شهود من رو تضعیف کنید.

می خوام تاکید کنم که موضوع بحث، بررسی مورد خاص شما یا هر شخص دیگه نیست. همین طور مسئله این نیست که چه اعتراض هایی به نحوه برگزاری عزاداری محرم وارد هست و چه اعتراض هایی وارد نیست. مسئله این هست که اگر دو شرایط یکسان از نظر آثار محیطی داشته باشیم، که یکی از این شرایط ناشی از یک اتفاق مذهبی و دیگری ناشی از یک اتفاق مستقل از مذهب باشند، آیا واکنش های متفاوتی از سوی بخشی از جامعه مشاهده می کنیم یا خیر؟ و اگر مشاهده می کنیم علتش چی هست؟

به همین دلیل ذکر مواردی که در مورد تفاوت فوتبال و عزاداری فرمودید، شهود من رو تضعیف نمی کنه و صرفا مقایسه رو بی اعتبار می کنه. هر چند همچنان شما رو دعوت می کنم به اینکه مواردی که ذکر کردید رو دقیق تر بررسی کنید و ببینید که آیا در ذکر همین موارد دچار بایاس نیستید؟ صرفا به عنوان یک نمونه:

آیا مردم ده روز پیاپی 24 ساعته صدای طبل تولید می کنند؟ یا بیان شما به شکل اغراق آمیزی داره این موضوع رو مطرح میکنه؟ یا شاید منزل محل سکونت شما در جای خاصی هست. همون طور که منزل شما ممکنه مجاور یک مدرسه شلوغ باشه.

این عبارت شما موید پدیده ای هست که بهش اشاره کردم و ازتون می خوام قبل از اعتراض به این نکته تامل کنین: فرض کنیم که اشتباهاتی از سوی برخی از کسانی که مراسم برگزار می کنند رخ داده باشه. چرا وقتی از این افراد اشتباهاتی سر بزنه، این باید موجب وهن دین بشه؟ اگر از چند پزشک اشتباه سر بزنه آیا موجب وهن حرفه ی پزشکی میشه؟ اگر فوتبال‌دوست‌ها اشتباهاتی داشته باشند آیا این موجب وهن فوتبال و فوتبال دیدن میشه؟

ملاحظه می کنید که لازمه ی اینکه اشتباهات برخی از ظاهرا دیندارها موجب وهن دین بشه، این هست که جامعه ی مشاهده گر، این اشتباه رو به پای کل جامعه‌ی دیندار و بعضا به پای دین بنویسه. و اگر این جامعه مشاهده گر در مورد سایر پدیده ها، چنین تعمیمی رو انجام نمیده، این نشون میده که دچار استاندارد دوگانه است. فرقی هم نمی کنه که اعضای این جامعه مشاهده گر خودشون جزو دینداران باشند یا اصلا متنسب به دین نباشند.


با نهایت احترام و بدون قصد جسارت این پرسش رو عرض می کنم: به نظر شما انتخاب کردن چند تا تصویر که در عزاداری‌های مرسوم دیده نمیشن و شاید به ندرت با اون ها مواجه بشیم (بدون اینکه اصلا بخوام ارزش گذاری ای بر این تصاویر داشته باشم) رو میشه به عنوان «واقعیت» گزارش کرد؟ برای مثال اگر بخواید از یک واقعیت علمی صحبت کنید به همین شکل دیتا انتخاب می کنید؟


به نظر شما اگر مردم یک دهه مراسم شادی مذهبی برپا می کردند، باز مشابه همین صحبت ها رو نمی شنیدیم؟ که مثلا چرا این پول ها رو خرج فقرا نمی کنند؟

اینکه در امامزاده ها مردم عزاداری و گریه می کنند باز هم برای شما قابل تحمل نیست، به نظر من نشون میده شما دوست ندارین اون آدم ها رو درک کنید. صرفا به قصد کمک به درک این موضوع برای شما این رو بگم که مردم با گریه و عزاداری، به اتحاد روحی با امامی که قلبا دوستش دارند، می رسن و یادشون رو زنده می کنند و از این کار شادی و سبکی روحی پیدا می کنند. نمونه ی دیگه در یک تم غیر مذهبی، این هست که ایرانیان مراسمی داشتند به نام سیاوشان، و در اون همه ساله در سوگ سیاوش که قلبا دوستش داشتند می گریستند و یاد سلحشوری و انسانیت او رو زنده نگه می داشتند.

اگر دقیق تر بگیم، فرض این هست که «بخشی از جامعه مشکلات و نواقص رو در امور مذهبی پررنگ تر می بینند» و حتی فراتر از اون، «چیزی رو در امور مذهبی نقص می دونن که در سایر امور نقص نمی دونن.»

مشاهده ی من فراتر از جامعه آماری پادپرس هست، و اگه از متن شما کمک گرفتم، صرفا به خاطر این بود که مشابه اون عبارت ها رو قبلا داخل جامعه شنیدم وگرنه صرف شنیدن اون جملات در پادپرس به هیچ وجه نتیجه نمیده که استاندارد دوگانه وجود داره.

اگر منظور این هست که هزینه در فوتبال گردش مالی و ارزش افزوده ایجاد میکنه، اتفاقا در مورد مراسم آیینی محرم هم چنین اتفاقی می افته. در واقع بیشتر هزینه هایی که صرف میشه به خود مردم بر می گرده.

3 پسندیده

اتفاقا من خیلی از تصاویر دردناک را حذف کرده‌ام. از طرفی من از کودکی در هیئت‌های مختلف در شهرهای گوناگون حضور داشته‌ام و سیر تحول عزاداری‌ها را دیده‌ام. مشاهده من می‌گوید عزاداری‌ها تبدیل به فستیوال شده‌اند. بنابراین ارتباط معنوی‌ای که پیش‌تر وجود داشت الان کم‌رنگ‌تر شده و در آینده کم‌رنگ‌تر خواهد شد. منظورم از واقعیات دقیقا همین بود. این که عزاداری محرم دیگر شباهت چندانی به آن چیزی که قبلا بوده ندارد.

آخرین خاطره‌ای که از عزاداری محرم دارم در شهر زنجان بود که مردمانش را بسیار دوست دارم و برایشان احترام زیادی قائلم. در هیئت اصلی شهر زنجان در نزدیکی حسینه، شعارهای بسیار زشتی علیه اهل تسنن سر داده می‌شد. در همان جمع، دوستان بسیاری از اهل تسنن حضور داشتند. اتفاقا به نظر من ذهن شما به قدری به سمت دین بایاس است که این چیزها را نمی‌بینید.

صد درصد این اتفاق می‌افتد. اگر بیش از نیمی از پزشکان جامعه همه روزه در حال اشتباه کردن باشند، آیا چیزی از پزشکی باقی می‌ماند؟

دین جدا از انسان نیست بلکه با انسان و با جامعه انسانی معنی پیدا می‌کند. به نظرم این که شما دین را جدا از دین‌دار می‌بینید، گزاره بالا را شکل داده است.

یک تفاوت بزرگ این‌جا وجود دارد. شخص دین‌دار ادعایی دارد که شخص بی‌دین به هیچ وجه ندارد. بنابراین شنیدن یک دروغ یا دیدن یک گناه از طرف یک دین‌دار بسیار نابخشودنی‌تر از مشاهده همان اتفاق برای یک بی‌دین است. این اتفاقا یکی از دلایل دین‌گریزی است که پیش‌تر گفتم: کسانی که ادعای دین دارند، خلاف ادعای‌شان عمل می‌کنند.

4 پسندیده

من نگفتم طبل 24 ساعته گفتم تا 12 شب. می تونم آدرس بدم سال دیگه تشریف بیارید منزل ما و هر 10 شب اول محرم و تا چند شب بعد از اون این صدا رو تا این ساعت بشنوید. (همین امشب هم که نمی دونم واقعا به چه مناسبتی، هیئتی بلندگو رو بیرون گذاشته و همین الان که دارم می نویسم و ساعت از 11 گذشته صدای گریه و عزاداری همه ی محله رو برداشته)
می پرسید که چرا رفتار فوتبال دوستان باعث وهن فوتبال نمیشه؟ جواب اینه که در قوانین فوتبال قاعده ی وهن نداریم (اگر چه در فوتبال هم در همه جای دنیا اگر رفتار طرفداران تیمی خارج از عرف باشه تیم جریمه میشه و مثال های فراوانی وجود داره) اما در دین مساله “وهن دین” وجود داره.
با خوندن جواب هایی که به دوستان دادید برداشت من این بود که به نظر میاد شما هدفتون شنیدن نظرات دیگران نیست و فقط دارید به نظرات حمله می کنید و در پاسخ ها مغالطه می کنید.

2 پسندیده

شما بحث اعتقادی قضیه رو هیچ در نظر نگرفتید.
در مسابقه ی فوتبال یا حتی برگزاری جشن و میهمانی، هیچ کس “ادعا” نمی کنه که “بنده ی خوب خداست.” در اعمال دینی چنین ادعایی به وضوح وجود داره. فرض بر اینه که دین فرد و افراد رو تبدیل به افراد بهتری بکنه، افرادی که واقعا خیرشون به دیگران می رسه و حق الناس رو در همه چیز در نظر می گیرند. کسی که فوتبال می بینه یا در هر برنامه ی شادی و هیجانی شرکت می کنه چنین ادعایی نداره!!! مثل کسی که میره تایلند تا فقط تفریح کنه و ادعا نداره که حالا آدم بهتریه!! ولی کسی که مکه میره چرا!!

من از تک تک افرادی که ادعای خداپرستی و دین اسلام دارند، انتظار دارم با این همه مزاحمت مردم رو از خدا و دین و پیغمبر منزجر نکنند. ولی در عمل دقیقا همین کار رو دارند می کنند.
ولی از کسی که فوتبال می بینه یا یه جوون هیجان زده ی جوگیر که موزیک ماشینش رو زیاد می کنه چنین انتظاری ندارم. هر حرکت اعتقادی یک نماده ولی حرکت ورزشی و فوتبالی و… خیر.
در هر صورت متن تون با منطقی ضعیف نوشته شده بود.

2 پسندیده

خیلی ممنونم، با این گفته موافقم و الان که بعد از مدت ها بر میگردم به متن اصلی متوجه یک سری از ضعف هاش میشم.
در تکمیل صحبت شما، یکی از ضعف هایی که بحث من داشت، کلی نگاه کردن به پدیده ای بود که در درون دارای تنوع و گوناگونی زیادی هست. برای مثال، افرادی که در مراسم های دینی شرکت می کنند یکدست نیستند، افرادی که در این مراسم ها شرکت می کنند و حقوق دیگران رو رعایت نمی کنند هم یکجور نیستند و با نیت و دیدگاه یکسانی این کار رو انجام نمیدن. افرادی که حرکت دیندارها رو نقد می کنند هم یکسان نیستند و به نحو یکسانی نقدشون رو مطرح نمی کنند و… .
بنابراین متن از نظر جامعه شناسی، ضعیف هست.
میشه گفت بحث من صرفا بخشی از دیندارها رو که به دلیل اهمال و ناآگاهی حقوق دیگران رو رعایت نمی کنند (نه به دلیل حس برتر بودن)، هدف قرار داده بود. و با همین پیشفرض، سوال به این شکل ادامه پیدا کرد که چرا برخی از کسانی که “اهمال و ناآگاهی” دیندارها رو نقد میکنند، با استاندارد دوگانه نقد می کنند.

2 پسندیده

این موضوع به صورت خود کار بعد از 2 روز بعد از آخرین پاسخ بسته شد. پاسخ جدید دیگر مجاز نیست.