خب تو اون موضوع داستان سرایی، من شخصا نتونستم ارتباطم رو ادامه بدم. هم چیت-چت تو ماجرا زیاد شده بود و ذهن من رو پرت میکرد از خط داستان. و هم اینکه احساس میکردم داستان هامون توسط هم kill میشه به جای افزوده شدن. مثلا داستان اون دختر وحشی برای من جذاب بود و دوست داشتم ببینم تا کجا میتونه پیش بره، یهو یه ضدحال خوردم از دیدن پایانی که از نظر من سرسری بود. احتمالا من هم داستان بقیه رو همین طوری kill میکردم و برام جذاب نبود ضدحال داستان بقیه باشم!
این دلیل ادامه ندادن من بود.
هر موضوعی به دلیلی جذابیتش کم میشه با زمان. نظرت چیه؟ تا حالا موضوعی دیدی که تکامل مثبت داشته باشه؟ یعنی با زمان جذابیتش تقویت شه و نظر افراد بیشتری رو به خودش جلب کنه؟
کجایی جوانی که یادت بخیر
وقتی که پیر میشی دیگه حس و حالت میره، حال و حست میاد و میبینی که حالتو باید بچسبی و حسش کنی چون دیگه کم کم هرچی میگذره حالات کم میشن و تموم میشن و تو میمونی بی حال و بی حس و فقط تصویری در گذشته ای
لذا با همه این تفاسیر هوا فردا چند درجه سلسیوس است؟
فکر کنم من پایانش رو تغییر دادم.
کلا ادامه دهنده خوبی برای داستان نیستم سبک و موضوع رو شاید عوض کنم.
اینم خوبه
فقط میدونم اینجا آفتابش نمیسوزونه و گرما بخشه .
پ.ن: یاد شعر سهراب افتادم
مرد بقال از من پرسید چند من خربزه میخواهی ؟
میدونستم بالاخره @x_teddy_bear_x
یه تاثیری میذاره و این مدل پست ها ادامه دار میشن !
ولی من رو هم درک کنید اگر دعوت کردید با نوشته های شما در یک سیاق نمینویسم یدفعه دیدید سری بعد رفتیم دنیای موازی و …
نه مسئلهم این نیست که کی خوب مینویسه و کی خوب نمینویسه. اصلا هدف همینه که هر کی با سبک خودش و از دنیای خودش بنویسه.
معمولا تو یه کار جمعی، اگه طبل زن نباشه، هر کسی به سمت مطلوبب خودش پارو میزنه و این خیلی طبیعی هست! حتی پرنده ها یا ماهی هایی که با هم swarming انجام میدن یه راهی برای همنوا شدن دارن. و ما تو فضای مجازی متنی به چنین چیزی به سختی دسترسی داریم. و خب طبیعی هست خروجی قلم شما با چیزی که تو ذهن منِ نوعی هست، متفاوت باشه!
خلاصه که فقط گفتم که بگم بر من چه گذشت که ترسیدم و کشیدم عقب … .
چرا بابا خبر هست اینجا.
فقط مثل لینکدین و اینستا و … نیست هر لحظه برات نوتیف بیاد که «فلانی پروفایلتو دید» یا «یا فلانی تو پستی که تو کامنت گذاشتی، کامنت گذاشت» یا هزار تا تقه تقهی دیگه!