به ذهنم زمان میدم تا بفهمه چه چیزی حس بد رو ایجاد کرده. به هر حال هر حسی دلیلی داره، و اگه نفهمم دلیل حس بدم چی بوده احتمال اینکه بارها توش بیفتم بالاست.
تو این زمان، یعنی فاصله ای که ذهنم قراره بفهمه چه خبره، برای دور کردن حسهای جلویی که مثل پرده مانع درک اصل حس میشن، میرم سراغ فعالیتهایی که بدون نیاز به فکر درشون غرق میشم. مثلا ورزش، مثلا فیلم نگاه کردن، و … . هر چی فعالیته بدنیتر و کمتر ذهنی باشه، سریعتر میتونم درک کنم چه خبره و حس مورد نظر رو کشف کنم.
ما نگوئیم بد و میل به ناحق نکنیم / جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است / کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم (حضرت حافظ)
من اونو با حق مقایسه می کنم اگر حق هست می پذیرم مثلا اگر نتیجه کار من بوده می پذیرم که کار من اشتباه بوده با خودم میگم که تجربه شد که دیگه اشتباه نکنم
اگر هم مشکل اجتماعی باشه سعی میکنم تو ترویجش نقشی نداشته باشم
صادقانه میگویم من حس بدی را که دارم با هیچ چیز نمیتوانم فراموشش کنم ولی بیشتر وقتی حس بدی برایم دست میدهد همواره قدم میزنم و هی با خودم میاندیشم که هم راه و چاره ای برایش پیدا کنم و هم این قسم کمی آرام میشوم.
یک سوال خوب جواب خوبی در این مواقع میدهد.
چطور در این لحظه حس بهتری پیدا کنم؟ ذهن جواب را به ما میدهد. هر بار که جواب را داد توانمون در این زمینه بهتر میشود.
گاهی حس به دلایلی بد است و بر این اساس که هر چیزی مسیری دارد و زمان میبرد پس در این مواقع توقع نداشته باشید که حس به سرعت از این رو به آن رو شود، سوال خوب این است:
چطور حسم را یک پله بهتر کنم.
یادتون باشه همیشه اون منبعی که فکر میکنیم حس بد ایجاد کرده واقعا احساس بدی ایجاد نمیکند. در بیشتر مواقع تنها توهم حس بد است.
پس فقط کافیه همین سوال را بپرسیم: چطور حسم را یک پله بهتر کنم،
گاهی فقط یک قدم زدن، یک دوش، گوش کردن به یک کتاب
نکته بعد، در حس بد نمانید، سریع حستان را درست کنید. به کسی زنگ بزنید که فرکانس خوب دارد. یا جایی بروید که فرکانس خوب دارد.
حس خوب اتفاقات خوب را جذب میکند.
اگر میخواهیم ریشه ای حل کنیم، یک ریشه بیشتر نداره، و اون حس ما نسبت به خودمون هست. برای اطلاع بیشتر کتاب چهار میثاق رو گوش کنید.
چیزی که الان به ذهنم رسید و ممکنه بعدا عوض شه همون سه پرسش اساسی سقراط ؛
اول اینکه آیا حس بد من حقیقی است یا فقط ظن و گمان منه
دوم اینکه آیا خبر خوبیه؟
سوم اینکه آیا سودمنده ؟
چند تا سوال دیگه هم خودم اضافه میکنم
این حس بد مقصرش منم؟ اگر منم سعی میکنم فرد اخلاق مدار تری باشم اگر دیگران هستن که بازم از عهده من خارجه و من کار خوبِ خودمو انجام میدم.
میتونم جزئیاتش رو پیدا کنم ؟ یا کاری از دستم بر میاد؟ اگر بله که در مقام عمل برمیام و اگر نه بازم زندگی ادامه داره منتها این بار آگاهانه و نه با کوله باری از احساس بد !