خب مشکل این جمله چیه؟ اگر این جمله رو نمیگفت چشم های شما رو ندیده بود؟ تازه جمله محبت آمیزیه به نظرم چرا حس بدی بهتون دست میده؟ به خاطر افکاری که به واسطه این تعریف در ذهنتون به وجود میاد؟
اگر برید فرانسه و اونجا توی کافه یک قهوه سفارش بدید و باریستا بهتون همین جمله رو بگه اونوقت چه حسی خواهید داشت؟
نگاه جنسی و ابزاری کار جالبی به نظر نمیرسه اما به قول بزرگی شهری که دستشویی نداشته باشه مردم توی خیابون خودشونو خالی میکنن مشکل بزرگیه برای کشور و مردممون. در بیشتر کشور های دنیا این نگاه وجود داره کافیه یه سرچ کوچیک بزنید راجع به دخترهایی که طول روز به خودشون میکروفون وصل میکنن تا تعداد متلک هایی که میشنون رو ببینید
اما در بعضی کشورها سطح فرهنگ اجتماعی انقدر بالاست که شما لخت توی خیابون راه برید اونقدری جلب توجه نمیکنید که توی ایران شلوارتون ۲ سانت کوتاه باشه تلخه
در واقع این جمله مشکل نیست. اما من ادامه داستان رو ننوشتم و به عهده ی خواننده گذاشتم من هم فکر می کنم که هیچ اشکالی نداره.یعنی چند وقت پیش اینطور فکر می کردم. اما در 99% موارد چنین افرادی ارتباط من با خودشون رو به حاشیه کشوندن، چجوری؟ … بعنی دیگ نمی تونم بهشون اعتماد کنم که در اون لحظه که قرار است روی موضوعی تمرکز کنیم و کاری انجام بشه، اونها قصد و انگیزه ی دیگ ای ندارن و به دلیل دیگ اونجا حضور ندارن. تقریبا در انتها همشون هم میگن دوستت دارم.
بعد در این شرایط دو دسته ان: یا افرادی هستن که شرایط زندگی تو رو درک می کنن و درک و شعور بالایی دارن و مزاحمت نمیشن
دسته ی بعدی چنان مزاحمت میشن و به هر بهانه ای میخوان باهات ارتباط برقرار کنن که تقریبا مجبور میشی جدی برخورد کنی.
در واقع تجربه های من از آدم های اینجا چنین چیزی رو به من ثابت کرده. شاید اگر این اتفاق بیفتد:
من حرف های شما را تائید میکنم @moalem ، مخصوصا در کشور های که ظاهراً قوانین اسلامی دارند و داد و فغان شان آسمان را پر کرده از حرف هر کسی بوی خیانت حس میشود و وقتی کسی حتی برایت بگوید چشمانت زیباست میتوانی حرف دلش را بدانی که زیر این کاسه چند نیم کاسه دیگر است، ولی در خارج هیچ مشکلی نیست و فرهنگ خیانت به اندازه کشور های اسلامی زیاد نیست.
چند تا نکته خیلی خیلی مهم که واقعیتش من تو مطرح کردن این پرسش داشتم. واقعیت یه موضوع خیلی طبیعی وجود داره که متاسفانه تو این گفتگو مورد شماتت قرار گرفته زیبایی فیزیکی یا جذابیت فیزیکی یه خانوم و میل طبیعی یک پسر. واقعیت من متوجه نمی شوم که چرا باید ما چه دختر چه پسر به واسطه یه میل طبیعی به جنس مخالف مورد شماتت قرار بگیرم در صورتیکه که این موضوع جزو طبیعت انسانه. ولی متاسفانه این قضیه تو ساختار حال حاضر ایران به کل مورد نکوهش واقع شده و جز مباحث اسمش رو نبر هست. از طرفی دیگه در طول دبیرستان این موضوع به شدت توسط اموزش و پرورش پوشانده میشه در صورتیکه اونجا بهترین جاییکه که میشه اموزشات صحیح رو به بچه ها یاد داد. یه پسر چطور میتونه هیز نباشه اما به جذابیتهای فیزیکی یک دختر نگاه کنه و یا یه دختر چطور میتونه بدونه برجسب خورد خود ابراز گری کنه؟
عالی جنابان عزیز، جسارت بنده رو ببخشید، اما من با این جمله یاد حرف یکی از مربیان پرورشی مون در دوره ی دبیرستان افتادم و چون اینجا در حال نقد و بررسی هستیم، فکر می کنم می تونم بیان کنم
ایشون داشتن در خصوص روابط دختر و پسر صحبت میکردن و نکات ایمنی رو برای ما توضیح میدادند، در این میان صحبتی کردن که من هیچ وقت فراموش نکردم: پسرها مثل سگ دنبال تون راه میفتن. اول نامه مینویسن، بعد قربون صدقه تون میرن و بعد هم که تونستن اعتماد شما رو جلب کنن، دستتون و میگیرن و این آغاز بدبختی شماس.
همیشه هربار که تو مسیر مدرسه کسی مزاحمم میشد این جمله یادم می اومد: پسرها مثل سگ دنبال تون راه میفتن!
و تقریبا تا چند سال اخیر می تونم بگم هر ابزار محبتی رو دروغ و فریب می دونستم.
چقدر شنیع هستن مشاور های مدرسه های دخترانه.
البته داریم همچین پسرهایی هم. البته وقتی جای دیگه این نیاز به برقراری ارتباط برطرف نشه کار به خیابون کشیده میشه
به دخترا یاد میدن که ابزار باشن. مشخصه که پسر هم به خواسته ی یه ابزار اهمیتی نمیده. چون خود دختر به خودش و خواسته هاش اهمیتی نمیده. از دلایلی که نمیخوام فرزندم توی ایران باشه (هنوز ازدواج نکردم) همین قبیل مسائل هست.
متاسفانه آموزش هایی که توی دوران بلوغ به دخترها داده شده، همه در جهت این بوده که بهشون یادآوری کنه: شما باید از جنس مخالف فرار کنید،
فرار از رویایی با مساله، نه تنها توی ارتباط با جنس مخالف، بلکه توی خیلی از مسایل اجتماعی، مشکلات رو نه تنها حل نمیکنه، بلکه اونها رو پیچیده تر هم میکنه
یکی از نتایج این که توی کشور ما زنان جامعه تشویق به رفتار انفعالی میشن، تشویق میشن به ترسیدن و اینکه از موضع ضعف برخورد کنند،اینه که مهارتهای ارتباطی لازم با جنس مخالف رو یاد نمیگیرند.
فرشته جان خب آموزش های دوران بلوغ خیلی پیچیده ست و واقعا نیاز هست که بهترین و باهوش ترین روانشناس های ما توی این حوزه به مدارس و خانواده ها کمک کنند.
من تخصصی در این مورد ندارم، ولی بنابه تجربیات و مشاهدات خودم طی این سالها اینو میدونم که سیستمی که ما رو فقط نهی کرد، بدون اینکه آگاهی ما رو نسبت به مسایل و تمایلات جنسی و روش صحیح برخورد با اون زیاد کنه، چقدر اشتباه بوده.
هیچوقت یه روانشناس و یا مشاور توی اون دوران به ما نگفت که توی این دوره حتما عاشق خواهید شد،بهمون نگفتند که خودشون هم چه راه پرفراز و نشیبی رو طی کردند، تا اینکه به بلوغ عاطفی برسن
بهمون نگفتند که اگه توی سن دبیرستان از هیچ هنرپیشه ای خوشتون نیاد، و یا هیچ جنس مخالفی نظرتون رو جلب نمیکنه، احتمال داره که مشکلی داشته باشید و باید به مشاور مراجعه کنید
بهمون نگفتند که عاشق بشید ولی حواستون باشه که معیارهاتون برای علاقه به جنس مخالف توی دوران بلوغ با سن سی سالگی کمترین شباهتی بهم نخواهند داشت
اتفاقا من که دختر هستم میدونم که توی مدارس پسرونه هم حرفای جالبی زده نمیشده
یادمه یکی از دوستانم، آقایی که الان استاد دانشگاه هستند، یه بار به عنوان یه خاطره ی خیلی بد از دوران تحصیل از معلم پرورشی دوران راهنمایی یا دبیرستانشون یاد کرد.
خب اینجا شاید جالب نباشه بگم که چقدر تحقیرشون کرده بود و گفته بود شما هیچ کدومتون پاک نیستید، با پیش فرض اینکه شما مسایل شرعی دوران بلوغ رو نمیدونید.
مسئله پرورش نیست، مسئله یادگیری کنترل معقول و برخورد مناسب با خصوصیات طبیعیه. همین که خودتون رو سرزنش میکنید، در حالیکه ممکنه هیچ لزومی به کار و فعالیت در اون موقع نداشته باشید، یا بدن و ذهنتون نیاز به استراحت داشته باشه، نشون میده که چقدر در آموزشها به نیازهای انسانی بیتوجهی شده.
ببینید گرایش یه چیزه عریضه یه چیز دیگه. شما به صورت طبیعی و ذاتی میل دارید که کمتر انرژی مصرف کنید و یا شایدم به مدت زمان بیشتری نیاز داشته باشید به همین صورت به صورت غریزی شما نیازمندید تا با جنس مخالف ارتباط برقرار کنید. به نظرتون جنس این دو موضوع یکیه؟
در مورد اینکه چطور رابطه دختر و پسر به ماها اموزش داده میشد واقعیتش من یادمه که تو سن پونزده سالگی وقتی قرار بود اولین نشانه هایی بلوغمو ببینم از طرف معلم دینمو احکامش بهمون اموزش داده شده بود ولی یادمه مادرم و اطرافیانم به شدت با این موضوع مخالف بودند. از طرف دیگه من به طبع خیلی از هم سن و سالانم قبل از اینکه درس تنظیم خانواده رو تو دانشگاه داشته باشیم این مباحث رو یا از طریق فیلمهایی مستهجن یا از طریق کتب کالبدشکافی دانشگاه یاد میگرفتیم. ولی کمکان همیشه از اینکه مثلا با جنس مخالف ارتباط داشته باشیم می ترسیدیم.
فرایی این موضوع هم اینکه جنس مخالف چه تفاوتهاا فیزیکی و روحی داره برایی ما کاملاا ناشناخته بود و یادمه خیلی وقتها تو دانشگاه از اینکه یهوو یه دختر بسیارر اعصبانی بود تو ازمایشگاه متعجب میشیدیم
چندتا سوال.
اینکه میگید بستگی داره که اون نگاه هیز باشه یا نباشه. این رو چطور تعریف میکنید. در هر صورت یه بخشی از ارتباط جنس مخالف به دلیل جذابیت فیزیکشه پس به صورت پیش فرض این موضوع تو بیشتر این موارو مطرح میشه پس یعنی از این نقطه نظر کلا نگاه و نظر اشخاص هیز به نظر میاد. ( در بدترین مغلطه که میشه تو این قضیه اورد اینکه ایا حاضری به خواهر مادر یا همسر خودتم همچنین نگاهی بشه). ببینید واقعا سوال این؟
دختر یا پسر صرف نظر از تعاریف اجتماعی ابتدا به ساکن انسانن و طبیعتا کشش فیزیکی به هم دارن که تضامن بقاشونه و باید ارزشمند شناخته شه همون قدر که دوره هایی ماهانه دخترامون ارزشمنده یا مشکلات تحریک شوندگی اقایونمون. حالا باید با این موضوع چیکار کرد؟ ایا باید پسرهایی ما از ترس اینکه بهشون برچسب هیز نخوره کلا موقع صحبت کردن با دختران سرشون رو پایین بندازن؟ ایا دختران ما باید کماکان مشکلاتشون رو خیلی مخفیانه حل بکنند. چطور میشه اقتضائات جسمی جنسیتهایی مختلف رو به رسمیت شناخت؟ اگه ما این موضوع رو به رسمیت بشناسیم و تو مدرسه اموزش یدیم ممکنه چه اتفاقی برای بچه هامون بیفته؟
چند در صد طلاقهایی الان ما بعد از بازه ایی که جذابیتهایی فیزیکی افراد برایی هم از بین رفت به وجود میاد؟
منظورتون چیه توانایی هاتون تو موضوعات مختلف؟ چه توانایی رو میتونید بالا ببرید؟